تاريخ : سه شنبه 24 آذر 1388 | 12:19 AM | نويسنده : Mohammad ali Hajian
هر چهار سال یک بار از سراسر یونان قهرمانان و ورزشکاران در المپ گرد می آمدند و به نمایشات ورزشی و رقابت با هم می پرداختند . آنان این مراسم را برای جلب رقابت رب النوع ها ...
در یونان باستان هر چهار تابستان یكبار واقعه ی شگفت انگیزی به وقوع میپیوست: حال چه در همان زمان «آتنیها» در حال جنگ علیه «اسپارتها» بودند یا «ایونیها» در حال جنگ علیه «تبسیها» ؛ چه در همان زمان دو ارتش آماده ی جنگ در مقابل هم صف آرایی كرده بودند ؛ چه شهرها در حال محاصره ، تسخیر و غارت بودند ، درست مثل اینكه هیچ اتفاقی نیفتاده باشد ، جوانان آتنی ، اسپارتی و مردانِ جوان از سراسر یونان از كنار ارتشهای در حال جنگ و شهرهای محاصره شده عبور میكردند و خود را به «المپیا» ، یكی از عبادتگاههای «زئوس» ، در 260 كیلومتری شمال غربی آتن میرساندند. زیرا در آنجا جشن بزرگ برپا میشد و تا زمانی كه این جشن ادامه داشت ، صلح در اطراف این پرستشگاه برقرار بود. تمام شركت كنندگان در جشن برای رفت و آمد به «المپیا» آزادی مطلق داشتند ؛ البته جنگ در سرزمینهای دورتر میتوانست ادامه یابد .زئوس خدای خدایان یونانی اینگونه میخواست و این جشن همواره به افتخار او برپا میشد. علاوه بر آن: « زئوس » آفریدگار قدرتمندِ آذرخش ، چنین فرمان داده بود.
«كرونوس» پدر زئوس ، بنا بر افسانه ها ، در قسمت بالای المپیا بر تپه ای میزیست. غیبگویی برای او پیش بینی كرده بود كه یكی از پسرانش او را از تخت به زیر خواهد كشید. از آن پس كرونوس تمام فرزندان خود را بلافاصله پس از تولد میبلعید. هنگامیكه فرزند ششم یعنی زئوس متولد شد ، همسر كرونوس ، «هرا » به حیله ای دست زد: او به جای نوزاد قطعه سنگی را در قنداق پیچید و «كرونوس» كه بسیار خشمگین بود ، آن را بلعید .زئوس در مكانی پنهان بزرگ شد. هنگامیكه به سن بلوغ رسید ، تصمیم گرفت از اعمال ستمگرانه ی پدرش انتقام بگیرد: زئوس ابتدا به پدرش داروی مخصوص قی و تهوع خورانید كه بر اثر آن «كرونوس» پنج پسر و دختری را كه پیش از زئوس متولد شده بودند و او بلعیده بودشان ، زنده بالا آورد ! آنگاه نوبت به مبارزه ی بیرحمانه ی تن به تن میان پدر و پسر رسید. زئوس بر پدر پیروز شد و پدرش را به «تارتاروس» ، جهنم عهد باستان افكند. از آن پس او پادشاه مطلق «المپ» ، شاهِ خدایان و انسانها و خدای آب و هوا بود. او برای یادبود پیروزیش مسابقات ورزشی المپیا را ترتیب داد.
