تاريخ : سه شنبه 1 دی 1388  | 2:54 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

کتاب: فروغ ولایت ص 111
نویسنده : استاد جعفر سبحانى

پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم :
«على (ع) در اجراى دستور خدا بسیار دقیق وسخت گیر است و هرگز تملق و مداهنه در زندگى او راه ندارد.»

كسانى كه در زندگى هدف مقدسى را دنبال مى ‏كنند و براى وصول به آن شب و روز مى ‏كوشند ، در برابر امورى كه با هدف آنان اصطكاك داشته باشد نمى ‏توانند بى طرف بمانند. این افراد در طى مسیر خود تا هدف ، مهر و علاقه گروهى و قهر و غضب گروه دیگرى را بر مى انگیزند. در این راه پاكدلان و روشن ضمیران فریفته دادگرى وسختگیری هاى او مى ‏شوند ولى افراد بى تفاوت و غیر مسلكى از تضییقات و عدالت او ناراحت مى‏ گردند.

گروهى كه با نیك و بد گرم مى‏ گیرند و با مسلمان و غیر مسلمان مى ‏سازند و نمى ‏خواهند خشم و كینه احدى را بر انگیزند ، نمى ‏توانند افراد هدفمند و مسلكى باشند. زیرا سازشكارى با تمام طبقات ، جز نفاق و دو رویى نیست.
در دوران حكومت امیرمؤمنان - علیه السلام شخصى فرماندار محل خود را ستود و گفت كه همه طبقات از او راضى هستند. امام - علیه السلام فرمود : معلوم مى‏ شود كه وى فرد عادلى نیست ، زیرا رضایت همگانى حاكى از سازشكارى و نفاق و عدم دادگرى اوست ، والا همه افراد از او راضى نمى‏ شوند.

 

امیر مؤمنان - علیه السلام یكى از آن مردان است كه مهر وعاطفه دادگران پارسا و افتادگان پاكدل را برانگیخت و متقابلا شعله خشم و غضب حریصان و قانون شكنان را در سینه هاشان بر افروخت.

آوازه عدالت و تقید شدید امام - علیه السلام به رعایت اصول و قوانین ، مخصوص به دوره حكومت او نیست. اگر چه بیشتر نویسندگان و گویندگان ، هنگامى كه از دادگرى و پارسایى امام سخن مى ‏گویند ، غالبا به حوادث دوران حكومت او تكیه مى ‏كنند ، زیرا زمینه بروز این فضیلت عالى انسانى در دوران حكومت آن حضرت بسیار مهیا بود. اما عدالت و دادگرى امام - علیه السلام و سختگیرى و تقید كامل او به رعایت اصول ، از عصر رسالت ، زبانزد خاص وعام بود. از این رو ، افرادى كه تحمل دادگرى امام را نداشتند ، گاه و بیگاه ، از حضرت على - علیه السلام به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم شكایت مى ‏بردند و پیوسته با عكس العمل منفى پیامبر ، و اینكه حضرت على - علیه السلام در رعایت قوانین الهى سر از پا نمى ‏شناسد ، روبرو مى ‏شدند. در تاریخ زندگانى امام - علیه السلام در عصر رسالت‏ حوادثى چند به این مطلب گواهى مى ‏دهد و ما براى نمونه دو حادثه را در اینجا نقل مى ‏كنیم :

