امام حسن مجتبی علیه السلام در معرفی خود فرمودند : من بهترین و برترین شاخه از قبایل و اقوام عربم ، پدر و اجدادم گرامی ترین آن هایند . بزرگواری و ا فتخار در حسب و نسب مخصوص و منحصر در ماست ، از شجره ای هستیم که شاخه های پر رونق و میوه های پاک و گران بهایی دارد . ما خاندان نبوت و رسالتیم ، در آن خانواده اساس اسلام و دانش پیامبری پی ریزی گردیده است . عزت و افتخار پیامبری ما را برتری داد و آن گاه که دیگران مانع بودند ، این عزت و ریشه دارتر گشت . ما دریاهای ژرف و شگرفیم که هرگز خشک نمیشود و قلّه های بلند و مرتفع و سر افرازیم که هرگز خوار و ذلیل نمی گردد . من آن کسی هستم که دعایش مستجاب می گردد . من فرزند کسی هستم که شفاعتش پذیرفته شد و فرمانش مطاع است. من فرزند کسی هستم که برای اولین بار خاک وغبار از سرش زدوده شد . من فرزند کسی هستم که چون در بهشت را بکوبد ، به روی او باز خواهد شد . من فرزند آن کسی هستم که ملائکه به کمک و همراهی اوبا کفاّره جنگیدند و خداوند سبحان غنایم جنگی را بر او حلال نمود . من از اهل بیتی هستم که خداوند ، محبت و دوستی آنان را بر هر مسلمانی واجب دانست و به رسولش فرمان داد که بگو : من در مقابل رسالت خود ، هیچ گونه اجر و مزدی نمیخواهم ، جز مودّت و دوستی اهل قربی . سخنرانی امام حسن مجتبی علیه السلام در کودکی امیر مؤمنان علیه السلام سعی داشت فرزندش حسن را آن چنان که هست معرفی کند ، گر چه خردسال بود ، اما عالم و داناست به طوری که دانشش بر دیگران برتری دارد ؛ از این جهت ، روزی در مسجد الحرام رو به فرزنش نمود و فرمود : ... بر فراز منبر برو و سخن بگو تا قریش بعد از من تو را متهم به جهل و نادانی نکنند و بگویند : حسن فرزند علی زیبایی و شکوه و علم و دانش را ندارد . فرزند پیامبر از منبر بالا رفت و خدای را سپاس شایان گفت و درود و رحمت کوتاهی بر جد و آلش فرستاد و سپس فرمود : « ای مردم ! از جدّم پیامبر خدا (ص) شنیدم که می فرمود : و من شهر علم و دانشم و علی دروازۀ آن است ...»
روشن بودن وضع همه موجودات بر امام روزی دو نفر خدمت امام مجتبی علیه السلام رسیدند که حضرت به یکی از آن دو فرمودند : دیروز درباره فلان موضوع چنین مطالبی را گفتی ؟ او با تعجب به همراهش گفت : گویا آنچه را گذشته است می داند ! امام مجتبی علیه السلام فرمودند : ما می دانیم هر آنچه را که در شب و روز اتفاق می افتد . سپس فرمودند : خداوند بزرگ آموزش داد به رسول خدا (ص) تمام احکام حلال و حرام را و نیز آموز ش داد ، قرآن و آنچه را فرو فرستاده و هر چیزی را که نیاز به توضیح و تبین دارد . آنگاه رسول خدا (ص) هر آنچه را آموخته بود، به وصی خود علی بن ابی طالب علیه السلام آموخت و سپس امیر المؤمنین علیه السلام تعلیم داد به ما همۀ آنچه را که رسول خدا (ص) آموخته بود .
امام حسن مجتبی علیه السلام از زبان پیامبر گرامی (ص) حسن علیه السلام فرزند من و متعلق به من است ، او نور چشم ، روشنی قلب ، میوۀ دل و سرور جوانان اهل بهشت است ؛ حجت خدا و امام بر امت است ؛ فرمانش فرمان من و گفتارش گفتار من است ؛ هر کسی با او مخالفت کند از من نخواهد بود . مناقب ابن شهر آشوب 4/17
امام حسن مجتبی علیه السلام از زبان امام صادق علیه السلام امام ششم علیه السلام در اوصاف ، فضائل و حالات حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند: حسن بن علی بن ابی طالب علیهما السلام عابدترین و زاهد ترین فرد در عصر خویش بود . او هنگامی که حج به جا می آورد ، با پای پیاده – از مدینه به سوی مکه معظمه – حرکت می کرد و چه بسا با پا ی برهنه بود. به هنگام یاد آوری مرگ و خانه قبر و بر انگیخته شدن در روز قیامت و تقسیم پرونده اعمال ، سخت میگریست و نیز آن گاه که سخن از صراط و عرضۀ اعمال بر خداوند – تبارک و تعالی – به میان می آورد ، چنان صیحه می زد که بر حال او وحشت میکردند و به هنگام اقامۀ نماز در برابر پروردگار ، عضلات و تمام بدنش به لرزه می آمد و هرگاه یاد آورد بهشت و جهنم می شد ، لرزه و اضطرابی سخت ، همچون انسانی عقرب گزیده ، او را فرا میگرفت و پیوسته از خداوند – سبحان – بهشت جاویدان و دوری ا زآتش را در خواست می نمود. بحارالانوار 43/331
امام حسن مجتبی علیه السلام از زبان امام رضا علیه السلام آنگاه که امام مجتبی علیه السلام را مسموم نمودند و علائم مرگ آشکار شده بود ، حضرت گریه می کردند . پرسیدند : تو که از بهترین و بالاترین موقعیت در نزد خدا و پیامبر (ص) و مردم بر خورداری ، جدت پیامبر گرامی (ص) آن همه سخن درباره ات گفته است و بیست مرتبه با پای پیاده به حج رفته ای و سه مرتبه ، تمام اموال خویش حتی کفش هایت را در را خدا بین فقرا و مستمندان تقسیم کرده ای ، چرا گریه می کنی ؟! امام حسن مجتبی علیه السلام در جواب فرمودند : گریه من بخاطر دومطلب اساسی است : وحشت قیامت و جدایی از دوستان
.: RASEKHOON.NET:.