تاريخ : چهارشنبه 2 دی 1388  | 11:47 AM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

امیر مومنان (ع) فرمود: شخصی یهودی از رسول خدا (ص) چند دینار طلب داشت و درخواست پرداخت طلبش را كرد. پیامبر فرمود: اكنون ندارم كه بپردازم. یهودی گفت: از نزد شما نمی روم تا طلبم را بدهی! فرمود: پس بنشین و منتظر باش. یهودی نشست و رسول الله (ص) در همان مكان نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح را به جا آورد [و یهودی همچنان نشسته

بود!] در حالی كه اصحاب رسول الله، یهودی را تهدید می كردند و یا وعده می دادند! رسول الله [متوجه برخورد اصحاب شد و] به آنان نگاه كرد و پرسید: با یهودی چكار دارید؟! گفتند: یهودی باعث شده شما در این مكان زندانی گردید! پیغمبر فرمود: خداوند مرا بر انگیخت كه به كسی ستم نكنم، چه اهل ذمه و چه دیگران.چون روز برآمد، یهودی گفت: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا عبده و رسوله! نیمی از مالم را در راه خدا بخشیدم اما به خدا سوگند؛ برخوردی كه با شما [ای رسول خدا] كردم، برای آن بود كه ببینم رفتارت با آنچه تورات درباره شما توصیف كرده، یكی است یا نه! در تورات صفات تو را خوانده ام كه محمد بن عبد الله، زاده مكه است، به مدینه مهاجرت می كند، سختگیر و بد اخلاق نیست، بی خرد نیست، زشت كردار نیست و دشنام نمی دهد؛ شهادت می دهم كه معبودی جز خدا نیست و تو فرستاده خدایی. این مال و ثروت من، هر طور خدا فرموده، در آن باره حكم كن.یهودی مال و ثروت بسیار داشت.[1]


 







نظرات 0