تاريخ : چهارشنبه 2 دی 1388  | 12:43 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian
درست 25 بهار از عمر گرانبها و پربركت پیامبر مى گذشت كه با بانوى چهل ساله اى به نام «خدیجه» كه برترین بانوى روزگار خویش بود ، پیمان زندگى مشترك را امضاء كرد و فصل جدیدى در زندگى اش آغاز شد.
برخى سن و سال خدیجه ، آن بانوى هوشمند و پاك را 26 و 28 سال نیز نوشته اند اما مشهرترین دیدگاه ، همان است كه او به هنگام ازدواج با پیامبر 40 بهار از عمرش مى گذشت.

برخى بر آنند كه «خدیجه» پیش از پیمان زندگى مشترگ با پیامبر دوبار ازدواج كرده و همسرانش یكى پس از دیگرى از دنیا رفته بودند و برخى نیز بر این اندیشه اند كه او تا هنگامه ى ازدواج با پیامبر دختر و ازدواج نكرده بود.

ازدواج پیامبر با «خدیجه» شباهتى به ازدواج هاى شناخته شده نداشت ، بلكه در نوع خود بى نظیر و داراى ویژگى هایى بود ، چرا كه این پیوند مبارك و مقدس نه ثمره ى زودگذر و دوستى بى پایه و اساس بود و نه برخاسته از انگیزه هاى مادى یا دیگر امور و اغراض و اهداف رایج كه در ازدواج چهره هاى مشهور و سرشناس دنیا وجود دارد. و نیز هدف هاى سیاسى نیز در امضاء و تشكیل این زندگى مشترك و ساختار آن، نقشى نداشت.

افزون بر اینها ، زندگى و شرایط اقتصادى پیامبر و «خدیجه» نیز با یكدیگر تناسبى نداشت و میان آنها فاصله ى بسیارى بود ، چرا كه پیامبر خود داراى ارزشهاى مادى و امكانات اقتصادى نبود و همانگونه كه دوران كودكى را تحت سرپرستى و كفالت عموى گرانقدر خویش زندگى كرده بود ، باز هم با او مى زیست اما «خدیجه» ثروت مندترین و بى نیازترین زن در مكه و جهان عرب بود. به همین جهت فاصله ى زیادى میان سطح زندگى پیامبر و ثروتمندترین بانوى عرب مى نگریم ، اما آن بانوى خردمند شنیده بود و خوب مى دانست كه آینده ى درخشان و بسیار امیدبخشى در انتظار پیامبر است.
شاید این واقعیت را از غلام هوشمند خویش «میسره» دریافته بود كه در سفر اقتصادى پیامبر با كاروان تجارتى «خدیجه» بسوى دمشق ، همسفر پیامبر بود و نشانه هاى بسیارى از شكوه و عظمت و درایت و امانت و اقتدار را در او دیده و همه را ضمن تقدیم گزارش كار به بانوى خردمند حجاز ، گزارش نموده بود ، یا اینكه پیشگویى آن راهب و عابد دیر «بصرى» در منطقه شام ، در مورد آینده ى شكوهبار «محمد» به گونه اى به گوش «خدیجه» رسیده بود و او نیز در پرتو ژرف نگرى و الهام قلبى خویش به آن آینده ى درخشان دل بسته بود.

بر این اساس بود كه بانوى پرشرافت حجاز ، برنامه ى پیوند با پیامبر را تهیه نمود و خود با قداست و هوشمندى ویژه اش سخن را در مورد آن مطلب با پیامبر آغاز كرد و از آن حضرت تقاضا نمود كه گام به پیش نهد و از راه پدرش «خویلد» یا عمویش از او خواستگارى نماید ، اما پیامبر با وجود پیشگامى بهترین و ثروتمندترین بانوى جهان عرب براى پیوند با او ، بهتر مى دید كه با بانوى كه از نظر اقتصادى و مادى با او هماهنگ باشد زندگى مشترك را آغاز كند و به همین دلیل هم از «خدیجه» پوزش خواست و به او پاسخ مثبت نداد.

