تاريخ : سه شنبه 8 دی 1388  | 10:41 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

سَلامٌ عَلَی آلِ یَاسین

 

سلام بر او كه در حوالی كوچه های سبز انتظار ، منتظر قدومش هستیم .

سلام بر تو مهربانم كه ندیده تو را عاشق شدیم .

سلام بر نور چشمانم

نگار نازنینم ! خوب میدانی كه هجر تو بر ما چه گران آمده است !

ای معشوقه بی همتا ! تو كه در عشقبازی ممتازی و در ایجاد محبت ، استادی ! ای آینه كمال خلقت و ای زیباترین مصداق حضور خدا ! تو را قسم میدهم اعجاز كن . از احرام انتظار ، به در آ و اعتكاف هجران را بشكن . روزه غربت را افطار كن و نفوس مردگان را زندگی بخش ای مسیحای زمانه !

دلبرا ! دسته دسته نرگسان در حوالی آستان مباركت خیمه زدند و در اشتیاق جمعه موعود ؛ گریبان می درند . نسیم نسیم در پی تو می وزند تا یك پیچك موی تو را بنوازند . عندلیب عندلیب ، نغمه كنان بال می سایند كه واژه ای از اشعار تو را بربایند .

ای واصل زمین و آسمان ! ای جان جان ! ای وارث آدم تا خاتم ! ای آخرین برهان روشن ! بی تو ، دلتنگی ما را پایان نیست . بی تو ، گذر زمان را توان دیدن نیست . بی تو ، عشق را نگاه باور نیست .

عزیزا ! شمع در فراغت اشكریز است و گل ، برگ ریز و ما در عجبیم كه با وجود این حزن و اندوه ،

 زندگی همچنان در چرخش است !!

بگذار بر دلتنگی مان ندبه كنیم كه تسلای دلمان زمزمه ی ندبه ی فراق توست . بگذار با پرندگان ناله زنیم .

 می خواهیم بار دیگر با تو عهد بندیم اما نشكنیم . می خواهیم با تو بمانیم اما نه تا ساحل ، كه تا دریا .

ای مهر تابنده ! از چه در پرده غیبت ، رخ برگرفتی ! این حجاب را كدام دست زمان كنار خواهد زد ؟! این راز سر به مُهر ، به چه سان شكسته خواهد شد ؟ كدام دلی را یارای فصل بعد از وصل خواهد بود ؟

 مولا جان ! مقصدمان چه بعید و دور است از تو ، چه سخت است باور گم شدن یار ، نه .. نه ... یار همین نزدیكیهاست .. آری ! تو پیدایی و این ماییم كه گمشدگانیم .

ای مهر بیكران ! شهادت می دهیم كه عصیان ما غیبت تو را طولانی ساخت و معترفیم به اینكه جهالت ما بر قلب پرعطوفت تو زخمها زده است .

مهدیا ! شهادت می دهیم كه كتاب تو را نخوانده بستیم و بعضا تو را نشناخته معرفی كردیم .

معترفانه و شرمگینانه شهادت می دهیم كه پیروانی ناسپاس بودیم .

اما، اما ای رفیع تر از مسند عشق ! بر ما ببخش قصورمان را كه قاصریم و دعا كن بر هدایتمان كه گمراهیم و مران ما را كه رمیدگان درگه نامحرمانیم .

 یارا ! دستانمان را می گشائیم تا به شبنم پیشانی تو وضو سازیم و سر می ساییم بر عبادت تا به غبارش سجده كنیم .

  موعودا ! پس بیا و دستان ما را بگیر و تا عرش خدا بالا ببر . صوت زیبای خویش را آشكار كن تا به مناجات تو ، بیدلان بسوزند و انتظار به سرآید .

 







نظرات 0