تاريخ : چهارشنبه 16 دی 1388  | 10:07 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

هزار مرتبه شویم دهان به مشک و گلاب     

هنوزنام توبردن کمال بی‌ادبی‌است

اللهم صلی علی محمد و آل محمد عجل فرجهم

و احشرنا معهم و العن اعداهم

السلام وعلیک یااباصالح المهدی(عج)

 

سابقا راه قم به مسجد جمكران از طرف مرقد حضرت علی بن جعفر علیه‌السلام بود. در خارج شهر، آسیابی بود كه اطرافش چند درخت وجود داشت و جای نسبتا با صفایی بود. آنجا میعادگاه عشاق حضرت بقیه‌الله علیه‌السلام بود. صبح پنجشنبه هر هفته، جمعی از دوستان مرحوم حاج ملا آقا جان زنجانی قدس‌سره در آنجا جمع می‌شدند تا به اتفاق هم به مسجد جمكران بروند.

یك روز صبح پنجشنبه، اولین كسی كه به میعادگاه می‌رسد مرحوم حجة‌ السلام و المسلمین آقای میرزا تقی تبریزی زرگری قدس‌سره بوده است. وقتی می‌بیند حال توجه خوبی دارد، با خود می‌گوید: اگر بمانم تا رفقا برسند، شاید نتوانم حال توجهم را حفظ كنم، لذا تنها به طرف مسجد حركت می‌كند آنقدر توجه و حالش خوب بوده است، كه جمعی از طلاب كه پس از زیارت مسجد جمكران به قم بر می‌گشتند، با او بر خورد می‌كنند ولی او متوجه نمی‌شود!

رفقای ایشان كه بعد به آسیاب می‌آیند، گمان می‌كنند آقای میرزا تقی نیامده است. از طلاب كه از مسجد جمكران مراجعت می‌كنند، می‌پرسند: شما آقای میرزا تقی را ندیدید؟ آنها می‌گویند چرا او با یك سید بزرگواری به طرف مسجد جمكران می‌رفت و آنها چنان گرم صحبت بودند كه به ما توجه نكردند!

رفقای ایشان به طرف مسجد جمكران می‌روند وقتی وارد مسجد می‌شوند، می‌بینند او در مقابل محراب افتاده و بیهوش است. او را به هوش می‌آورند و از او سوال می‌كنند: چرا بیهوش افتاده بودی؟! آن سیدی كه همراهت بود چه شد؟ می‌گوید: من وقتی به آسیاب رسیدم، دیدم حال خوشی دارم لذا تنها به راه افتادم و با حضرت بقیة‌الله ارواح‌العالمین‌لتراب مقدمه‌الفداه صحبت می‌كردم و مناجات می‌نمودم؛ تا به مقابل محراب رسیدم در حالی كه این اشعار را می‌‌خواندم و اشك می‌ریختم:

 

با خداجویان بی‌حاصل، مها تا كی نشینم؟      

 باش یك ساعت خدارا، تا خدارا با تو بینم

تا به این بیت رسیدم:

ای نسیم كوی‌جانان بر سر خاكم گذركن    

  آب چشم اشكبارم بین و آه آتشینم

ناگهان صدایی از طرف محراب بلند شد و پاسخ مرا داد. من طاقت نیاوردم و از هوش رفتم.

معلوم شد كه تمام راه را در خدمت حضرت بقیة الله علیه‌السلام بوده است. ولی كسی كه وقتی صدای آن حضرت را می شنود، از هوش می‌رود، چگونه طاقت دارد كه خود آن حضرت را ببیند؟ لذا مردمی‌ كه آقا را نمی‌شناختند، حضرت را همراه با او در راه می‌دیدند، ولی خود او تنها از لذت مناجات با حضرت حجة ابن الحسن علیه‌السلام برخوردار بود.

منبع:

عنایات حضرت مهدی علیه‌السلام به علما و طلاب – ص 398

 

 

 







نظرات 0