اما از آنجایى كه «خدیجه» بانویى خردمند و دوراندیش و آگاه و بافضیلت بود در برابر دلیل پاسخ منفى پیامبر به ازدواج با او گفت : «آیا كسى كه تصمیم گرفته است خویشتن را به پیامبر ببخشید و جان ناقابل را فداى او كند ، براى او مشكل است كه ثروت و دارایى خویش را نیز بر او ببخشد و هر آنچه دارد همه را نثار قدم دوست كند؟»
و با این دیدگاه بد كه از پیامبر تقاضا نمود تا عموهاى خویش را به خانه ى پدرش «خویلد» گسیل دارد و بطور رسمى از او خواستگارى كند.

عموهاى پیامبر پس از شنیدن این خبر شادى بخش كه در نوع خود بى نظیر بود ، شگفت زده شدند و عمه هاى آن حضرت نیز با شنیدن خبر این پیشنهاد از سوى بانوى حجاز ، در بهت و حیرت فرورفتند ، چرا كه براستى هم ، رخداد شگرفى بود!!

بانویى كه هزاران هزار دینار ثروت و امكانات در اختیارش بود و ده ها و صدها كارگزار و كارمند از بركت سود سرشار كاروانهاى تجارى او كه در فصل هاى گوناگون سال ، میان «یمن» و «مكه» از یكسو و «مكه» و «دمشق» از سوى دیگر در حركت بود زندگى مى كردند ، بانویى كه دارایى و امكانات گسترده اش لحظه به لحظه در حال پیشرفت و توسعه بود ، بانویى كه بزرگان و سرشناسان و قدرتمندان روزگار از او خواستگارى نموده و به همه پاسخ منفى داده بود ، اینك چگونه دل در گرو مهر مقدس و عشق پاك و پرمعنویت جوانى نهاده است كه از ارزشهاى مادى و زرق و برق روزگار چیزى ندارد و در كنار عموى گرانقدر خویش ابوطالب زندگى مى كند؟

راستى بانوى حجاز چگونه از او تقاضاى ازدواج نموده و از آن خواسته است كه این افتخار را به او بدهد و بپذیرد ؟ چگونه؟
آیا این گزارش درست است و براستى حقیقت دارد؟

عمه ى پیامبر «صفیه» ، دخت بزرگوار«عبدالمطلب» برخاست و بسوى اقامتگاه «خدیجه» رفت تا در این مورد تحقیق و بررسى نماید و آنگاه كه با بانوى حجاز دیدار كرد و با او روبرو شد و آمادگى او را با همه ى وجودش دریافت و دید ، آرى بهترین و هوشمندترین و ثروتمندترین بانوى عرب آماده امضاء پیمان زندگى مشترك با والاترین جوان عرب مى باشد.

«صفیه» پس از دیدار با بانوى حجاز و اطمینان از درستى خبر بسوى برادرانش بازگشت و حقیقت را با آنان در میان نهاد.
عموهاى پیامبر پس از دریافت صحت گزارش شادمان شدند ، اما شادمانى آنان با نوعى بهت و حیرت همراه بود. چرا كه «خدیجه» بانوى بزرگى بود كه قدرتمندان و اشراف و امیران عرب به خواستگاریش شتافته بودند و او آنان را همشان و همتاى خویش ندیده و دست رد بر سینه ى همه ى آنان زده بود اینك چه انگیزه اى او را بر آن داشته است كه دل در گرو عشق مقدس جوانمردى نهد كه از زرق و برق و ارزش و امكانات مادى و مالى ، نه زر و سیمى دارد و نه از زمین پهناور خدا یك وجب خاك را، مالك است؟!

