تاريخ : پنج شنبه 3 دی 1388  | 12:05 AM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

فطرت ، بر وزن خلقت و به معناى آن است . هر نوع احساسى در انسان كه در پدید آمدن آن ، استاد و مربّى و تمرین نقش نداشته ، و امرى دائمى و همیشگى ، در همه مردم ، همه مكان ها و همه زمان ها باشد، از آن احساس ، گاه به فطرت و زمانى به غریزه تعبیر مى شود. البتّه معمولا غریزه به آن سرى از احساسات و تمایلات گفته مى شود كه در حیوان و انسان ، هر دو باشد، مانند احساس گرسنگى و تشنگى . آرى ، نشانه فطرى بودن یك موضوع همان عمومیّت آن است . مثلا علاقه مادر به فرزند، فطرى است ، یعنى احساسى است كه بدون معلّم و مربّى و تلقین ، در آفرینش او نهفته شده و عمومیّت دارد، یعنى در هر زمان و مكان و در هر رژیم و نظامى ، این علاقه را در مادران خواهید یافت .

البتّه ممكن است عواملى سبب شدّت و ضعف آن احساس شود، زیرا گاهى یكى از احساسات درونى بر دیگرى پیروز مى شود. در انسان ، هم علاقه به مال هست و هم علاقه به خوشى و سلامتى ، ولى این علاقه ها در همه افراد یكسان نیست ، بعضى مال را فداى جان و بعضى جان را فداى مال مى كنند. همان گونه كه در میان اعراب جاهلى ، علاقه به آبرو و خیال اینكه داشتن دختر ننگ است ، سبب مى شد كه پدر از علاقه به فرزند دست كشیده ، با دست خود، دخترش را زنده به گور كند. بنابراین ، معناى فطرى بودن ، آن نیست كه انسان در عمل نیز دائما دنبال آن برود زیرا چه بسا فطرتى روى مساءله فطرى دیگر را بپوشاند.


یكى از آثار مساءله فطرت ، احساس افتخار است . كسى كه روى مرز فطرت گام بر مى دارد در خود احساس آرامش مى كند، مادرى كه فرزند خود را در آغوش گیرد، احساس غرور مى كند و حتّى به مادرى كه به فرزند خود بى مهرى كرده انتقاد مى كند، آرى ، آن افتخار و این انتقاد همه از آثار فطرت است







نظرات 0