تاريخ : چهارشنبه 2 دی 1388 | 8:03 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian
ذوالقرنین به معنای دو قرن است که برخی معتقدند که این نامگذاری به دلیل آن است که به شرق و غرب عالم رسیده است.عرب از آن به دو شاخ آفتاب ...
کلمه ذوالقرنین نام شخصی است که در قرآن و در سوره کهف از آیه 83 تا 110 نام برده شده است.
ذوالقرنین به معنای دو قرن است که برخی معتقدند که این نامگذاری به دلیل آن است که به شرق و غرب عالم رسیده است. عرب از آن به دو شاخ آفتاب تعبیر نموده است و بعضی میگویند که در دو طرف سر وی برآمدگی مخصوصی بوده و سرانجام عده ای بر این عقیده اند که تاج مخصوص او دارای دو شاخک بوده است.
اما قرآن ذوالقرنین را شخصی نامیده است که بنا بر درخواست قومی سدی از آهن و مس جهت جلوگیری از هجوم بیگانگان برای آنان میسازد.
به طور کلی سه نظریه در مورد این شخص وجود دارد. در نظر اول عده ای اعتقاد دارند که وی اسکندر مقدونی است و وی را اسکندر ذوالقرنین مینامند. این نظریه را ابو علی سینا در کتاب "دار الشفاء" خود بیان نموده است. دومین نظریه مربوط میشود به ابن هشام در کتاب "تاریخ سیره" و ابوریحان بیرونی در "الاثار الباقیه" که این دو نفر ذوالقرنین را از پادشاهان یمن میدانستند. در نهایت سومین و معتبرترین نظریه مربوط میشود به ابوالکلام آزاد، وزیر فرهنگ معاصر هند در کتاب "ذوالقرنین" که این شخص را کورش کبیر پادشاه ایران نامیده است.
اکنون می توان گفت همهی کارشناسان و مورخان اطمینان دارند که ذوالقرنین همان کوروش است.
به طور کلی سه نظریه در مورد این شخص وجود دارد. در نظر اول عده ای اعتقاد دارند که وی اسکندر مقدونی است و وی را اسکندر ذوالقرنین مینامند. این نظریه را ابو علی سینا در کتاب "دار الشفاء" خود بیان نموده است. دومین نظریه مربوط میشود به ابن هشام در کتاب "تاریخ سیره" و ابوریحان بیرونی در "الاثار الباقیه" که این دو نفر ذوالقرنین را از پادشاهان یمن میدانستند. در نهایت سومین و معتبرترین نظریه مربوط میشود به ابوالکلام آزاد، وزیر فرهنگ معاصر هند در کتاب "ذوالقرنین" که این شخص را کورش کبیر پادشاه ایران نامیده است.
اکنون می توان گفت همهی کارشناسان و مورخان اطمینان دارند که ذوالقرنین همان کوروش است.
برخی با غرض یا به اشتباه اسکندر گجستیک را ذوالقرنین میدانند اما این معنی با کلام قرآن سازش ندارد. چون نخست قرآن میگوید ذوالقرنین مؤمن به خدا و روز قیامت بوده است و دین او دین توحید بوده است؛ ولی ما میدانیم كه اسكندر مشرك بوده و در تاریخ آمده است كه ذبیحه خود را برای ستاره مشتری ذبح نموده است.
و دوم قرآن ذوالقرنین را مرد صالح از عباد خدا و صاحب عدل و رفق میشمارد؛ و تاریخ برای إسكندر خلاف آنرا بیان میكند.
سوم اینکه در هیچیك از تاریخ ها نیامده است كه اسكندر مقدونی سدّ یأجوج و مأجوج را بنا كرده باشد. به هر حال از ذوالقرنین در قرآن به عنوان شخصیتی دادگستر و بشردوست یاد شده است. و در تمام نوشته هایی که از زمان باستان چه در کتابهای دینی چه کتابهای غیر دینی آمده کوروش را فردی دادگستر و بشر دوست و کسی که اولین بیانیه حقوق بشر را اجرا کرده است و کتیبه اش هنوز موجود میباشد، ذکر شده است.
توضیح آیات قرآن
«و یسئلونك عن ذى القرنین قل ساتلوا علیكم منه ذكرا»
و از تو اى پیامبر درباره ذو القرنین سؤال مىكنند، در پاسخ ایشان بگو: به زودى بخشى از سرگذشت او را براى شما بازگو مىكنم.
