تاريخ : چهارشنبه 2 دی 1388  | 11:45 AM | نويسنده : Mohammad ali Hajian
«انس» راوی می گوید: همراه پیغمبر (ص) بودم. بر تن عبایی داشت كه لبه زبر و خشنی داشت. عربی بادیه نشین عبای ایشان را به سختی كشید! آن قدر كه كناره عبا گردن پیامبر (ص) را خراشید! سپس گفت: ای محمد، از مال خدا كه نزد توست، بر این دو شتر من اموالی بگذار. تو كه مال خود یا مال پدرت را به من

نمی‌دهی! پیامبر (ص) سكوت اختیار كرد، سپس فرمود: مال از آن خداست و من بنده اویم.بعد پیامبر پرسید: ای اعرابی! به سبب كاری كه با من كردی [و مرا زخمی نمودی] از تو قصاص بگیرم؟! عرض كرد: نه، فرمود: چرا، گفت: زیرا تو بدی را با بدی جبران نمی كنی! پیغمبر خندید، سپس دستور داد بر یك شتر «جو» و بر دیگری «خرما» بار كردند![1]







نظرات 0