سراسر زندگانى حضرت ثامن الحجج امام رضا علیه السلام مشحون از رهنمودهایى در اخلاق و تعلیم و تربیت مى باشد كه استقصاء وغوررسى همه آنها در حدود توان و بضاعت ناچیز این بنده نیست، و حتى به آسانى معترفم كه اطلاعات محدود و اندك این جانب به عشرى از اعشار و به نمى از یَم آنها رسا نمى باشد. اما اجمالاً بى هیچگونه تردیدى معتقدیم كه همه امامان معصوم علیهم السلام داراى منصب الهى در جهت ارشاد مردم بوده اند، لذا راهنمایهاى آنان مبتنى بر یك بنیادى الهى و آسمانى مى باشد كه سزاست بشر براى نیل به سعادت، این ارشادات را الگوهایى واجب الاتّباع براى تمام شئون حیاتى خویش قرار دهد.
امام رضا در مقام و پایگاه رضا به قضاى الهى
این امام بزرگوار ما به رضا نامبردار مى باشد، نامى كه سراسر زندگانى آن حضرت و حالات درونى و شخصیت روانى او را در یك مقام والاى اخلاقى خلاصه مى كند. بدیهى است كه این نام و عنوان به گزاف براى آن حضرت انتخاب نشده است، بلكه با آینده نگرى و بینشى روشن چنین نامى از میان نامها براى این امام گزین شده است. چنان كه نام هاى همه ائمه علیه السلام بازگوكننده یك سلسله واقعیاتى متناسب با شخصیت آنها بوده و نمودارترین حالات روحى آنها را روشنگر است.
بنابراین ما طلیعه بحث خود را با بررسى این نام و عنوان آغاز مى كنیم كه خود بیانگر یكى از مقامات والاى اخلاقى و ازثمرات شكوهمند تربیت صحیح مى باشد.
با وجود این كه این امام بزرگوار با آسیبهاى گوناگونى مواجه بود كه جان و تن او را مى آزرد و بدور از زادبوم و اهل و عیال به سر مى برد، به هیچ وجه از پایگاه رضاى به قضاء الهى نلغزید، و هرگز بى تابى و بد گمانى نسبت به خداى متعال از او دیده نشد؛ بلكه هر حالتى كه در طرز رفتار آن حضرت مشاهده مى شد، نمایانگر روحى سرشار از رضا بوده است؛ چنان كه نكات و گزارشهاى كوتاهى كه در پیش داریم گویاى همین حقیقت مى باشد، لذا باید گفت كه این شخصیت عظیم انسانى با نام خود و روحى كه این عنوان را تأیید مى كرد بشریت را به مقامى از نظر اخلاق و تربیت رهنمون گشت كه از دیدگاه همه عرفاء و خدا آشنایان از پرفضیلت ترین مقامات انسانى و عالى ترین مراحل كمال اخلاقى به شمار است.
براى این كه از این پایگاه اخلاقى و ارزش آن تا حدودى واقف گردیم راجع به آن فشرده اى از سخن بزرگان را بازگو مى كنیم، امّا قبلاً روایتى را كه از امام رضا علیه السلام نقل شده است در زیر مى آوریم : آن حضرت فرموده است :
ایمان داراى چهار ركن مى باشد :
1 ـ توكل به خدا
2 ـ رضا به قضاى او
3 ـ تسلیم در برابر امر او
4 ـ واگذار كردن امور به او
اصولاً رضا را باید ثمره محبت، و محبت را ثمره معرفت دانست؛ زیرا آن كسى كه شخصى را به خاطر كمالات و صفات خوشى كه در او وجود دارد دوست مى دارد به همان اندازه كه بر مراتب معرفت و آگاهى وى نسبت به او افزوده مى شود دوستى و دلبستگى به وى در او رو به فزونى مى گذارد. اگر كسى با چشم بصیر جلال و كمال الهى را بنگرد قهراً به خدا دلبستگى مى یابد و حبّ او به خداـبا افزایش معرفت نسبت به اوـفزاینده مى گردد : والّذین آمنوا اشد حبّاً لله
( بقره : 165 ) افرادى كهـبه خاطر فزونى معرفتـداراى ایمان هستند، حبّ آنها نسبت به خدا استوارتر و فزونتر مى باشد.
وقتى شخص دوستدار خدا باشد هر پدیده و دستاوردى كه از ناحیه او مى رسد نیكو و زیبا تلقى كرده و آن را پسند مى كند. چنین موضع روانى در انسان بیانگر رضاى او نسبت به خداى متعال است.
