دوست دارم از حرم مطهر رضوی بگم، دوست دارم شما رو ببرم به اون حال و هوا، اگه دوست دارید و اگه مشتاق هستید نوشته زیر رو بخونید. خوشحال می شم نظرتون رو در موردش بدونم؛ حتما نظر بدید...
از بهشت رانده شدند به جرم سرپیچی. پشیمان بودند. توبه کردند و از خدایشان خواستند تا ببخشدشان و این اولین باری بود که دعا شکل گرفت؛ ریسنانی که زمین را به آسمان پیوند داد تا همیشه امیدی برای بخشاش و بازگشت باشد.
دعا در فرهنگ بشری جدای از تفاوت ها ی مضمونی، سرآغاز شباهت هاست؛ شباهت هایی که بندگی را به یاد می آورد و عظمت و قدرت خالقی مهربان و بخشنده را! از نوح تا ابراهیم، ایوب، یعقوب و یوسف تا موسی، عیسی و محمد(ص)، همه و همه نشان بندگی را با دعا مهر می کردند.
اللهم انی اسئلک برحمتک التی وسعت کل شیء و ...
نوح دعای سربه راهی مردم و خاندانش را می کرد و بعد از طوفان برکت و شوکت سرزمینش را، ابراهیم اخلاص و توحید، اسماعیل بندگی، یعقوب صبر و یوسف برکت و سلامت را، موسی قلبی گشاده و زبانی گویا، عیسی بخشش دیگران را و محمد(ص) رهایی مردم را از دوزخ و بندگی خالص را از او می خواستند. این خواسته در قلب و روح و جان به شکل دعا و راز و نیاز با او آن چنان متبرک می شد که به عرش می رفت و توسط یکتای هستی شنیده می شد. انسان در طول قرن ها اگر چه بارها و بارها پایش لغزیده، اما همیشه ریسمانی بوده تا به وسیله آن خود را بلند کند. دستش را به آن بیاویزد و برخیزد و بار دیگر انسان شود.
ریسمانی که یکصدو 24 هزار پیامبر و دوازده امام(ع) که التهاب دیدار حاضرترینشان هنوز چشم را می سوزاند بارها و بارها به ما شناساندنش تا اهل توحید شویم.
تا من و تویی که ممکن الوجودی مان همه از لطف اوست، گاهی به خود آییم و به زبان دل بگوییم:
دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآید
زبانی که پیام هر انسانی در هر کجای هستی پهناور است؛ زبانی که نیاز به تفسیر و ترجمه ندارد؛ زبانی که حتی نیاز به تبدیل شدن به صوت در قالب کلمات را نیز ندارد؛ زبانی که فقط یک مخاطب را می شناسد؛
مخاطبی که می گوید: بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را!
و این جا حرم رضوی است. بهشت روی زمین، خاستگاه پریان و زمینیان و این جا سخن تو آن است که در دلت می گذرد و چه پروایی برای بیان؟! پس تو هم با جماعت زمزمه کن:
.: RASEKHOON.NET:.