تاريخ : جمعه 6 آذر 1388  | 4:34 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

روزی  صاحب دلی برای اقمه نمازبه مسجدی می رود.نماز گذاران همه اورا می شناختند به همین خاطرازاو خواستند كه پس از نمازبرمنبربرود وپند گوید اوهم پذیرفت نماز جماعت كه تمام شد چشم ها همه به سوی آن مرد بود. مردصاحب دل برخاست وبر پله اول منبر ایستاد :

پس از بسم الله وستودن خداورسولش خطاب  به مردم گفت : مردم هركس از شما كه می داندامروز تا شب خواهد زیست ونخواهد مردبرخیزد كسی برنخاست - گفت حالا هر كس از شما كه خود را آماده مرگ نموده برخیزد باز هم كسی برنخاست گفت :

**شگفتا از شما كه به ماندن اطمینان ندارید اما برای رفتن نیز آماده نیستید**







نظرات 0