محمد بن ابی العلاء می‌گوید: یحیی بن اكثم (اعلم علمای آن عصر) قاضی سامره را آزمودم و با او بحث و مناظره داشتم، و درباره علوم آل محمد صلی الله علیه و اله و سلم از او پرسیدم، شنیدم می‌گفت: روزی وارد مسجد النبی شدم، و قبر رسول اكرم صلی الله علیه و اله و سلم را زیارت می‌نمودم،حضرت محمد بن علی (امام جواد) را در آنجا دیدم كه مشغول طواف قبر پیامبر صلی الله علیه و‌ آله و سلم بود، درباره چند مسأله با او به

گفتگو پرداختم، همه را پاسخ داد, در آخر گفتم: من از تو یك سؤال دیگر دارم، ولی شرم می‌كنم بپرسم، فرمود, «قبل از آنكه بپرسی به تو خبر می‌دهم، می‌خواهی بپرسی اكنون امام مردم كیست؟ گفتم: آری به خدا می‌خواستم همین مطلب را بپرسم، فرمود: «امام، من هستم!»

یحیی: علامت و نشانه صدق امامت تو چیست؟

در دست آن حضرت عصایی بود، ناگاه دیدم همان عصا به سخن درآمد و با كمال فصاحت گفت:

«همانا صاحب من، امام این زمان است، و و اوست حجت خدا.»

 

 







نظرات 0