تاريخ : یک شنبه 29 آذر 1388  | 9:30 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian
http://intranet.mim.gov.ir/parameters/intranet.mim.gov/modules/content/upload/9254.jpg 
مالک بن انس که در مدينه بود مى‏گويد:من مى‏رفتم نزد جعفر بن محمد (و کان کثير التبسم) و خيلى زياد تبسم‏ داشت، يعنى به اصطلاح خوشرو بود و عبوس نبود، و از آدابش اين بود که وقتى اسم پيغمبر را در حضورش مى‏برديم رنگش تغيير مى‏کرد (يعنى آنچنان نام پيغمبر به هيجانش مى‏آورد که رنگش تغيير مى‏کرد.)

من زمانى با او آمد و شد داشتم. بعد، از عبادت امام صادق عليه السلام نقل‏ مى‏کند که چقدر اين مرد عبادت مى‏کرد و عابد و متقى بود. آن داستان‏ معروف را همين مالک نقل کرده که مى‏گويد در يک سفر با امام با هم به مکه مشرف مى‏شديم، از مدينه خارج شديم و به مسجد شجره رسيديم، لباس احرام پوشيده بوديم و مى‏خواستيم لبيک بگوييم و رسما محرم شويم.

همانطور سواره داشتيم مُحرم‏ مى‏شديم، ما همه لبيک گفتيم، من نگاه کردم ديدم امام مى‏خواهد لبيک‏ بگويد اما چنان رنگش متغير شده و آنچنان مى‏لرزد که نزديک است از روي‏ مرکبش به روى زمين بيفتد، از خوف خدا .

من نزديک شدم و عرض کردم: يابن رسول الله ! بالاخره بفرماييد، چاره‏اى نيست، بايد گفت. به من‏ گفت: من چه بگويم؟! به کى بگويم لبيک؟!اگر در جواب من گفته شد: «لا لبيک» آن وقت من چه کنم؟!

اين روايتى است که مرحوم آقا شيخ عباس قمى و ديگران در کتاب‎هايشان نقل مى‏کنند، و همه نقل کرده‏اند.
راوى اين روايت چنانکه گفتيم مالک بن انس امام اهل تسنن است. همين مالک مى‏گويد:
«ما رأت عين و لا سمعت اذن و لا خطر على قلب بشر افضل من جعفر بن محمد»؛
چشمى نديده و گوشى نشنيده و به قلب بشر خطور نکرده‏ مردى با فضيلت‎تر از جعفر بن محمد .



منبع:کتاب سيرى در سيره ائمه اطهار،مرتضى مطهرى. صص 132-131.







نظرات 0