مورخین عموما نوشتهاند كه رسول خدا تا سن پنج سالگى در میان قبیله بنى سعد زندگى كرد و سپس حلیمه آن حضرت را به نزد مادرش آمنه بازگرداند و به وى سپرد و رسول خدا (ص) تا پایان عمر گاهى از آن زمان یاد مىكرد،و از حلیمه و فرزندانش قدردانى مىنمود.
و در بحار الانوار از كازرونى نقل كرده كه حلیمه پس از آنكه رسول خدا(ص)با خدیجه ازدواج كرده بود به مكه آمد و از خشكسالى و تلف شدن اموال و مواشى به آن حضرت شكایت برد،رسول خدا با خدیجه در این باره گفتگو كرد و خدیجه چهل گوسفند و یك شتر به حلیمه داد و بدین ترتیب حلیمه با مالى بسیار به سوى قبیله خود بازگشت و سپس بار دیگر پس از ظهور اسلام و بعثت پیغمبر به مكه آمد و با شوهرش اسلام را اختیار كرده و مسلمان شدند.
و ابن عبد البر و دیگران در كتاب استیعاب و غیره نقل كردهاند كه حلیمه در جنگ حنینـدر جعرانةـ به نزد رسول خدا آمد و آن حضرت به احترام وى از جا برخاست و رداى خود را براى او پهن كرد و او را روى رداى خویش نشانید. (1)
در داستان محاصره طائفـ شیماء خواهر رضاعى آن حضرت به دست سربازان اسلام اسیر گردید و چون خود را در اسارت ایشان دید بدان ها گفت:من خواهر رضاعى سید و بزرگ شما هستم،او را به نزد رسول خدا (ص) آوردند و سخنش را بدان حضرت گزارش دادند،پیغمبر اكرم از وى نشانهاى براى صدق گفتارش خواست و او نشانهاى داد و چون حضرت او را شناخت رداى خویش را پهن كرد و او را روى آن نشانید و اشك در دیدگانش گردش كرد سپس بدو فرمود:اگر مىخواهى تو را نزد قبیلهات باز گردانم و اگر مایل هستى در كمال احترام و محبوبیت نزد ما بمان.
شیماء تمایل خود را به بازگشت نزد قبیله خویش اظهار كرد آن گاه مسلمان شد و رسول خدا (ص) نیز چند گوسفند و چند شتر و سه بنده و كنیز بدو عطا فرمود و او را نزد قبیلهاش بازگرداند .
به هر صورت به ترتیبى كه گفته شد حلیمه رسول خدا(ص) را پس از اینكه پنج سال از عمر آن حضرت گذشته بود به مكه و به نزد مادرش آمنه و جدش عبد المطلب بازگرداند و باز در هنگام ورود به مكه داستان دیگرى اتفاق افتاد كه موجب نگرانى حلیمه و عبد المطلب گردید.
پی نوشت 1. برخى زنده بودن حلیمه را تا آن زمان بعید دانسته و گفتهاند:حلیمه قبل از جنگ حنین از دنیا رفت و داستان فوق را مربوط به دختر حلیمه شیماء مىدانند،ولى گویا همین گفتار صحیح است و استبعاد نمىتواند جلوى تاریخ را اگر مدرك معتبرى داشته باشد بگیرد.
منبع:
ahlolbait
.: RASEKHOON.NET:.