تاريخ : چهارشنبه 16 دی 1388  | 10:31 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

 

آقا اجازه! این دو سه خط را خودت بخوان !
قبل از هجوم سرزنش و حرف دیگران

 

آقا اجازه! پشت به من کرده قلبتان
دیگر نمی دهد به دلم روی خوش نشان !

قصدم گلایه نیست، اجازه! نه به خدا!
اصلا به این نوشته بگویید «داستان»

من خسته ام از آتش و از خاک، از زمین
از احتمال فاجعه، از آخرالزمان !

آقا اجازه! سنگ شدم، مانده در کویر
باران بیار و باز بباران از آسمان

- اهل بهشت یا که جهنم؟ خودت بگو!
- آقا اجازه! ما که نه در اینو نه در آن!

«یک پای در جهنم و یک پای در بهشت»
یا زیر دستهای نجیب تو در امان !

آقا اجازه !............................
.......................................!

باشد! صبور می شوم اما تو لااقل
دستی برای من بده از دورها تکان...


 

 







نظرات 0