«انا مكنا له فى الارض و اتیناه من كل شىء سببا» ما او را در روى زمین قدرت و حكومت دادیم و اسباب هر چیز را در اختیارش گذاشتیم.
سفر به مغرب:
«فاتبع سببا» ذو القرنین از این اسباب و وسایل استفاده كرد و راه سفر را در پیش گرفت.
«حتى اذا بلغ مغرب الشمس وجدها تغرب فى عین حماة و وجد عندها قوما» تا به غروبگاه آفتاب رسید. در آنجا چنین در نظرش مجسم شد كه خورشید در چشمه یا دریایى تیره و گلآلود فرو مىرود و در آنجا مردمى را دید كه مجموعهاى از انسانهاى نیك و بد بودند.
«قلنا یا ذا القرنین اما ان تعذب و اما ان تتخذ فیهم حسنا» گفتیم اى ذو القرنین، آیا مىخواهى بدان ایشان را مجازات كنى، یا روش نیكویى در مورد آنها انتخاب مىنمایى؟
«قال اما من ظلم فسوف نعذبه ثم یرد الى ربه فیعذبه عذابا نكرا» ذو القرنین گفت: ما كسى را كه ستم ورزیده مجازات خواهیم كرد; سپس او به سوى پروردگارش باز مىگردد و خداوند او را مجازاتى شدید خواهد نمود; یعنى ظالمان و ستمگران، هم مجازات این دنیا را مىكشند و هم عذاب آخرت را.
«واما من امن و عمل صالحا فله جزاء الحسنى وسنقول له من امرنا یسرا» و اما كسى كه ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشى نیكوتر - بیشتر از استحقاقش - خواهد داشت و ما به فرمان خود، او را به كارى آسان واخواهیم داشت.
سفر به مشرق:
ذو القرنین سفر خود را به غرب پایان داد و دوباره عزم سفر كرد; قرآن مىگوید:
«ثم اتبع سببا» سپس بار دیگر از وسایلى كه در اختیار داشت استفاده كرد و به طرف مشرق حركت نمود.
«حتى اذا بلغ مطلع الشمس وجدها تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترا»
همچنان به راه خود به طرف مشرق ادامه داد تا به صحرایى نزدیك به محل طلوع خورشید رسید. در آنجا دید كه خورشید بر جمعیتى طلوع مىكند كه برایشان در برابر تابش آفتاب، هیچگونه پوشش و سایبانى قرار نداده بودیم.
«كذلك و قد احطنا بما لدیه خبرا» آرى، ذو القرنین این چنین بود! و ما به خوبى از امكانات و فعالیتهاى او آگاه بودیم.
برگشت از مشرق و سفر به طرف كوههاى یاجوج و ماجوج:
«ثم اتبع سببا» باز از وسایل مهمى كه در اختیار داشت استفاده كرد و به قصد سفر حركت نمود.
«حتى اذا بلغ بین السدین وجد من دونهما قوما لا یكادون یفقهون قولا».
همچنان راه خود را ادامه داد تا به میان دو كوه رسید و در كنار آن دو كوه، قومى را یافت كه هیچ سخنى را نمىفهمیدند; یعنى خیلى ساده و بسیطالفهم بودند.
«قالوا یا ذا القرنین ان یاجوج و ماجوج مفسدون فى الارض فهل نجعل لك خرجا على ان تجعل بیننا و بینهم سدا» آن گروه - وقتى ذو القرنین را با آن قدرت و توانایى دیدند - به او گفتند: اى ذو القرنین، طایفه یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد مىكنند، آیا حاضرى پولى از ما بگیرى و میان ما و آنها سدى ایجاد نمایى؟!
«قال ما مكنى فیه ربى خیر فاعینونى بقوة اجعل بینكم و بینهم ردما».
ذو القرنین در پاسخ آنان گفت: اموال و امكاناتى كه پروردگارم در اختیارم گذاشته، از آنچه شما پیشنهاد مىكنید بهتر است. بنابراین من از شما اجر و مزد نمىخواهم! فقط مرا با نیروى انسانى كمك كنید تا میان شما و آنها سد محكمى ایجاد نمایم!
