تاريخ : چهارشنبه 4 آذر 1388  | 11:18 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

دروازه بان

دروازه‌بان‌

 

 

گفتم: در گروه خودتان چه کاره ای ؟

گفت: دروازه بان دلم!

گفتم: این هم شد کار ؟ برو تو خط حمله.

گفت: فکرم از دروازه مطمئن نیست. دلم یک دروازه است. اگر کنترل نکنم، می بینی پی در پی گل می خورم.

گفتم: مثلاً چه گلی ؟

گفت: گل گناه، گل هوس، گل غرور، گل دوستیهای حساب نشده، گل غفلت از آینده و آخرت!

گفتم: چطور است جمع شویم و با « تیم ابلیس » مسابقه دهیم؟

گفت: به شرط اینکه خودم دروازه بان باشم، چون می دانم که از چه زاویه ای « توپ گناه» را به طرف دروازه ی دلها، شوت می کنند.

گفتم: قبول. ولی از کجا این تجربه را کسب کرده ای؟

گفت: زاویة حملة ابلیس « غفلت» است و « غرور». وقتی چراغ « یاد» خاموش می شود ، غرور به دشمن« گرا» می دهد، آنگاه گل گناه دروازه دل را می گشاید. شیطان حریف قدری است، نمی شود آن را دست کم گرفت.

گفتم: پس تو « خط دفاع» را بیشتر دوست داری!

گفت: آدم اگر نتواند دفاع خوبی داشته باشد، مهاجم خوبی هم نمی شود.

گفتم: دیگر کدام زاویه را باید مراقب بود؟

گفت: خواهی نخوری ز تیم ابلیس شکست

باید به دفاع از دل و دیده نشست

چون شوت شود به سوی دل توپ گناه

دروازة دل به روی آن باید بست


گفتم : دروازه بانی هم عجب لذتی دارد!

گفت : به شرط آنکه گل نخوری و حمله شیطان را دفع کنی. « جهاد با نفس» به همین جهت بالاترین مبارزه هاست.

منبع وبلاگ: amamreza110







نظرات 0