رضا فضیلت شكوهمندى است كه باید گفت تمام فضائل اخلاقى در آن خلاصه مى شود، خداوند متعال مقام رضاى شخص به خود را با رضاى خود از آن شخص مقرون ساخته و از این رهگذر شكوه و عظمت آن را بیان نموده است، آنجا كه مى فرماید : رضى الله عنهم و رضوا عنه
( مائده : 119 ) خدا از آنها راضى است و آنان نیز از وى راضى هستند.
نبى اكرم ( صلى الله علیه و آله وسلم ) رضا را دلیل ایمان انسان معرفى كرده است، آن گاه كه گروهى از یارانش را مورد سؤال قرار داد و فرمود:
« نشانه ایمان شما چیست؟
عرض كردند: در برابر بلایا و گرفتاریها صابر هستیم، و به گاه رفاه و خوشى خداى را سپاسگزاریم، و به هنگام در رسیدن قضاى الهى از رضا برخورداریم.
آن حضرت به آنان فرمود: سوگند به خداوندگار و صاحب كعبه كه شما داراى ایمان مى باشید».
به امام صادق علیه السلام عرض كردند:
از چه طریقى مى توان به ایمان مؤمن پى برد؟
فرمود: از طریق تسلیم او در برابر خدا، و رضاى او در مقابل حوادث خوش و ناخوشى كه به او روى مى آورد.درجات و مراتب رضا
رضا داراى سه درجه و مرتبه است:
الف ـ رضاى متقین :
انسان راضى در چنین مرحله اى رنج و درد آسیبها را كاملاً درك كرده و آن را احساس مى نماید امّا بدان راضى است؛ بلكه به بلا و آسیبها گرایش داشته و عقلاً خواهان آن مى باشد؛ اگر چه طبعاً از آن بیزار است؛ امّا چون هدف این است كه به ثواب وقرب الهى نائل گردد و وارد بهشتى شود كه گستره آن، فاصله میان آسمان و زمین را تشكیل مى دهدـبهشتى كه براى متقین آماده شده استـتن به بلا و مصیبت مى دهد حتى بدان عقلاً راغب مى باشد مانند كسى كه طبق دستور طبیب حاذقى باید عمل جراحى بر روى او انجام گیرد و صلاح و سلامت او از راه همین جراحى صیانت مى گردد. این بیمار مى داند كه این جراحى با درد و رنج همراه است امّا به چنین درد و رنجى راضى و بلكه بدان راغب است تا سلامت خود را به دست آورده و حتى از جرّاحـبه خاطر همین درد و رنجى كه بر او وارد مى سازدـسپاسگزار است.
ب ـ رضاى مقربین :
در این مرحله اگر چه رنج بلا و مصیبتها را درك مى كند امّا دوستدار چنین رنجى است؛ چرا كه محبوب او خواهان چنین رنجى مى باشد، و رضاى محبوب را در آن مى بیند؛ زیرا وقتى حب و دوستى بر كسى چیره گشت، همه هدف و خواسته او این است كه رضاى محبوب خویش را به دست آورده باشدـو به همین جهت بود كه امام رضا علیه السلام از نظر روانى در حال رضا نسبت به خداوند متعال به سر مى برد و مردم را نیز به چنین حالت خوشآیند و سعادت آفرینى دعوت مى كرد، و لذا مى فرمود:
« اگر كسى در برابر روزى كم از حق تعالى راضى باشد حق تعالى نیز از او در برابر اندك راضى خواهد بود ».
از احمد بن عمر بن ابى شیبه حلبى و حسین بن یزید، معروف به « نوفلى » روایت شده است كه مى گفتند:
حضور امام رضا علیه السلام رسیدیم و عرض كردیم:
ما در نعمت و رفاه و فراخ روزى به سر مى بردیم: لكن حالمان دگرگونه شده و گرفتار فقر و تهى دستى شدیم، دعا كن خداوند متعال حالت گذشته را به زندگانى ما بازگرداند.
فرمود: مى خواهید چه بشوید؟ آیا دوست مى دارید چون سلاطین باشید؟ و خوشحال مى شوید كه همانند طاهر و هرثمه زندگانى كنید؟ و این حالت رضاى درونى را از دست نهاده و از این عقیده و آئینى كه بدان پاى بند هستید بیگانه گردید؟
آنها در پاسخ عرض كردند: نه، سوگند به خدا اگر دنیا و آنچه در آن است و تمام زر و سیمى را كه در آن وجود دارد در اختیارمان قرار دهند ما را راضى نخواهد كرد كه از این حالت دست برداریم.
حضرت فرمود: حق تعالى گوید: اعملوا آل داود شكراً و قلیل من عبادى الشكور
( سبأ : 13 ) اى خاندان داود، شاكر و راضى باشید كه بندگان شاكر و دلخوش و راضى من، اندك هستند.
