تاريخ : سه شنبه 1 دی 1388  | 9:27 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian
(اى پیامبر!) براى آنان مثالى بزن: آن دو مرد، كه براى یكى از آنها دو باغ از انواع انگورها قرار دادیم؛ و گرداگرد آن دو (باغ) را با درختان نخل پوشاندیم؛ و در میانشان زراعت پر بركتى قراردادیم. (32)
هر دو باغ، میوه آورده بود، (میوه‏هاى فراوان،) و چیزى فروگذار نكرده بود؛ و میان آن دو، نهر بزرگى جارى ساخته بودیم. (33)
صاحب این باغ، درآمد فراوانى داشت؛ به همین جهت، به دوستش -در حالى كه با او گفتگو مى‏كرد- چنین گفت: «من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نیرومندترم!» (34)

و در حالى كه نسبت به خود ستمكار بود، در باغ خویش گام نهاد، و گفت: «من گمان نمى‏كنم هرگز این باغ نابود شود! (35)

 

و باور نمى‏كنم قیامت برپا گردد! و اگر به سوى پروردگارم بازگردانده شوم (و قیامتى در كار باشد)، جایگاهى بهتر از این جا خواهم یافت!» (36)
دوست (با ایمان) وى -در حالى كه با او گفتگو مى‏كرد- گفت: «آیا به خدایى كه تو را از خاك، و سپس از نطفه آفرید، و پس از آن تو را مرد كاملى قرار داد ، كافر شدى؟! (37)

ولى من كسى هستم كه «الله‏» پروردگار من است؛ و هیچ كس را شریك پروردگارم قرارنمى‏دهم! (38)
چرا هنگامى كه وارد باغت شدى، نگفتى این نعمتى است كه خدا خواسته است؟! قوت (و نیرویى) جز از ناحیه خدا نیست! و اگر مى‏بینى من از نظر مال و فرزند از تو كمترم (مطلب مهمى نیست)! (39)
شاید پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد؛ و مجازات حساب شده‏اى از آسمان بر باغ تو فروفرستد، بگونه‏اى كه آن را به زمین بى‏گیاه لغزنده‏اى مبدل كند! (40)
و یا آب آن در اعمال زمین فرو رود، آن گونه كه هرگز نتوانى آن را به دست آورى!» (41)
(به هر حال عذاب الهى فرا رسید،) و تمام میوه‏هاى آن نابود شد؛ و او بخاطر هزینه هایى كه در آن صرف كرده بود، پیوسته دستهاى خود را به هم مى‏مالید -در حالى كه تمام باغ بر داربستهایش فرو ریخته بود- و مى‏گفت: «اى كاش كسى را همتاى پروردگارم قرار نداده بودم! س‏ذللّه (42)
و گروهى نداشت كه او را در برابر (عذاب) خداوند یارى دهند؛ و از خودش (نیز) نمى‏توانست یارى گیرد. (43)کهف

 

 

 







نظرات 0