بدین ترتیب برای نخستین بار در سال 776 پیش از میلاد و هر چهار سال یكبار ، جشن بزرگی برپا میشد كه طی آن اعمال و مراسم مذهبی جای خود را به مبارزات نمایشی ورزشی میداد. این جشنها « بازیهای المپیك » نام گرفت و فاصله ی زمانی میان دو بازی به عنوان مقیاس زمانی این سالها ، « المپیاد » نامیده شد. هر « المپیاد » به نام یكی از برندگانِ آخرین مسابقات المپیك نامگذاری میشد. اگر امروزه هم این رسم برقرار بود ، مثلاً فاصله ی زمانی بین بازیهای المپیك 1984 و 1988 به نام شناگر آلمانی «المپیاد مایكل گروس» خوانده میشد .نخستین بازیهای المپیك در سطح كوچك و محدودی اجرا میشد. فقط جوانان آبادیهای اطراف به پای تپه های « كرونوس » به بیشه های مقدس میآمدند تا در مسابقات ورزشی ، قدرت خود را ارزیابی كنند. تنها ساختمانهایی كه اوایل وجود داشت « گنج خانه » ، ساختمان مخصوص آتش المپیك ، معبدی برای « زئوس » و همسرش « هرا » و همچنین یك محراب كوچك بود.
300 سال پس از نخستین بازیهای المپیك ، شهر « المپیا » كاملاً متفاوت به نظر میرسید: مسابقات محلی كوچك تبدیل به مهمترین و باارزشترین مسابقات ورزشی پان هلنی (سراسر یونانی) شده بود كه هر بار بهترین ورزشكاران و هزاران تماشاگر از تمام یونان برای شركت در آن به المپیا هجوم میآوردند. چون در این شهر بناهای مسكونی وجود نداشت ، آنها در چادر میخوابیدند. بازرگانان بساط تجارت و خرید و فروش خود را پهن میكردند ، شاعران آثار خود را در برابر گروه بیشماری از مردم اهل هنر میخواندند و بیشه ی مقدس كوچك در این میان به جنگلی از پیكره ها ، معابد و محرابهای بزرگ و كوچك تبدیل شده بود ــ المپیا اكنون والاترین مكان مقدس برای پرستش زئوس به شمار میآمد.
در حدود سال 470 قبل از میلاد در سرتاسر یونان اعلامیه ای برای جمع آوری اعانه ی عمومیاز فقیر و غنی انتشار یافت: « قرار است برای زئوس در المپیا معبدی بزرگتر و باشكوهتر از هر معبد دیگر در یونان ساخته شود »صدقه ها و اعانه ها سرازیر شد: طلا ، گنجینه های هنری ، سلاح و تجهیزات ، جواهر و هر چیزی كه میتوانست به طریقی به كار آید ، تا برای زئوس خانه ای كه از نظر شكوه و جلال تا آن زمان كسی ندیده بود ، ساخته شود .ساخت این معبد در سال 457 پیش از میلاد به پایان رسید و معبد گشایش یافت. این معبد بر یك تپهی مصنوعی به ارتفاع یك متر بنا شده بود. پی ساختمان كه تقریباً صحیح و سالم باقی مانده است ، به ابعاد 27×64 متر است. بر روی این پی در مجموع 34 ستون هر یك به ارتفاع 53/10 متر از جنس سنگ آهك صدفی برپا شده بود كه سقف سنگین معبد را كه از صفحه های سنگ مرمر بود ، نگاه میداشت . در مركز معبد ، «سلا» یا به عبارت دیگر پرستشگاه با پیكره ی زئوس قرار داشت. این پیكره را مجسمه ساز معروف آن زمان « فیدیاس » برای این معبد ساخته بود. این پیكره ی زئوس سومین اثر از عجایب هفتگانه ی جهان و تنها اثری بود كه زیر آسمان باز قرار نداشت ، بلكه در یك فضای سقف دار مورد تحسین دیدار كنندگان قرار میگرفت.
فیدیاس از اهالی آتن بود و بزرگترین هنرمند زمان باستان به شمار میآمد. او در مأموریتی از جانب دوستش « پریكلس » به صورتی فراگیر و همه جانبه در ساخت و نیز در خلق پیكره های سنگی « آكروپولیس » سهم داشت. او در سال 438 قبل از میلاد ، پیكره ی « پالاس آتنه » را كه یكی از باارزشترین آثار هنری زمان خود بود ، خلق كرد .هنگامیكه « فیدیاس » مأموریت ساخت پیكره ی زئوس المپیا را به عهده گرفت ، بی درنگ فرمان داد در 80 متری معبد یك كارگاه هنری برپا شود كه فضای داخل آن از نظر ابعاد دقیقاً اندازه های پرستشگاه معبد یا « سلا » را داشت. او در اینجا با كمك دو دستیار ، زئوس را با شكل و شمایلی كه امروزه فقط میتوان بر روی سكه های عتیقه و باستانی یونانی یافت ، پدید آورد.
