تاريخ : پنج شنبه 3 دی 1388  | 9:10 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

 

رسیدم از ماه که چرا قامتت خم است...؟

آهی کشید و گفت که ماه محرم است...

گفتم که چیست محرم...؟

با ناله گفت ماه عزای اشرف اولاد آدم است...

السلام علیک یا ابا عبدالله

 

 



من آن مجاهد نستوه خردسال اسیرم
که شمع محفل آزادگی است روی منیرم
پیام خون خدا خیزد از زبان خموشم
که سید الشهدا را به شهر شام سفیرم
پناه هفت سپهرم ، که گفته دخت یتیمم؟
شفیع دو سرایم ، که خوانده طفل صغیرم؟
عزیز فاطمه هستم ز عزتم نشود کم
اگر چه در دل شب گوشه خرابه بمیرم







نظرات 0