تاريخ : پنج شنبه 17 دی 1388  | 11:33 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

 

 

احنف بن قیس مى گوید: روزى بـه دربار معاویه رفتم ، وقت نهار آن قدر طعام گرم ، سرد، ترش و

شیرین پیش من آوردند كه تعجّب كردم آنگاه طعام دیگرى آوردند كه آنرا نشناختم .

 

پرسیدم : این چه طعامى است ؟ معاویه جواب داد: ایـن طـعـام از روده هـاى مـرغـابى تهیّه شده ،

آنرا با مغز گوسفند آمیخته و با روغن پسته سرخ كرده و شكر نِیشكر در آن ریخته اند.

احنف بن قیس مى گوید : در اینجا بى اختیار گریه ام گرفت و گریستم . معاویه با شگفتى پرسید:

علّت گریه ات چیست ؟ گفتم : به یاد على بن ابیطالب علیه السّلام افتادم ، روزى در خانه او بودم ،

وقت طعام رسید فرمود : میهمان من باش . آنگاه سفره اى مُهر و مُوم شده آوردند.

 

گفتم : در این سفره چیست ؟ فرمود: آرد جو ( سویق شعیر ) گفتم : آیا مى ترسید از آن بردارند

یا نمى خواهید كسى از آن بخورد ؟ فـرمـود: نـه ، هـیـچ كدام از اینها نیست ، بلكه مى ترسم

حسن و حسین علیهماالسلام بر آن روغن حیوانى یا روغن زیتون بریزند.

گفتم : یا امیرالمؤ منین مگر این كار حرام است ؟ حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام فرمود:

لا وَ لكِن یَجِبُ عَلى اَئِمَّةِ الحَقِّ اَن یُقَدِّرُوا اَنفُسَهُم بِضَعفَةِ النّاسِ لِئَلاّ یَطغِى الفَقیرَ فَقرُهُ

(نه ، بلكه بر امامان حق لازم است در طعام مانند مردمان عاجز و ضعیف باشند تا فقر باعث طغیان

فقرا نگردد). هـر وقـت فـقـر بـه آنـها فشار آورد بگویند: بر ما چه باك ،   سفره امیرالمؤ منین نیز

مانند ماست مـعـاویـه گـفـت : اى احـنـف مـردى را یـاد كـردى كـه فـضـیـلت او قابل انكار نیست .

 

اصل الشّیعه و اصُولُها ص 65



 

 

 

 

 







نظرات 0