تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1388  | 3:54 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

 

حسین
تو ای حسین!
با تو چه بگویم ؟
"شب تاریك و بیم موج و گردابی چنین هائل"
و تو ای چراغ راه،ای كشتی رهایی،
ای خونی كه از آن نقطه صحرا،جاودان می تپی و می جوشی،
و در بستر زمان جاری هستی،
و بر همه نسل ها می گذری ،
و هر زمین حاصل خیزی را سیراب خون می كنی،
و هر بذر شایسته را در زیر خاك می شكافی و می شكوفایی،
و هر نهال تشنه ای را به برگ و بار حیات وخرمی می نشانی،
ای آموزگار بزرگ شهادت!
برقی از آن نور را
بر این شبستان سیاه و نومید ما بیفكن!
قطره ای از آن خون را 
در بستر خشكیده و نیم مرده ما جاری ساز!
و تَفی از آتش آن صحرای آتش خیز را 
به این زمستان سرد و فسرده ما ببخش!
ای كه" مرگ سرخ" را برگزیدی
تا عاشقانت را از "مرگ سیاه"برهانی،
تا با هر قطره خونت،
ملتی را حیات بخشی و تاریخی را به تپش آری
و كالبد مرده و فسرده عصری را گرم كنی،
و بدان جوشش و خروش زندگی و عشق و امید دهی!
ایمان ما،ملت ما،تاریخ فردای ما،كالبد زمان ما،
"به تو و خون تو محتاج است".
دكتر ع.شریعتی
 






نظرات 0