ساختن سد:
«اتونى زبر الحدید حتى اذا ساوى بین الصدفین قال انفخوا حتى اذا جعله نارا» در ابتداى كار سدسازى، ذو القرنین چنین دستور داد: قطعات بزرگ آهن برایم بیاورید و آنها را روى هم بچینید تا اینكه كاملا میان دو كوه را بپوشانند. بعد گفت: در اطراف آن آتش بیفروزید و در آن بدمید.
آنان چنین كردند تا قطعات آهن سرخ و گداخته گردید.
«قال اتونى افرغ علیه قطرا» بعد گفت: اكنون مس مذاب برایم بیاورید تا روى این بریزم!
و به این ترتیب، سدى آهنین در مقابل یاجوج و ماجوج ایجاد كرد، چنان كه قرآن مىگوید:
«فما اسطاعوا ان یظهروه وما استطاعوا له نقبا» پس از آن دیگر آن گروه مفسد قادر نبودند از روى آن عبور كرده یا راه نفوذ و حفرهاى در آن ایجاد كنند.
«قال هذا رحمة من ربى.» ذو القرنین در پایان كار سد گفت: این سد خود نعمت و رحمتى از پروردگار من است!
«فاذا جاء وعد ربى جعله دكاء و كان وعد ربى حقا» گمان نكنید این یك سد جاودانى و ابدى است، بلكه آن زمان كه وعده پروردگارم فرارسد، آن را در هم مىكوبد و به یك سرزمین صاف و هموار مبدل مىسازد و وعده پروردگارم حق است و تحقق خواهد یافت (وعدهاى كه بر اساس آن، در آستانه رستاخیز سازمان دنیا به هم خورده و تمامى استحكامات آن فرو خواهد ریخت).
و دوم قرآن ذوالقرنین را مرد صالح از عباد خدا و صاحب عدل و رفق میشمارد؛ و تاریخ برای إسكندر خلاف آنرا بیان میكند.
سوم اینکه در هیچیك از تاریخ ها نیامده است كه اسكندر مقدونی سدّ یأجوج و مأجوج را بنا كرده باشد. به هر حال از ذوالقرنین در قرآن به عنوان شخصیتی دادگستر و بشردوست یاد شده است. و در تمام نوشته هایی که از زمان باستان چه در کتابهای دینی چه کتابهای غیر دینی آمده کوروش را فردی دادگستر و بشر دوست و کسی که اولین بیانیه حقوق بشر را اجرا کرده است و کتیبه اش هنوز موجود میباشد، ذکر شده است.
توضیح آیات قرآن
«و یسئلونك عن ذى القرنین قل ساتلوا علیكم منه ذكرا»
و از تو اى پیامبر درباره ذو القرنین سؤال مىكنند، در پاسخ ایشان بگو: به زودى بخشى از سرگذشت او را براى شما بازگو مىكنم.
«انا مكنا له فى الارض و اتیناه من كل شىء سببا» ما او را در روى زمین قدرت و حكومت دادیم و اسباب هر چیز را در اختیارش گذاشتیم.
سفر به مغرب:
«فاتبع سببا» ذو القرنین از این اسباب و وسایل استفاده كرد و راه سفر را در پیش گرفت.
«حتى اذا بلغ مغرب الشمس وجدها تغرب فى عین حماة و وجد عندها قوما» تا به غروبگاه آفتاب رسید. در آنجا چنین در نظرش مجسم شد كه خورشید در چشمه یا دریایى تیره و گلآلود فرو مىرود و در آنجا مردمى را دید كه مجموعهاى از انسانهاى نیك و بد بودند.
«قلنا یا ذا القرنین اما ان تعذب و اما ان تتخذ فیهم حسنا» گفتیم اى ذو القرنین، آیا مىخواهى بدان ایشان را مجازات كنى، یا روش نیكویى در مورد آنها انتخاب مىنمایى؟
«قال اما من ظلم فسوف نعذبه ثم یرد الى ربه فیعذبه عذابا نكرا» ذو القرنین گفت: ما كسى را كه ستم ورزیده مجازات خواهیم كرد; سپس او به سوى پروردگارش باز مىگردد و خداوند او را مجازاتى شدید خواهد نمود; یعنى ظالمان و ستمگران، هم مجازات این دنیا را مىكشند و هم عذاب آخرت را.
«واما من امن و عمل صالحا فله جزاء الحسنى وسنقول له من امرنا یسرا» و اما كسى كه ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشى نیكوتر - بیشتر از استحقاقش - خواهد داشت و ما به فرمان خود، او را به كارى آسان واخواهیم داشت.
