تاريخ : چهارشنبه 2 دی 1388  | 4:28 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian
اى مردم ! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ویژگى بر دیگران فضیلت بخشیده است :
به ما ارزانى داشت علم ، بردبارى ، سخاوت فصاحت ، شجاعت و محبت در قلوب مومنین را و ما را بر دیگران برترى داد به اینكه پیامبر بزرگ اسلام ، صدیق (امیر المومنین على علیه السلام)، جعفر طیار ، شیر خدا و شیر رسول خدا صلى الله علیه و آله (حمزه) و امام حسین و امم حسین علیه السلام دو فرزند بزرگوار رسول اكرم صلى الله علیه و آله را از ما قرار داد.
هر كس مرا شناخت كه شناخت و براى آنان كه مرا نشناختند با معرفى پدران و خاندانم خود را به آنان مى شناسام.

اى مردم ! من فرزند مكه و منایم ، من فرزند زمزم و صفایم ، من فرزند كسى هستم كه حجر الاسود را با رداى خود حمل و در جاى خود نصب فرمود ، من فرزند بهترین طواف و سعى كنندگانم ، من فرزند بهترین حج كنندگان و تلبیه گویان هستم ، من فرزند آنم كه بر براق سوار شد ، من فرزند پیامبرى هستم كه در یك شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصى سیر كرد.

 

من فرزند آنم كه جبرئیل او را به سدره المنتهى برد و به مقام ربوبى و نزدیكترین جایگاه مقام بارى تعالى رسید ، من فرزندآنم كه با ملائكه آسمان نماز گزارد ، من فرزند آن پیامبرم كه پروردگار بزرگ به او وحى كرد، من فرزند محمد مصطفى و على مرتضایم ، من فرزند كسى هستم كه بینى گردنكشان را به خاك مالید تا به كلمه توحید اقرار كردند.

من پسر آن كسى هستم كه برابر پیامبر با دو شمشیر و با دو نیزه مى رزمید و دو بار هجرت و دو بار بیعت كرد و در بدر و حنین با كافران جنگید و به اندازه چشم بر هم زدنى به خدا كفر نورزید من فرزند صالح مومنان و وارث انبیا و از بین برنده مشركان و امیر مسلمانان و فروغ جهادگران و زینت عبادت كنندگان و افتخار گریه كنندگانم ، من فرزند بردبارترین بردباران و افضل نمازگزاران از اهل بیت پیامبر هستم ، من پسر آنم كه جبرئیل او را تایید و میكائیل او را یارى كرد ، من فرزند آنم كه از حرم مسلمانان حمایت فرمود و با مارقین و ناكثین و قاسطین جنگید و با دشمنانش مبارزه كرد ، من فرزند بهترین قریشم ، من پسر اولین كسى هستم از مومنین كه دعوت خدا و پیامبر را پذیرفت ، من پسر اول سبقت گیرنده اى در ایمان و شكننده كمر متجاوزان و از میان برنده مشركانم ، من فرزند آنم كه به مثابه تیرى از تیرهاى خدا براى منافقان و زبان حكمت عباد خداوند و یارى كننده دین خدا و ولى امر او و بوستان حكمت خدا و حامل علم الهى بود.

او جوانمرد، سخاوتمند، نیكو چهره ، جامع خیر ها، سید ، بزرگوار، ابطحى ، راضى به خواست خدا، پیشگام در مشكلات ، شكیبا ، دائما روزه دار، پاكیزه از هر آلودگى و بسیار نماز گزار بود.
او رشته اصلاب دشمنان خود را از هم گسیخت و شیرازه احزاب كفر را از هم پاشید.
او داراى قلبى ثابت و قوى و اراده محكم و استوار و عزمى راسخ بود و همانند شیرى شجاع كه وقتى نیزه ها در جنگ به هم در مى آمیخت آنها را همانند آسیا خرد و نرم و بستان باد آنها را پراكنده مى ساخت.
او شیر حجاز و آقا و بزرگ عراق است كه مكى و مدنى و خیفى و عقبى و بدرى و احدى و شجرى و مهاجرى است كه در همه این صحنه ها حضور داشت. او سید عرب است و شیر میدان نبرد و وارث دو مشعر و پدر دو فرزند : حسن و حسین علیهم السلام.
آرى او ، همان او (كه این صفات و ویژگیهاى ارزنده مختص اوست) جدم على بن ابیطالب علیه السلام است.