زئوس بر یك صندلی دسته دار با پشتی بلند نشسته بود. در دست چپ به نشانه ی قدرت و نیروی خود ، عصایی سلطنتی كه بر سر آن یك فرستاده ی مقدس ــ یك شاهین ــ نشسته بود ، داشت.
بر كف دست راست او ، الهه ی بالدار پیروزی « نایك » (كه در آثار هنری مسیحیان به عنوان فرشته از آن برداشت شده است ایستاده بود (. سر زئوس با تاجی از شاخه های زیتون ــ به مانند تاجی كه قهرمانان المپیك به عنوان جایزه ی برنده دریافت میكردند ــ زینت شده بود. پاهای این خدای خدایان بر روی یك چهار پایه كه بر گرده ی دو شیر حمل میشد ، آرام گرفته بود. بر روی كتیبه ای كه روی چهار پایه نصب شده بود ، نوشته شده بود: « فیدیاس آتنی ، پسر خارمیدس ، مرا خلق كرده است .
فیدیاس ابتدا در كارگاه هنری خود داربستی از آهن ، چوب و گچ ، به اندازه ی تقریبی پیكره ی زئوسی كه در نظر داشت پدید بیاورد ، برپا كرد. آنگاه آن قسمتهایی از بدن كه پوشیده نبود ، یعنی صورت ، بازوان ، دستها و پاها با عاج فیل كه هنرمندانه و استادكارانه شكل یافته بود و حالت داده شده بود ، روكشی شد.
این افسانه در یونان زبانزد بود كه زئوس فیلها را برای این خلق كرده است كه عاج لازم برای ساخت پیكره ی خود را فراهم كند. موها ، جامه و صندلی زئوس از طلا درست شده بود. محاسبات درباره ی میزان طلای به كار برده شده در پیكره های مشابهی كه توسط فیدیاس ساخته شده ، این حدس و گمان را به وجود میآورد كه در مجسمه ی زئوس المپیاد تقریباً 44 تالنت یعنی حدود 200 كیلوگرم طلا مصرف شده بوده است. چشمان خدا احتمالاً از سنگهای قیمتی به بزرگی یك مشت بوده است.
ارتفاع كلی پیكره 12 متر بود. قامت « نایك » الهه ی پیروزی به تنهایی به اندازهی یك مرد كامل و بالغ بود. بدیهی است كه نقل مكان این پیكره ی عظیم به صورت یكپارچه از كارگاه به معبد كه در كنار كارگاه قرار داشت ، غیر ممكن بود. به احتمال زیاد ، فیدیاس پس از پایان كار مجسمه ی زئوس ، آن را به قطعات متعدد كوچكتری از هم جدا كرده ، آنگاه دستور داده این قطعات را به داخل « سلا » یا پرستشگاه حمل كنند و سپس آنها را دوباره به شكل زئوس نیرومند و عظیم روی هم سوار كرده است.
در آن زمان در یونان ساختمانها و پیكره های بیشماری وجود داشت كه از دیدگاه هنری با پیكره ی زئوس ساخته ی فیدیاس كاملاً برابری میكرد. بنابراین چرا فقط همین مجسمه ی زئوس المپیا به عنوان یكی از « عجایب جهان » به شمار آمده و مثلاً مجسمه ی «آتنه» ساخته ی همین پیكر تراش و یا آكروپولیس ، جزو عجایب جهان محسوب نشده است؟.