سپس آن حضرت فرمود: نسبت به خدا داراى حسن ظن باش؛ چرا كه اگر كسى در برابر خدا برخوردار از حسن ظن باشد، مرحمت الهى را در گمان خویش مى یابد، و اگر كسى به روزى كم راضى و قانع باشد خدا نیز عمل اندك را از او پذیرا مى گردد، و چنانچه به رزق اندكى از حلال دلخوش باشد، مؤونه او سبك گشته و شاد و خرم خواهد بود و خدا او را به درد و رنجهاى دنیا و راه چاره و درمان آنها رهنمون گشته و وى به سلامت از این دنیا به دارالسلام رخت بر بندد.
طبق آیه اى كه قبلاً یاد شد، خداوند متعال رضاى خود را نسبت به هر كسى ، مقرون به رضاى آن شخص نسبت به خود قرار داده است، و لذا ما به این حقیقت پى مى بریم كه كسى مى تواند مشمول رضاى پروردگار قرار گیرد كه او نیز از خدا و دستاوردهاى او راضى باشد. امام رضا علیه السلام مظهر و مصداق كامل و فرد اكمل این حقیقت بوده است «و این خداى راضى از امام رضا بود كه نام رضا را براى او به ویژه انتخاب فرمود، چرا كه آن حضرت مصداق بارز رضاى خدا و رسول او و ائمه ( علیهم السلام ) بوده است. و این نام اختصاصاً از آنِ این امام مى باشد؛ چون دوست و دشمن نمى توانستند از احساس رضایت درونى نسبت به آن حضرت دریغ ورزند و قلباً خویشتن را تهى از رضایت نسبت به او نسبت به او احساس كنند.»
... و همه مردم معاصر با آن حضرت، به فضیلت علمى و اخلاقى او معترف بوده اند. و مقام بلند علمى آن بزرگوار مرضّى خاطر همگان بوده و رضایت همگان اعم از مخالف و مؤالف را به خود جلب مى كرد.سكوت حكیمانه یا راهى فراسوى خیر و سعادت
در تحف العقول آمده است كه امام رضا علیه السلام فرمود:
الصَّمْتُ بابٌ مِنْ اَبْوابِ الْحِكْمَةِ : سكوت، درى از درهاى حكمت و دانایى و صواب اندیشى است.
و نیز فرمود :
اِنَ الصَّمْتَ یَكْسِبُ الْمَحَبَّةَ وَ انَّهُ دَلیلٌ عَلى كُلِّ خَیْر: سكوت، جلب محبت مى كند و مى تواند براى دست یافتن به هر گونه خیر و سعادت، دلیل و رهنمون انسان باشد.
این سخنان سنجیده امام رضا علیه السلام یكى از نكات دقیق تربیتى و اخلاقى سازنده اى را گوشزد مى كند، چرا كه سخن گفتنـگاهى ـممكن است به صورت عامل و گذرگاهى براى نگونبختى ابدى و ورود انسان به آتش دوزخ در آید؛ همانگونه كه مى تواند عامل رهایى بخش آدمى از شقاوت و بدبختى باشد. اما باید یادآور شد كه اگر قلب آدمى زلال و پاكیزه باشد هیچ چیزى در آن صورت پاكیزه تر از زبان نیست؛ لكن اگر درون انسان، پلید و ناپاك باشد هیچ چیزى پلیدتر از زبان نخواهد بود.
لذا امام رضا علیه السلام سكوت را به عنوان حكمت و دانایى و فرزانگى برشمرده است. آن كسى كه به جا و به موقع، راه سكوت را در پیش مى گیرد، در واقع ابواب سعادت و نیكبختى را فراسوى خود مى گشاید.
سكوت به جا را مى توان راهى به سوى سلامت روانى و كمال اخلاقى و نیل به معارف و آگاهیها دانست، به این معنى كه اگر فردى سكوت را در جاى خود بر سخن گفتن ترجیح دهد و در چنین مواردى بدان پاى بند باشد، در واقع قلب و درون خود را از شهوات و آفات روانى شستشو داده و براى نیل به هدفِ مطلوب، راه را در برابر خود همراه مى سازد.
سكوتى این چنینـكه از فراسَت و هوش و اندیشه وتفكر مایه مى گیردـنشانه قدرت و توانایى است و نباید آن را دلیل هیچ گونه ضعف و نارسایى تلقى كرد. بنابراین سكوتِ مذكور بیانگر حكمت و دانایى فرد است، به همین جهت، اگر كسى ـمنهاى حكمت و فرزانگى و دانایى ـاز قدرتِ در سخن آورى برخوردار باشد فرجام آن سقوط و بدبختى است.