آنگاه گفت : من فرزند فاطمه زهرا بانوى بانوان جهانم. و آنقدر به این حماسه مفاخره آمیز ادامه داد كه شیون مردم به گریه بلند شد ! یزید بیمناك شد و براى آنكه مبادا انقلابى صورت پذیرد به موذن دستور داد تا اذان گوید تا بلكه امام سجاد علیه السلام را به این نیرنگ ساكت كند.
موذن برخاست و اذان را آغاز كرد، همین كه گفت : الله اكبرذ ، امام سجاد علیه السلام فرمود :
چیزى بزرگتر از خداوند وجود ندارد. و چون گفت : اشهد ان لا اله الا الله ، امام علیه السلام فرمود :
موى و پوست و گوشت و خونم به یكتائى خدا گواهى مى دهد.
و هنگامى كه گفت : اشهد ان محمدا رسول الله ، امام علیه السلام به جانب یزید روى كرد و فرمود :
این محمد كه نامش برده شد، آیا جد من است یا جد تو ؟ اگر ادعا كنى كه جد توست پس ‍ دروغ گفتى و كافر شدى و اگر جد من است چرا خاندان او را كشتى و آنان را از دم شمشیر گذراندى ؟
سپس موذن بقیه اذان را گفت و یزید پیش آمد و نماز ظهر را گزارد.

در نقل دیگرى آمده است كه : چون موذن گفت : اشهد ان محمدا رسول الله ، امام سجاد علیه السلام عمامه خویش از سر برگرفت و به موذن گفت :
تو را بحق این محمد كه لحظه اى درنگ كن ، آنگاه روى به یزید كرد و گفت :
اى یزید! این پیغمبر صلى الله علیه و آله ، جد من است و یا جد تو ؟
اگر گویى جد من است ، همه مى دانند كه دروغ و اگر جد من است پس چرا پدر مرا از روى ستم كشتى و مال او را تاراج كردى و اهل بیت او را به اسارت گرفتى ؟ این جملات را گفت و دست برد و گریبان چاك زد و گریست و گفت : بخدا سوگند اگر در جهان كسى باشد كه جدش رسول خداست ، آن منم ، پس چرا این مرد ، پدرم را كشت و ما را مانند رومیان اسیر كرد ؟
آنگاه فرمود: اى یزید! این جنایت را مرتكب شدى و باز مى گویى : محمد صلى الله علیه و آله رسول خداست ؟ و روى به قبله مى ایستى ؟ واى بر تو ! در روز قیامت جد و پدر من در آن روز دشمن تو هستند. پس یزید فریاد زد كه موذن اقامه بگوید !
در میان مردم هیاهویى برخاست ، بعضى نماز گزاردند و گروهى نماز نخوانده پراكنده شدند.

و در نقل دیگر آمده است كه امام سجاد علیه السلام فرمود :
انا ابن الحسین القتیل بكربلا، انا ابن على المرتضى ، انا ابن محمد المصطفى ، انا ابن فاطمه الزهرا، انا ابن خدیجه الكبرى ، انا ابن سدره المنتهى ، انا ابن شجره طوبى انا ابن المرمل بالدما، انا ابن من بكى علیه الجن فى الظلماء، انا ابن من ناح علیه الطیور فى الهواء

من فرزند حسین شهید كربلایم ، من فرزند على مرتضى و فرزند محمد مصطفى و پسر فاطمه زهرایم و فرزند خدیجه كبرایم ، من فرزند سدره المنتهى و شجره طوبایم ، من فرزند آنم كه در خون آغشته شد و پسر آنم كه پریان در ماتم او گریستند و من فرزند آنم كه پرندگان در ماتم او شیون كردند.
پس از خطبه غراى عقیله بنى هاشم حضرت زینب كبرى علیهاالسلام و خطبه حضرت سید الساجدین امام زین العابدین علیه السلام ، مردم ماهیت یزید كافر ستمكار را شناختند و شروع كردند به لعن و طعن یزید.
یزید خود را بیچاره دید و فهمید كه منفور جامعه است ، با كمال بى شرمى و ندامت تمام این جنایات را به گردن امراى لشگر انداخت تا خود را تبرئه كند ولى این ننگ تا قیامت پاك شدنى نبود.

منبع : کتاب چهره درخشان حسین بن علی

 

 







نظرات 0