برای این پرسش دو پاسخ كه یكدیگر را كامل میكنند ، وجود دارد. اول اینكه همانگونه كه پیشتر گفته شد ، المپیا مركز عبادت و پرستش زئوس در تمام یونان ، و پیكره ی ساخت فیدیاس بزرگترین و معروفترین تجسم والاترین خدای یونانیها بود. پاسخ و توضیح دیگر كه از نظر تاریخشناسان فرهنگی نیز بیشتر مورد قبول بوده و دلیل محكمتری به شمار میآید این است كه: فیدیاس با خلق مجسمه ی خود ، تصویر كاملاً جدیدی از زئوس را به وجود آورده است. خدایان یونان تا آن زمان تنها به واسطه ی قدرت لایزال و بی پایان و نیز فناناپذیری خود از انسانها متمایز بودند. در سایر موارد خدایان و انسانها كاملاً شبیه یكدیگر بودند: خدایان همانند انسانها انتقامجو و خودبین ، كینه توز و بیرحم بودند ؛ و زئوس خود نیز از هیچ نوع دسیسه و توطئه ای برای جلب نظر و محبت زنان گوناگون ابا نداشت.
اما زئوس امپیا برخلاف آن اثر دیگری داشت: در آنجا یك مرد پیر و دانا با خطوط چهره ی متین بر تخت نشسته بود. خدایی كه ترس ایجاد نمیكرد. بلكه اعتماد و آرامش میداد. خدای كه نیرومند ، ولی پدری مهربان و با محبت بود. این زئوس ، علاقه و تمایل ویژه ی تمام فناپذیرها را به خود جلب میكرد.
ورزشكاران به این مجسمه به عنوان خدای حافظ و داور بازی ها مینگریستند. آنها در روز آغاز مسابقات ، در محراب آن گرد میآمدند ، قربانی میكردند ، برای پیروزی خود نیایش میكردند و سوگند میخوردند مردانه و صادقانه مبارزه كنند. آنگا جشنهای پنج روزه آغاز میشد ، كه در آن مردان جوان نیمه برهنه در انواع گوناگون رشته های ورزشی با همدیگر برای پیروزی در المپیك به رقابت و مبارزه میپرداختند.
برندگان مسابقات به عنوان پاداش پیروزی فقط تاجی از شاخه های زیتون ــ كه بر سر آنها نهاده میشد ــ میگرفتند. شاخه را یك نوجوان محلی با یك قیچی طلایی از یك درخت زیتون ــ كه پنداشته میشد « هركول » پسر زئوس آن را كاشته است ــ میچید . بدین وسیله این معنا بیان میشد كه این جایزه نه از سوی انسان ، بلكه از سوی خود زئوس اعطا میگردد . بازیهای المپیك به ترتیبی كه گفته شد ، برای مدت 1100 سال تقریباً بدون تغییر اجرا شد. تنها تغییر در آن بود كه از حدود اواسط سده ی چهارم پیش از میلاد مسیح ، علاوه بر شاخه های زیتون ، جوایز نقدی بزرگی نیز به برندگان پرداخت میشد ــ بنابراین دوستاران هنر ورزش یا « آماتورها » كه به افتخار خدای خدایان زئوس به مبارزه با یكدیگر میپرداختند ، تبدیل به ورزشكارانی كه شغلشان ورزش بود ، یا به عبارت دیگر «حرفه ای ها» شدند . سپس مسیحیت به جهان یونانی راه گشود. اندیشه درباره ی زئوس ضعیف شد و به تاریكی گرایید. در سال 393 میلادی امپراتور مسیحی « تئودوسیوس اول » بازیهای المپیك را به عنوان عبادتهای كافرانه ممنوع كرد .از مجموعه ی ساختمانهای المپیك تاكنون فقط پی معبد و تعدادی مجسمه های كوچك و كنده كاریهای كنگره ی معبد كشف شده است. درباره ی محل مجسمه ی زئوس فقط حدس و گمانهایی وجود دارد. آنچه مسلم است اینست كه پیكره ی زئوس در زلزله ای در سده ی دوم میلادی به سختی آسیب دید. اینكه آیا این پیكره بعد از آن ــ به طوری كه برخی میگویند ــ در سال 350 میلادی توسط غارتگران منهدم شده است یا اینكه در سال 475 میلادی به قسطنطنیه حمل شده و در آنجا طعمه ی آتش سوزی شده است ، نامعلوم میباشد !سرنوشت «فیدیاس» مجسمه ساز نیز در تاریكی قرار دارد. البته در سده ی 19 میلادی كارگاه او در حفاریهای باستانشناسی كشف شده است و در این حفاریها ، آلات و ابراز متعددی كه به این هنرمند تعلق داشته ، پیدا شده است. اما اینكه آیا فیدیاس در آرامش و افتخار بدرود زندگی گفته یا اینكه ــ آنگونه كه بعضیها ادعا میكنند ــ به اتهام دزدی طلا و عاج از زندان آتن سر در آورده و زندگی را در آنجا به سر برده است ، هرگز آگاه نخواهیم شد.
