تاريخ : جمعه 20 آذر 1388  | 3:05 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

ای پادشهِ خوبان! داد از غم ِ تنهایی

دل، بی تو به جان آمد؛ وقت است كه بازآیی

دایم گُل این بُستان، شاداب نمی ماند

دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

دیشب، گله ٔ زلفش با باد همی كردم

گفتا: >> غلطی، بگذر زین فكرتِ سودایی <<

  صد بادِ صبا، اینجا با سلسله می رقصند

این است حریف، ای دل! تا باد نپیمایی

مشتاقی و رنجوری، دور از تو، چنان كردم

كز دست بخواهد شد پایابِ شكیبایی

یا رب! به كه شاید گفت این نكته كه در عالَم

رخساره به كس ننمود آن شاهدِ هرجایی

ساقی! چمن گُل رابی رویِ تو، رنگی نیست

شمشاد، خرامان كُن تا باغ بیارایی

ای درد تواَم، درمان در بستر ناكامی!

وی یادِ تواَم، مونس در گوشه ٔ تنهایی!

در دایره ٔ قسمت، ما، نقطه ٔ تسلیمیم

لطف، آنچه تو اندیشی؛ حُكم، آنچه تو فرمایی

فكرِ خود و رایِ خود در عالَم رندی نیست

كفر است در این مذهب، خودبینی و خودرایی

زین دایره ٔ مینا، خونین جگر؛ مَی دِه

تا حل ك ٔ نم این مشكل در ساغرِ مینایی

حافظ ! شب هجران شد، بویِ خوشِ وصل آمد

شادیْت، مبارك باد، ای عاشقِ شیدایی!  

حافظ شیرازی







نظرات 0