تاريخ : سه شنبه 8 دی 1388 | 10:46 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian
چشمان بی فروغم طولانی بودن این جاده بی انتها را باور ندارد و
شانه های نحیف من تاب وتوان بار سنگین جدایی را...!
خسته ام از انتظار.با پاهای خسته و دستهای خالی بیش از این
مرا منتظر نگذار!
زمستان خسته شد از بی بهاری جهان می لرزد از این بیقراری گمانم جمعه ای باقی نمانده خدایا! تابه کی چشم انتظاری؟!
.: RASEKHOON.NET:.