«كرونوس» پدر زئوس ، بنا بر افسانه ها ، در قسمت بالای المپیا بر تپه ای میزیست. غیبگویی برای او پیش بینی كرده بود كه یكی از پسرانش او را از تخت به زیر خواهد كشید. از آن پس كرونوس تمام فرزندان خود را بلافاصله پس از تولد میبلعید. هنگامیكه فرزند ششم یعنی زئوس متولد شد ، همسر كرونوس ، «هرا » به حیله ای دست زد: او به جای نوزاد قطعه سنگی را در قنداق پیچید و «كرونوس» كه بسیار خشمگین بود ، آن را بلعید .زئوس در مكانی پنهان بزرگ شد. هنگامیكه به سن بلوغ رسید ، تصمیم گرفت از اعمال ستمگرانه ی پدرش انتقام بگیرد: زئوس ابتدا به پدرش داروی مخصوص قی و تهوع خورانید كه بر اثر آن «كرونوس» پنج پسر و دختری را كه پیش از زئوس متولد شده بودند و او بلعیده بودشان ، زنده بالا آورد ! آنگاه نوبت به مبارزه ی بیرحمانه ی تن به تن میان پدر و پسر رسید. زئوس بر پدر پیروز شد و پدرش را به «تارتاروس» ، جهنم عهد باستان افكند. از آن پس او پادشاه مطلق «المپ» ، شاهِ خدایان و انسانها و خدای آب و هوا بود. او برای یادبود پیروزیش مسابقات ورزشی المپیا را ترتیب داد.
بدین ترتیب برای نخستین بار در سال 776 پیش از میلاد و هر چهار سال یكبار ، جشن بزرگی برپا میشد كه طی آن اعمال و مراسم مذهبی جای خود را به مبارزات نمایشی ورزشی میداد. این جشنها « بازیهای المپیك » نام گرفت و فاصله ی زمانی میان دو بازی به عنوان مقیاس زمانی این سالها ، « المپیاد » نامیده شد. هر « المپیاد » به نام یكی از برندگانِ آخرین مسابقات المپیك نامگذاری میشد. اگر امروزه هم این رسم برقرار بود ، مثلاً فاصله ی زمانی بین بازیهای المپیك 1984 و 1988 به نام شناگر آلمانی «المپیاد مایكل گروس» خوانده میشد .نخستین بازیهای المپیك در سطح كوچك و محدودی اجرا میشد. فقط جوانان آبادیهای اطراف به پای تپه های « كرونوس » به بیشه های مقدس میآمدند تا در مسابقات ورزشی ، قدرت خود را ارزیابی كنند. تنها ساختمانهایی كه اوایل وجود داشت « گنج خانه » ، ساختمان مخصوص آتش المپیك ، معبدی برای « زئوس » و همسرش « هرا » و همچنین یك محراب كوچك بود.