سفر به مشرق:
ذو القرنین سفر خود را به غرب پایان داد و دوباره عزم سفر كرد; قرآن مىگوید:
«ثم اتبع سببا» سپس بار دیگر از وسایلى كه در اختیار داشت استفاده كرد و به طرف مشرق حركت نمود.
«حتى اذا بلغ مطلع الشمس وجدها تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترا»
همچنان به راه خود به طرف مشرق ادامه داد تا به صحرایى نزدیك به محل طلوع خورشید رسید. در آنجا دید كه خورشید بر جمعیتى طلوع مىكند كه برایشان در برابر تابش آفتاب، هیچگونه پوشش و سایبانى قرار نداده بودیم.
«كذلك و قد احطنا بما لدیه خبرا» آرى، ذو القرنین این چنین بود! و ما به خوبى از امكانات و فعالیتهاى او آگاه بودیم.
برگشت از مشرق و سفر به طرف كوههاى یاجوج و ماجوج:
«ثم اتبع سببا» باز از وسایل مهمى كه در اختیار داشت استفاده كرد و به قصد سفر حركت نمود.
«حتى اذا بلغ بین السدین وجد من دونهما قوما لا یكادون یفقهون قولا».
همچنان راه خود را ادامه داد تا به میان دو كوه رسید و در كنار آن دو كوه، قومى را یافت كه هیچ سخنى را نمىفهمیدند; یعنى خیلى ساده و بسیطالفهم بودند.
«قالوا یا ذا القرنین ان یاجوج و ماجوج مفسدون فى الارض فهل نجعل لك خرجا على ان تجعل بیننا و بینهم سدا» آن گروه - وقتى ذو القرنین را با آن قدرت و توانایى دیدند - به او گفتند: اى ذو القرنین، طایفه یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد مىكنند، آیا حاضرى پولى از ما بگیرى و میان ما و آنها سدى ایجاد نمایى؟!
«قال ما مكنى فیه ربى خیر فاعینونى بقوة اجعل بینكم و بینهم ردما».
ذو القرنین در پاسخ آنان گفت: اموال و امكاناتى كه پروردگارم در اختیارم گذاشته، از آنچه شما پیشنهاد مىكنید بهتر است. بنابراین من از شما اجر و مزد نمىخواهم! فقط مرا با نیروى انسانى كمك كنید تا میان شما و آنها سد محكمى ایجاد نمایم!
ساختن سد:
«اتونى زبر الحدید حتى اذا ساوى بین الصدفین قال انفخوا حتى اذا جعله نارا» در ابتداى كار سدسازى، ذو القرنین چنین دستور داد: قطعات بزرگ آهن برایم بیاورید و آنها را روى هم بچینید تا اینكه كاملا میان دو كوه را بپوشانند. بعد گفت: در اطراف آن آتش بیفروزید و در آن بدمید.
آنان چنین كردند تا قطعات آهن سرخ و گداخته گردید.
«قال اتونى افرغ علیه قطرا» بعد گفت: اكنون مس مذاب برایم بیاورید تا روى این بریزم!
و به این ترتیب، سدى آهنین در مقابل یاجوج و ماجوج ایجاد كرد، چنان كه قرآن مىگوید:
«فما اسطاعوا ان یظهروه وما استطاعوا له نقبا» پس از آن دیگر آن گروه مفسد قادر نبودند از روى آن عبور كرده یا راه نفوذ و حفرهاى در آن ایجاد كنند.
«قال هذا رحمة من ربى.» ذو القرنین در پایان كار سد گفت: این سد خود نعمت و رحمتى از پروردگار من است!
«فاذا جاء وعد ربى جعله دكاء و كان وعد ربى حقا» گمان نكنید این یك سد جاودانى و ابدى است، بلكه آن زمان كه وعده پروردگارم فرارسد، آن را در هم مىكوبد و به یك سرزمین صاف و هموار مبدل مىسازد و وعده پروردگارم حق است و تحقق خواهد یافت (وعدهاى كه بر اساس آن، در آستانه رستاخیز سازمان دنیا به هم خورده و تمامى استحكامات آن فرو خواهد ریخت).
منبع وبلاگ: zzartoshtt
.: RASEKHOON.NET:.