تاريخ : چهارشنبه 18 آذر 1388 | 3:10 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian
- گسترش خرافات به بركت پاپ ها
در قرون وسطی اعتقاد به جادو كه از ادوار كهن به جای مانده بود، تقویت شد و مردم آن دوره، عمدتاً بر این باور بودند كه همه ی بیماری ها و پدیده های طبیعی و مصیبت های اجتماعی، كار اجنّه و شیاطین است و اراده ی خدا و علل طبیعی، بسا نادیده گرفته می شد. برخی از سران پیشین مسیحیت، در مورد سحر و جادو كه آن را ریشه تمام بلایا می دانستند، قوانینی وضع كردند، لیكن تا قرن چهارده میلادی مخالفتی جدی در برابر سحر و جادو به عمل نیامده بود. در قرن چهاردهم، در سراسر اروپا، بیماری وحشتناك وبا شایع شد و اوضاع اروپا را به گونه ای به هم ریخت كه نام «مرگ سیاه» بر آن نهادند. شیوع این بیماری، ترس مردم از شیاطین را بیشتر كرد. به هر صورت به مدت سه قرن در اروپا مخالفت با سحر و جادو رواج داشت. در سال 1484 م، پاپ «اینوسان هشتم» طی صدور یك فرمان، ادعا كرد كه «طاعون و طوفان های وحشتناك، نتیجه ای از اعمال زنان جادوگر است.» بستر اجتماعی به گونه ای بود كه حتی بسیاری از مردم به اصطلاح روشنفكر آن زمان نیز این ادعا را پذیرفتند و این عقیده تا آشنایی غرب با پیشرفت های جهان اسلام و تولد روش علمی، همچنان طرفدار داشت.
دانشگاه «آبلار» كه عقل را به عنوان معیاری برای حقیقت معرفی می كرد و بدون توجه به عقایدی كه كلیسا تبلیغ می كرد، تحت تأثیر دانشگاه های جهان اسلام و با مخالفت كلیسا به وجود آمد.
آبلار در سال 1142 م، درگذشت و پس از او در اواخر قرن دوازدهم، كسانی كه به دنبال علم بودند در ادامه ی مسیر او به تقلید از جهان اسلام، اتحادیه ای به نام «دانشگاه» تشكیل دادند. به این ترتیب در پایان قرن دوازدهم، دانشگاه پاریس با تعداد 1300 دانشجو تأسیس شد. سایر دانشگاههای اروپا، نظیر دانشگاه «پلنی»، «سالرنو»، «آكسفورد» و «كمبریج»، پس از این دانشگاه یكی یكی با الهام از دانشگاههای اسلامی تأسیس شدند. طبیعتاً انتظار می رفت كه این نهادهای علمی، به دفاع از آزادی تفكر پرداخته و طرفداران تفكر آزاد در برابر مخالفان آن حمایت كنند. بویژه این كه پیشگامان این طرح ها، دانشگاه ها را در حقیقت برای رها ساختن عقل از بند كلیسا و پاپ تأسیس كرده بودند. اما كلیسا وارد این قلمرو نیز شده و به مبارزه با علوم پرداخت. دانشگاهها عملاً و به ناچار در دست كلیسا رام شدند و از تدریس مطالبی كه از نظر كلیساییان ممنوع بود، خودداری می شد. روش تعلیم مدرسی در دانشگاه های اروپا رایج بود و اساتید دانشگاه به حقیقت به عنوان محصول عقل سلیم یا تجربه، اعتنایی نداشتند و بلكه تمام تلاش خود را در جهت كلیسا به خرج می دادند. اگر استادی، متوجه خطا بودن تجویزات كلیسا می شد، بناچار عقیده ی خود را پنهان كرده و خود را ملزم به تعالیم كلیسا نشان می داد (كاری كه كسانی چون «رینولد» در قرن شانزدهم انجام دادند) و اگر استادی كه متوجه بطلان مسیحیت و پاپ شده بود، به ناچار بایستی استعفا می داد (كاری كه اساتیدی همچون «رتیكوس» كردند)، چرا كه اگر به اختیار خود استعفا نمی داد، به اجبار او را اخراج و مجازات می كردند (بلایی كه یك قرن بعد بر سر «گالیله» آمد). هریك از این سه استاد، كاملاً به صحت نظریه كوپرنیك مبنی بر گردش زمین به دور خورشید ایمان داشتند و معتقد بودند كه خورشید، مركز جهان است. رینولد و رتیكوس در «ویتمبرگ» زندگی می كردند و «گالیله» در ایتالیا بود و در دانشگاه پیزا كه تحت امر كلیسای كاتولیك و متصدیان آن بود، تدریس می كرد. برای پی بردن به وضعیت روح علمی در آن عصر توجه به همین نكته كافی است كه رؤسای دانشگاهها به این كه نسبت به تعالیم كلیسا پایبند بوده و پا را از آن چه كه در كتاب مقدس آمده است، فراتر ننهاده اند، افتخار می كردند و از این در برابر نفوذ افكار و اندیشه های جدید علمی و اسلامی در دروس دانشگاهی مقاومت كرده اند، به خود می بالیدند. به عنوان مثال رئیس دانشگاه «دوای» در جلسه ای هنگامی كه وضعیت دانشگاه خود را تشریح می كرد، یكی از افتخارات آن دانشگاه را عدم پذیرش نظریه گالیله در مورد گردش زمین به دور خورشید عنوان نمود. آنگونه كه تاریخ نگارانی نظیر «وولف» می گویند:
«استیلای جزمیّات كلیسا بر دانشگاه های اروپایی، آنها را از تحصیل علم، بازداشت و حتی اصلاح طلبان دینی هم كه با كلیسا به دشمنی برخاسته بودند، به واسطه تعصبی كه داشتند به سركوب علم و تفكر پرداختند.»
بدین ترتیب علم جدید، نه در دانشگاه ها كه در خارج از آنها به پیشرفت خود ادامه داد. با شروع نهضت مؤثر علمی، برای ترویج و تدریس علوم باید نهادهایی تأسیس می شدند كه از پاپ و كلیساییان مصون باشند. بدین منظور در قرن پانزدهم، و با الگوبرداری از دانشگاه های اسلامی، آكادمی های «ونیز» و «فلورانس» در ایتالیا و آكادمی «فرانس» در فرانسه توسط فرانسوای اول تأسیس شد. 1
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشت ها:
1. برگرفته از «تاریخچه ی كشمكش عقل و دینی»، توفیق الطویل، علی فتحی لقمان، صص 50-36.
منبع وبلاگ:
paradox11/
.: RASEKHOON.NET:.