300 سال پس از نخستین بازیهای المپیك ، شهر « المپیا » كاملاً متفاوت به نظر میرسید: مسابقات محلی كوچك تبدیل به مهمترین و باارزشترین مسابقات ورزشی پان هلنی (سراسر یونانی) شده بود كه هر بار بهترین ورزشكاران و هزاران تماشاگر از تمام یونان برای شركت در آن به المپیا هجوم میآوردند. چون در این شهر بناهای مسكونی وجود نداشت ، آنها در چادر میخوابیدند. بازرگانان بساط تجارت و خرید و فروش خود را پهن میكردند ، شاعران آثار خود را در برابر گروه بیشماری از مردم اهل هنر میخواندند و بیشه ی مقدس كوچك در این میان به جنگلی از پیكره ها ، معابد و محرابهای بزرگ و كوچك تبدیل شده بود ــ المپیا اكنون والاترین مكان مقدس برای پرستش زئوس به شمار میآمد.
در حدود سال 470 قبل از میلاد در سرتاسر یونان اعلامیه ای برای جمع آوری اعانه ی عمومیاز فقیر و غنی انتشار یافت: « قرار است برای زئوس در المپیا معبدی بزرگتر و باشكوهتر از هر معبد دیگر در یونان ساخته شود »صدقه ها و اعانه ها سرازیر شد: طلا ، گنجینه های هنری ، سلاح و تجهیزات ، جواهر و هر چیزی كه میتوانست به طریقی به كار آید ، تا برای زئوس خانه ای كه از نظر شكوه و جلال تا آن زمان كسی ندیده بود ، ساخته شود .ساخت این معبد در سال 457 پیش از میلاد به پایان رسید و معبد گشایش یافت. این معبد بر یك تپهی مصنوعی به ارتفاع یك متر بنا شده بود. پی ساختمان كه تقریباً صحیح و سالم باقی مانده است ، به ابعاد 27×64 متر است. بر روی این پی در مجموع 34 ستون هر یك به ارتفاع 53/10 متر از جنس سنگ آهك صدفی برپا شده بود كه سقف سنگین معبد را كه از صفحه های سنگ مرمر بود ، نگاه میداشت . در مركز معبد ، «سلا» یا به عبارت دیگر پرستشگاه با پیكره ی زئوس قرار داشت. این پیكره را مجسمه ساز معروف آن زمان « فیدیاس » برای این معبد ساخته بود. این پیكره ی زئوس سومین اثر از عجایب هفتگانه ی جهان و تنها اثری بود كه زیر آسمان باز قرار نداشت ، بلكه در یك فضای سقف دار مورد تحسین دیدار كنندگان قرار میگرفت.
فیدیاس از اهالی آتن بود و بزرگترین هنرمند زمان باستان به شمار میآمد. او در مأموریتی از جانب دوستش « پریكلس » به صورتی فراگیر و همه جانبه در ساخت و نیز در خلق پیكره های سنگی « آكروپولیس » سهم داشت. او در سال 438 قبل از میلاد ، پیكره ی « پالاس آتنه » را كه یكی از باارزشترین آثار هنری زمان خود بود ، خلق كرد .هنگامیكه « فیدیاس » مأموریت ساخت پیكره ی زئوس المپیا را به عهده گرفت ، بی درنگ فرمان داد در 80 متری معبد یك كارگاه هنری برپا شود كه فضای داخل آن از نظر ابعاد دقیقاً اندازه های پرستشگاه معبد یا « سلا » را داشت. او در اینجا با كمك دو دستیار ، زئوس را با شكل و شمایلی كه امروزه فقط میتوان بر روی سكه های عتیقه و باستانی یونانی یافت ، پدید آورد.
زئوس بر یك صندلی دسته دار با پشتی بلند نشسته بود. در دست چپ به نشانه ی قدرت و نیروی خود ، عصایی سلطنتی كه بر سر آن یك فرستاده ی مقدس ــ یك شاهین ــ نشسته بود ، داشت.
