تاريخ : چهارشنبه 2 دی 1388 | 11:31 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian
ایثاروفداكاری
سخن پیرامون یارا ن امام حسین (ع) در كربلاست آن عیّارانی كه با گزینش و انگیزش الهی در تكاپوی دین خدا به كربلا شتافتند.ودر طول طریق و عرصههای مختلف جنگ حضرت را یاری كردند. و این آزمون بزرگ وآن صحنه های پر شور عاشورا را با سر بلندی تمام پشت سر گذاشتند.قیام امام حسین (ع) ،همان جهادبعنوان صحنه آزمون الهی بود تایاران واقعی وافرادناب رابرگزیند ونیزدانشگاه سیاری كه جوهره ناب افرادرادرطول تاریخ كشف كندو بپروراند...
اگرچه این افرادازجهت عده وعده بسان جان نثاران دركربلا دراقلیت باشند امّا همان اندك با آن قدرت ایمانی كه داشتند لشگرسیاه دشمن را به لرزه درآوردند. آنهاهمان كسانی بودند كه حضرت درباره شان فرمودند:
" اِنی لا اَعلَمُ اَصحابَ اوفی وَ لا خَیراً مِنْ اَصحابی فَجزاكم الله مِنی خَیرُالجزاء "12 یعنی من یارانی باوفاتر و نیكوتر از اصحاب خویش سراغ ندارم پس خدای شما را از جانب من جزاء خیر عطا كند.
ودرمقابل باید تأسف و حسرت خورداز آنهمه دیدگان ناظری كه بسته ماندندوزبانهای گویایی كه به سكوت نشسته ویابه خیل دشمنان پیوستند اگرچه به گفته فرزدق دلهایشان باحضرت بودامادرعمل بدنبال منافع ومصالح دنیویشان بوده شمشیرهایشان رابرعلیه فرزندپیغمبرآخته ساختند...
البته با اندكی دقت به متون تاریخی در مییابیم كه یاران آن حضرت به 72 تن محدود نمیشوند اگر چه یاوران ناب وبرگزیده اش به كربلا آمدند امّا بسیاری از آنها بجهت محدودیتهای زمانی و مكانی و عدم اطلاع و....از كاروان عقب افتادند و چه بسیار افرادی كه در زمانهای بعد و قرنها بعددرطو ل تاریخ به خیل عاشقان ودلدادگانش پیوستند.
و این دوستی واظهار علاقه بین مسلمانان و امام حسین (ع) امری است ذاتی و ریشهداركه به اقراردشمنانی چون خودمعاویه "یاران آن حضرت چنان دركنارش وا له وسرگشته بودندكه گویی مرغ اقبال بر سر آنها نشسته است. و این موّدتها و عشقها درجان افرادودردل تاریخ ریشه دوانیده وسال به سال دروجودجانهای مشتاق رو به فزونی یافت .و درگذرزمان عشقها عمیق وگسترده گشته وباآشكارشدن ابعادمظلومیتهای حضرت خون دررگهای مشتاقان بجوش آمده وغیرت مردان خدابه خروش.براین اساس در تداوم خط سرخ حسینی و به حمایت از قیام خونین آنحضرت در طول تاریخ انقلابها و شورشها و جنگهای فراوانی در برابر طاغیان ویاغیان ستم دوزبسان قیام تودههای كثیری ازمردم عراق و حجاز و ایران و گروه یالثارات و نیزقیام مختار ثفقی و تواّبین در برابر حكومت برپا شدتاآنكه نسل یزیدیان و سلطنت مرگبار امویان را از میان برچید .
دراین گذارلاز م میدانم كه بطوراختصاربه شرح حال ووفاداری برخی یاران جان نثار حضرت ونیزارتباط عمیق روحی آنهاباامام برحقشان كه درمقاتل ومنابركمترازایشان نامی برده می شود بپردازم....
1-یكی از آن یاران عمربن قرظه انصاری بود كه علیرغم شهید شدن برادرش علی بن قرظه در كربلا هیچ سستی ورخوتی از خود نشان نداد و بلكه خود علاوه بر اصرار امام مبنی بر بازگشت به مدینه با تمام صلابت در كنار امام ایستاد تا آنكه در روز عاشورا به فیض شهادت نائل شد. اوآنگاه كه بخون خویش غلطان گشت و امام (ع) رابه با لینش یافت در حالی كه جانش ازبدن خارج می شد به حضرت عرض كرد :
" هَل اوفیتُ یَا بنَ رَسول الله " آیا توانستم به عهدخویش در حق شما وفاداری كنم؟ حضرت پاسخ داددند :" نَعَمْ اَنْتَ امامی فی الجَنه فاقر رَسول الله مِنی السَلام وَاعلَمَهُ انی فی الآثر"13 آری تو پشت سر من در بهشت خواهی بود پس به پیغمبر از جانب من سلام برسان و به او نوید بده كه من بزودی به شما ملحق خواهم شد....
2-یكی دیگر از یاران باوفای حضرت محمدبن بشیر حضرمی (نعمانی) بود. او با آنكه دو فرزندش درچنگال لشكر ابن سعد اسیر شدند لحظهای از امام جدا نگشت و بدنبال امام كه به مدینه برگردد از حضرت جدا نشد و گفت:" من جان فرزندانم را مانند جان خود در راه خدا فدا میكنم و به هیچ وجه از شما جدا نمیگردم و اگر جدا گردم خود را سزاوار آن میدانم كه در چنگال درندگان قطعه قطعه شوم"14 آنگاه امام به او مبلغی داد تا در اختیار كسانی قرار بدهد كه بطریقی فرزندش را آزاد كنند.
3-نافع بن هلال یكی دیگر از یاران باوفای آن حضرت بوداو با آنكه نامزد داشت و همسرش نیز ازرفتن منعش می كردعلیرغم مخالفت شدیدحضرت بدنبا لش به كربلا شتافت وعشق پایداررابراحساس گذراترجیح داد و با آنكه امام در شب عاشورا به او خطاب كردكه برگرددو به امرعروسی خویش بپردازد، اما لحظه ای ازیاریش دست برنداشت ودرروزعاشورا بعدازدفاع جانانه وجانفشانی ها به فیض شهادت نائل آمد.15
4-از دیگر یاران جُون غلام سیاه حضرت بودكه تاآخرین ساعت دركنارمولایش باقی ماند و درركابش جنگیدوبه شهادت رسید.واین درحالی بودكه امام(ع) او رادر راه خدا آزاد وازاو اعلام رضایت نمودواصرا رفرمودكه به مدینه برگرددوبه زندگی آزادانه خویش بپردازد با گریه و زاری ازاو خواست كه در كربلا بما ند و او را یاری نماید و خطاب به مولایش چنین گفت :
"وَ الله لااَفازَفَكُمْ حَتی یَخْتَلِطُ هذا الدَمُ الَاسْوَد مَعََ دمائِكُمْ "16 بخدا قسم كه از تو جدا نخواهم شد تا اینكه خون سیاهم با خون پاك شما آمیخته گردد.
5-وبالاخره عبدالله بن مسلم كه همراه پدرش به كربلاآمدتابیاری امامش بشتابد. و این درحالی بودكه امام (ع) نیز به او تأكید كرد به مدینه برگردد و دست مادرش را بگیرد و او را از تنهایی نجات دهد امّا نپذیرفت و گفت بخدا قسم كه من از آنها نیستم كه دنیا را بر آخرتم برگزینم.
__________________
.: RASEKHOON.NET:.