1 - در سال دهم هجرت كه پیامبر گرامی صلى الله علیه و آله و سلم عزم زیارت خانه خدا داشت ‏حضرت على - علیه السلام را با گروهى از مسلمانان به یمن اعزام كرد. حضرت على - علیه السلام مامور بود در بازگشت از یمن پارچه هایى را كه مسیحیان نجران در روز مباهله تعهد كرده بودند از ایشان بگیرد وبه محضر رسول خدا برساند. او پس از انجام ماموریت آگاه شد كه پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله و سلم رهسپار خانه خدا شده است. از این جهت مسیر خود را تغییر داد و رهسپار مكه شد. آن حضرت راه مكه را به سرعت مى ‏پیمود تا هرچه زودتر به حضور پیامبر برسد و به همین جهت پارچه‏ ها را به یكى از افسران خود سپرد و از سربازان خویش فاصله گرفت تا در نزدیكى مكه به حضور پیامبر رسید. حضرت از دیدار او فوق العاده خوشحال شد و چون او را در لباس احرام دید از نحوه نیت كردن او جویا شد. حضرت على - علیه السلام گفت : من هنگام احرام بستن گفتم بار الها ! به همان نیتى احرام مى ‏بندم كه پیامبر احرام بسته است.

حضرت على - علیه السلام از مسافرت خود به یمن و نجران و پارچه هایى كه آورده بود به پیامبر گزارش داد و سپس به فرمان آن حضرت به سوى سربازان خود بازگشت تا به همراه آنان مجددا به مكه باز گردد. وقتى امام - علیه السلام به سربازان خود رسید ، دید كه افسر جانشین وى تمام پارچه ‏ها را در میان سربازان تقسیم كرده است و سربازان پارچه‏ ها را به عنوان لباس احرام بر تن كرده ‏اند. حضرت على - علیه السلام از عمل بى مورد افسر خود سخت ناراحت‏ شد وبه او گفت :
چرا پیش از آنكه پارچه‏ ها را به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم تحویل دهیم آنها را میان سربازان تقسیم كردى؟
وى گفت : سربازان شما اصرار كردند كه من پارچه ‏ها را به عنوان امانت میان آنان قسمت كنم و پس از مراسم حج ، همه را از آنان باز گیرم. حضرت على - علیه السلام پوزش او را نپذیرفت و گفت : تو چنین اختیارى نداشتى.
سپس دستور داد كه پارچه‏ هاى تقسیم شده تماما جمع آورى شود تا در مكه به پیامبر گرامى تحویل گردد. (1)

گروهى كه پیوسته از عدل و نظم و انضباط رنج مى ‏برند و مى‏ خواهند كه امور همواره بر طبق خواسته‏ هاى آنان جریان یابد به حضور پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم رسیدند و از انضباط و سختگیرى حضرت على - علیه السلام شكایت كردند.
ولى آنان از این نكته غفلت داشتند كه یك چنین قانون شكنى و انعطاف نابجا ، به یك رشته قانون شكنی هاى بزرگ منجر مى ‏شود.

از دیدگاه امیر مؤمنان - علیه السلام یك فرد خطاكار (خصوصا خطاكارى كه لغزش خود را كوچك بشمارد) مانند آن سوار كارى است كه بر اسب سركش و لجام گسیخته اى سوار باشد كه مسلما چنین مركب سركشى راكب خود را در دل دره و بر روى صخره ‏ها واژگون مى ‏سازد. (2)

مقصود امام از این تشبیه این است كه هرگناهى ، هرچند كوچك باشد ، اگر ناچیز شمرده شود گناهان دیگرى را به دنبال مى ‏آورد و تا انسان را غرق گناه نسازد و در آتش نیفكند دست از او بر نمى ‏دارد. از این جهت ‏باید از روز نخست پارسایى را شیوه خویش ساخت و از هر نوع مخالفت ‏با اصول و قوانین اسلامى پرهیز كرد.

پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم كه از كار حضرت على - علیه السلام و دادگرى او كاملا آگاه بود یكى از یاران خود را خواست و به او گفت كه میان این گروه شاكى برو و پیام زیر را برسان :
از بدگویى در باره حضرت على - علیه السلام دست ‏بر دارید كه او در اجراى دستور خدا بسیار دقیق و سختگیر است و هرگز در زندگانى او تملق و مداهنه وجود ندارد.