بر كف دست راست او ، الهه ی بالدار پیروزی « نایك » (كه در آثار هنری مسیحیان به عنوان فرشته از آن برداشت شده است ایستاده بود (. سر زئوس با تاجی از شاخه های زیتون ــ به مانند تاجی كه قهرمانان المپیك به عنوان جایزه ی برنده دریافت میكردند ــ زینت شده بود. پاهای این خدای خدایان بر روی یك چهار پایه كه بر گرده ی دو شیر حمل میشد ، آرام گرفته بود. بر روی كتیبه ای كه روی چهار پایه نصب شده بود ، نوشته شده بود: « فیدیاس آتنی ، پسر خارمیدس ، مرا خلق كرده است .
فیدیاس ابتدا در كارگاه هنری خود داربستی از آهن ، چوب و گچ ، به اندازه ی تقریبی پیكره ی زئوسی كه در نظر داشت پدید بیاورد ، برپا كرد. آنگاه آن قسمتهایی از بدن كه پوشیده نبود ، یعنی صورت ، بازوان ، دستها و پاها با عاج فیل كه هنرمندانه و استادكارانه شكل یافته بود و حالت داده شده بود ، روكشی شد.
این افسانه در یونان زبانزد بود كه زئوس فیلها را برای این خلق كرده است كه عاج لازم برای ساخت پیكره ی خود را فراهم كند. موها ، جامه و صندلی زئوس از طلا درست شده بود. محاسبات درباره ی میزان طلای به كار برده شده در پیكره های مشابهی كه توسط فیدیاس ساخته شده ، این حدس و گمان را به وجود میآورد كه در مجسمه ی زئوس المپیاد تقریباً 44 تالنت یعنی حدود 200 كیلوگرم طلا مصرف شده بوده است. چشمان خدا احتمالاً از سنگهای قیمتی به بزرگی یك مشت بوده است.
ارتفاع كلی پیكره 12 متر بود. قامت « نایك » الهه ی پیروزی به تنهایی به اندازهی یك مرد كامل و بالغ بود. بدیهی است كه نقل مكان این پیكره ی عظیم به صورت یكپارچه از كارگاه به معبد كه در كنار كارگاه قرار داشت ، غیر ممكن بود. به احتمال زیاد ، فیدیاس پس از پایان كار مجسمه ی زئوس ، آن را به قطعات متعدد كوچكتری از هم جدا كرده ، آنگاه دستور داده این قطعات را به داخل « سلا » یا پرستشگاه حمل كنند و سپس آنها را دوباره به شكل زئوس نیرومند و عظیم روی هم سوار كرده است.
در آن زمان در یونان ساختمانها و پیكره های بیشماری وجود داشت كه از دیدگاه هنری با پیكره ی زئوس ساخته ی فیدیاس كاملاً برابری میكرد. بنابراین چرا فقط همین مجسمه ی زئوس المپیا به عنوان یكی از « عجایب جهان » به شمار آمده و مثلاً مجسمه ی «آتنه» ساخته ی همین پیكر تراش و یا آكروپولیس ، جزو عجایب جهان محسوب نشده است؟.
برای این پرسش دو پاسخ كه یكدیگر را كامل میكنند ، وجود دارد. اول اینكه همانگونه كه پیشتر گفته شد ، المپیا مركز عبادت و پرستش زئوس در تمام یونان ، و پیكره ی ساخت فیدیاس بزرگترین و معروفترین تجسم والاترین خدای یونانیها بود. پاسخ و توضیح دیگر كه از نظر تاریخشناسان فرهنگی نیز بیشتر مورد قبول بوده و دلیل محكمتری به شمار میآید این است كه: فیدیاس با خلق مجسمه ی خود ، تصویر كاملاً جدیدی از زئوس را به وجود آورده است. خدایان یونان تا آن زمان تنها به واسطه ی قدرت لایزال و بی پایان و نیز فناناپذیری خود از انسانها متمایز بودند. در سایر موارد خدایان و انسانها كاملاً شبیه یكدیگر بودند: خدایان همانند انسانها انتقامجو و خودبین ، كینه توز و بیرحم بودند ؛ و زئوس خود نیز از هیچ نوع دسیسه و توطئه ای برای جلب نظر و محبت زنان گوناگون ابا نداشت.