مرد حكیم و دانا ساكت و آرام است، و باید گفت افراد ناآرام و پرچانه كه از عقل و فراست كافى تهى هستند با لافِ سخن، خویشتن را رسوا مى سازند، و لذا سزاست كه كمتر سخن گویند و سكوت خویش را فزاینده تر سازند كه :
تا ندارى مایه، از لافِ سخن خاموش باش
خـنـده رسوا مى نماید پسته بى مغـز را
افراد خام و نارسـكه از لحاظ علمى و اخلاقى و هوش و فراست دچار ضعف و نارسایى هستند، غالباً دچار افراط در سخن بوده، و قادر نیستند در جاى خود سكوت اختیار كنند:
این دیگ ز خامى است كه در جوش و خروش است
چون پخته شد و لـذت دَمْ دید خموش است
نفس انسانى طبعاً به آزادى بى بندوبارى گرایش دارد؛ لذا به اندیشه و سكوت و آرامش رغبتى درخود احساس نمى كند. عاملى كه مى تواند سكوت به جا و سنجیده را در فرد بارور سازد ایمان به دین و قوانین دینى است.
فقط مردم با ایمان و راستینِ در تدین هستند كه با زیور سكوتِ به جا، خویشتن را مى آرایند و مى گویند: سخنى كه هیچ گونه بهره اى جز گناه و یا بدبختى را به ارمغان نمى آورد نباید بر زبان راند؛ بلكه باید از آن خود دارى كرد.
محیى الدین بن عربى مى گفت: اگر كسى خواهان آن است كه باطن و درونش سازندگى یابد و سخن آغاز كند، باید زبانى را كه در كامش قرار دارد به سكوت وا دارد، یعنى نیروى باطن و درون آدمى گویاتر و رساتر از نیروى زبان انسان است. علاوه بر این، زبان آدمى گاهى مى لغزد؛ اما باطن و درون انسان صادق است وهیچ غبارى ازخلاف واقع چهره آن را نمى پوشاند.
همه انبیا و اولیا، به اتفاق، اعلام كرده بودند كه سكوت حكیمانه و بخردانه، سراپا خیر و سعادت است و یا به هرگونه خیر و سعادتى انسان را رهنمون است.
رسول اكرم صلى الله و آله و سلم فرمود:
استعینوا على قضاء حوائجكم بالصّمت: براى تأمین نیازها و تحقق آمالِ مشروعِ خویش از سكوت مدد گیرید.
یكى از بزرگان گفته است: سكوت راـهمان گونه كه سخن گفتن را مى آموزى ـبیاموز، اگر سخن گفتن موجب هدایت تو مى گردد سكوت از تو حمایت و نگاهبانى مى كند... و عفت زبان عبارت از سكوت به جا و به مورد مى باشد.
سكوت به حق، یعنى راه نبرد و پیكار با غیبت و سخن چینى ، و نوعى از ریاضت و تمرین روانى ؛ چرا كه سكوت مورد نظر ما به معنى مخالفت با هواى نفس و پاسدارى از سلامت نفسانى است.
سكوت اندیشمندانه را باید راهى در سوى رسیدن به مقام قرب دانست؛ چون از طریق سكوت است كه نفس انسانى ادب پذیر مى گردد، و از انضباط برخوردار مى شود.
امام رضا علیه السلام مى فرمود:
در میان بنى اسرائیل هیچ كسى نمى توانست عنوان عابد را براى خود احراز كند مگر آن كه ده سال سكوت اختیار مى كرد، و آن گاه كه چنین مدتى را در سكوت به سر مى برد، عابد مى شد.
نقش سكوت به جا در سازندگى انسان از نظر علمى و اخلاقى بر هیچ كس خردمندى مخفى نیست. درباره سكوت و ارزش آن روایات وفراوانى جلب نظر مى كند و فرزانگان دین و دانش در اهمیت آن بسیار سخن گفته اند.
مرحوم محدث قمى اشعارى از امیرخسرو دهلوى را ضمن شرح حال امام رضا علیه السلام در كتاب خود یاد مى كند كه وى مى گفت:
سـخن گرچه هر لحظه دلكش تر است
چـه بینى خـمـوشى از آن بهتر است
دَرِ فــ تـنـه بستـن، دهان بستن است
كه گیــ تـى به نیـك و بد آبستن است
پــ شیـمـان ز گفـتـار دیـدم بـسى
پشـیـمان نـگشـت از خموشى كسى
شنـیـدن ز گـفتـن بـه ار دل نـهى
كزیـن پـر شـود مـردم از وى تهى
صـدف زان سبب گشـت جوهرفروش
كـه از پاى تـا سر همـه گشته هوش
همـه تن زبـان گـشـت شمشـیر تیز
بـه خـون ریختـن زان كنـد رستخیز
.: RASEKHOON.NET:.