2 - خالد بن ولید از سرداران نیرومند قریش بود. او در سال هفتم هجرت از مكه به مدینه مهاجرت كرد وبه مسلمانان پیوست. ولى پیش از آنكه به آیین توحید بگرود كرارا در نبرد هایى كه از طرف قریش براى برانداختن حكومت نو بنیاد اسلام برپا مى ‏شد شركت مى ‏كرد. هم او بود كه در نبرد احد بر مسلمانان شبیخون زد و از پشت‏ سر آنان وارد میدان نبرد شد و مجاهدان اسلام را مورد حمله قرار داد. این مرد پس از اسلام نیز عداوت و دشمنى حضرت على - علیه السلام را فراموش نكرد و بر قدرت بازوان و شجاعت‏ بى نظیر امام رشك مى ‏برد.
پس از درگذشت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم ، به دستور خلیفه وقت تصمیم بر قتل حضرت على - علیه السلام گرفت ولى به عللى موفق نشد. (3)

احمد بن حنبل در مسند خود مى ‏نویسد :
پیامبر اكرم حضرت على را در راس گروهى كه در میان آنان خالد نیز بود به یمن اعزام كرد. ارتش اسلام در نقطه ‏اى از یمن با قبیله بنى زید به نبرد پرداخت و بر دشمن پیروز شد و غنایمى به دست آورد. روش امام - علیه السلام در تقسیم غنایم مورد رضایت ‏خالد واقع نشد و براى ایجاد سوء تفاهم میان پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم وحضرت على - علیه السلام نامه اى به رسول خدا نوشت و آن را به بریده سپرد تا هرچه زودتر به حضور پیامبر برساند.
بریده مى ‏گوید : من با سرعت‏ خود را به مدینه رسانیدم و نامه را تسلیم پیامبر كردم. آن حضرت نامه را به یكى از یاران خود داد تا براى او بخواند. چون قرائت نامه به پایان رسید ، ناگهان دیدم كه آثار خشم در چهره پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم ظاهر شد.
بریده مى ‏گوید : از آوردن چنین نامه اى سخت پشیمان شدم و براى تبرئه خود گفتم كه به فرمان خالد به چنین كارى اقدام كرده ‏ام ومرا چاره اى جز پیروى از فرمان مقام بالاتر نبود.
او مى ‏گوید : پس از خاتمه كلام من لحظاتى سكوت بر مجلس حكومت كرد.
ناگهان پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم سكوت را شكست و فرمود :
درباره على بدگویى مكنید : «فانه منی و انا منه و هو ولیكم بعدی‏»
او از من و من از او هستم و او زمامدار شما پس از من است.

بریده مى ‏گوید : من از كرده خود سخت نادم شدم و از محضر رسول خدا درخواست كردم كه در حق من استغفار كند.
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود تا على نیاید و به چنین كارى رضا ندهد هرگز در حق تو طلب آمرزش نخواهم كرد. ناگهان حضرت على - علیه السلام رسید و من از او درخواست كردم كه از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم خواهش كند كه در باره من طلب آمرزش كند. (4) این رویداد سبب شد كه بریده دوستى خود را با خالد قطع كند و دست ارادت و اخلاص به سوى حضرت على - علیه السلام دراز كند تا آنجا كه پس از درگذشت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم ، وى با ابوبكر بیعت نكرد و یكى از آن دوازده نفرى بود كه ابوبكر را در این مورد استیضاح كرد و او را به رسمیت نشناخت. (5)

پى ‏نوشت ‏ها :

1- بحار، ج‏21، ص 385
2- الا وان الخطایا خیل شمس حمل علیها اهلها و خلعت لجمها فتقحمت‏بهم فی النار. نهج البلاغه، خطبه‏16
3- شرح این واقعه در بخش چهارم از زندگانى امیر المؤمنین - علیه السلام، كه مربوط به دوران زندگى امام - علیه السلام پس از رحلت پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم است، آمده است.
4- اسد الغابة، ج‏1، ص‏176، والدرجات الرفیعة، ص 401.
5- رجال مامقانى، ج‏1، ص‏199 به نقل از احتجاج

 

 







نظرات 0