اما زئوس امپیا برخلاف آن اثر دیگری داشت: در آنجا یك مرد پیر و دانا با خطوط چهره ی متین بر تخت نشسته بود. خدایی كه ترس ایجاد نمیكرد. بلكه اعتماد و آرامش میداد. خدای كه نیرومند ، ولی پدری مهربان و با محبت بود. این زئوس ، علاقه و تمایل ویژه ی تمام فناپذیرها را به خود جلب میكرد.
ورزشكاران به این مجسمه به عنوان خدای حافظ و داور بازی ها مینگریستند. آنها در روز آغاز مسابقات ، در محراب آن گرد میآمدند ، قربانی میكردند ، برای پیروزی خود نیایش میكردند و سوگند میخوردند مردانه و صادقانه مبارزه كنند. آنگا جشنهای پنج روزه آغاز میشد ، كه در آن مردان جوان نیمه برهنه در انواع گوناگون رشته های ورزشی با همدیگر برای پیروزی در المپیك به رقابت و مبارزه میپرداختند.
برندگان مسابقات به عنوان پاداش پیروزی فقط تاجی از شاخه های زیتون ــ كه بر سر آنها نهاده میشد ــ میگرفتند. شاخه را یك نوجوان محلی با یك قیچی طلایی از یك درخت زیتون ــ كه پنداشته میشد « هركول » پسر زئوس آن را كاشته است ــ میچید . بدین وسیله این معنا بیان میشد كه این جایزه نه از سوی انسان ، بلكه از سوی خود زئوس اعطا میگردد . بازیهای المپیك به ترتیبی كه گفته شد ، برای مدت 1100 سال تقریباً بدون تغییر اجرا شد. تنها تغییر در آن بود كه از حدود اواسط سده ی چهارم پیش از میلاد مسیح ، علاوه بر شاخه های زیتون ، جوایز نقدی بزرگی نیز به برندگان پرداخت میشد ــ بنابراین دوستاران هنر ورزش یا « آماتورها » كه به افتخار خدای خدایان زئوس به مبارزه با یكدیگر میپرداختند ، تبدیل به ورزشكارانی كه شغلشان ورزش بود ، یا به عبارت دیگر «حرفه ای ها» شدند . سپس مسیحیت به جهان یونانی راه گشود. اندیشه درباره ی زئوس ضعیف شد و به تاریكی گرایید. در سال 393 میلادی امپراتور مسیحی « تئودوسیوس اول » بازیهای المپیك را به عنوان عبادتهای كافرانه ممنوع كرد .از مجموعه ی ساختمانهای المپیك تاكنون فقط پی معبد و تعدادی مجسمه های كوچك و كنده كاریهای كنگره ی معبد كشف شده است. درباره ی محل مجسمه ی زئوس فقط حدس و گمانهایی وجود دارد. آنچه مسلم است اینست كه پیكره ی زئوس در زلزله ای در سده ی دوم میلادی به سختی آسیب دید. اینكه آیا این پیكره بعد از آن ــ به طوری كه برخی میگویند ــ در سال 350 میلادی توسط غارتگران منهدم شده است یا اینكه در سال 475 میلادی به قسطنطنیه حمل شده و در آنجا طعمه ی آتش سوزی شده است ، نامعلوم میباشد !سرنوشت «فیدیاس» مجسمه ساز نیز در تاریكی قرار دارد. البته در سده ی 19 میلادی كارگاه او در حفاریهای باستانشناسی كشف شده است و در این حفاریها ، آلات و ابراز متعددی كه به این هنرمند تعلق داشته ، پیدا شده است. اما اینكه آیا فیدیاس در آرامش و افتخار بدرود زندگی گفته یا اینكه ــ آنگونه كه بعضیها ادعا میكنند ــ به اتهام دزدی طلا و عاج از زندان آتن سر در آورده و زندگی را در آنجا به سر برده است ، هرگز آگاه نخواهیم شد.
گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
.: RASEKHOON.NET:.