عموهاى پیامبر برخاستند و به اقامتگاه بانوى حجاز شتافتند و او را از پدرش «خویلد» یا عمویش ، براى پیامبر خواستگارى كردند. پدرش در برخورد نخست ، پاسخ مثبت نداد اما به اشاره ى دخترش با آن پیوند موافقت كرد.
موضوع مهریه پیش آمد و اینك باید مهریه اى درخور مقام و موقعیت بانوى بزرگ حجاز از سوى پیامبر تقدیم گردد اما از كجا و چگونه؟ و چه كسى مى تواند این مبلغ سنگین و درخور شخصیت و موقعیت «خدیجه» را تقدیم دارد ؟

درست در این لحظات بود كه دگرباره بانوى حجاز به كار جالب و شگرفى دست زد و با هدیه نمودن چهار هزار دینار به پیامبر ، از آن گرانمایه ى جهان هستى تقاضا كرد كه آن را به عنوان مهریه به پدرش «خویلد» بپردازد ، گرچه در یك روایت آمده است كه جناب «ابوطالب» مهریه را با سرفرازى و شادمانى از اموال خویش تقدیم داشت و پیمان زندگى مشترك به امضاء رسید.

آرى ، با اینكه بانوى خردمند حجاز به ارزشهاى والاى اخلاقى و انسانى بهاء مى دهد و در راه بدست آوردن شرافت و كرامت ، ارزشهاى مادى را فدا مى كند با این وصف پدرش «خویلد» از این اندیشه ى بلند بى بهره است و این اختلاف دیدگاه را تنها میان این پدر و دختر نمى نگریم بلكه این ناهماهنگى در اندیشه و این دو طرز تفكر میان پدران و فرزندان و میان دو برادر و دو همسر و پدر و فرزند نیز ، هم در روزگاران گذشته و هم در جهان معاصر بسیار فراوان است.

به هر حال جریان به خوبى پیش رفت اما رخدادى بى سابقه و بى نظیر و بهت آور بود. در میان عرب كسى بخاطر نداشت كه زنى خود مهریه اش را به همتاى زندگى اش هدیه كند. به همین جهت جاى شگفت ندارد كه حس حسادت ورزى ابوجهل فوران كند و آتش حسد در دل او زبانه كشد و فریاد زند كه :
هان اى مردم! ما دیده بودیم كه مردان مهریه زنان را مى پردازند اما ندیده بودیم كه زنان مهریه ى خویش را به مردان زندگى آینده خویش هدیه كنند.

و ابوطالب، فرزانه ى عرب پرخاشگرانه به او پاسخ داد كه :
«مردك كم خرد و پست چه مى گویى ؟ به جوانمردى همانند «محمد»، هم دختر مى دهند و هم مهریه اش را خود هدیه مى كنند ، اما مردك كم خردى چون تو ، اگر هدیه هم تقدیم دارى ، پذیرفته نمى شود و پاسخ مثبت نخواهى شنید.»

و بنا به روایتى او را اینگونه سرزنش كرد :
«اگر خواستگار همانند برادرزاده ى سرفراز من باشد ، او را به بالاترین و گرانبهاترین قیمت ها مى برند و پرشكوه ترین مهریه ها را به او هدیه مى دهند. اما اگر بسان تو باشد ، با مهریه سنگین هم نمى تواند با زنى شایسته ازدواج كند.»

این پیوند مبارك به بهترین صورت تحقق پذیرفت و پیامبر به تقاضاى «خدیجه» به اقامتگاه او گام نهاد.

از آن لحظات بیادماندنى بود كه دیگر «خدیجه» همواره احساس مى نمود كه نیكبختى در كامل ترین شكل ممكن به او روى آورده و خورشید خوشبختى اش طلوع نموده است ، چرا كه او به بزرگترین آرزوى خویش یعنى ازدواج با پیامبر رسیده بود.
بانوى بزرگ حجاز در این زندگى مشترك پسرانى بدنیا آورد كه همگى آنان در كودكى از دنیا رفتند و دخترانى به نامهاى «زینب» و «ام كلثوم» و «رقیه» و «فاطمه» به او و پیامبر ارزانى شد كه كوچكترین ، اما برترین و پرشكوه ترین آنان فاطمه علیهاالسلام بود.

منبع : کناب فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت

 

 







نظرات 0