در بسیاری از شهرهای ایران هنوز هم «دعانویسی» در میان مردم طرفداران و معتقدان بی شمار دارد. هنوز هم عده یی هستند که کتاب «جامع الدٌ î ع î واتٍ» را گذاشته اند جایی در گوشه و کنار اتاق نمور و نیمه تاریکشان و با دعانویسی و یا گشایش برای دیگران گذران زندگی می کنند. دعانویسان ایران را حدود ۱۰ هزار خانوار دانسته اند که در سراسر کشور

 

پراکنده اند. بیشتر دعانویسان بی سوادند و عده کمی از آنها خواندن و نوشتن می دانند. گروه بزرگی از دعانویسان در حوالی شیراز یا گود های تهران ساکن اند. در بعضی شهرها حتی خاندان هایی هستند که نسل اندر نسل به دعا نویسی شهره اند و پسر و پدر و پدر پدر را مردم به شفابخشی و مستجاب الدعوگی می شناسند.  اگر دردی داشته باشید و از پزشکی ناامید شده باشید، دعانویسان برایتان روی تکه کاغذی می نویسند؛« وî نïنîزًٌلï مًنî القïرآنٍ ما هïو شîفاءً و رîحمهï لًلٍمïومًنًینٍ و لا یîزیدï الظالمین الا خساراً برîحٍمتًکî یا اîرحم الراحًمینٍ» و از خداوند می خواهند تا به حق ۱۴ معصوم شما را شفا عنایت فرماید. دعایشان را با گلاب یا آب پاک درمیان ظرفی می شویند و آب یا گلاب را به شما می خورانند یا به سر و رویتان می پاشند. کاغذ دعانویسی ساده و بی خط است و باریک و دراز و اغلب در پارچه سبز رنگی پیچیده و به دست «دعا گیرنده» داده می شود.

 

دعاباوران هم که اغلب از توده مردم هستند برای حل مشکلات کوچک و بزرگی مثل بسته شدن کار، محبت زن به شوهر، محبت شوهر به زن، محبت عاشق و معشوق به یکدیگر، سیاه بخت کردن زن نزد شوهر و شوهر نزد زن، ایجاد مهر و محبت میان زن و شوهری که از هم جدا شده اند، جن زدگی، دیوانگی، نازایی، بچه دار شدن و بسیاری دیگر از مسائل اینچنینی هیچ مرجعی را امن تر و مطمئن تر از دعانویسان نمی دانند. این طوری است که خانه دعانویسان همیشه شلوغ است و مشتاقان دیدارشان بی شمار و بی تاب. زنان زیادی از سراسر کشور آمده اند و در نوبت انتظار دیدار با دعانویس مشهور به گپ زدن با هم مشغول اند. زن کرد از دخترش می گوید که تا به حال دو بار خودکشی ناموفق داشته و آمده تا از دعانویس بخواهد طلسم بدبختی او را بشکند، می پرسم؛ «دخترتان را پیش روانپزشک برده اید؟»- نه.- چرا؟- خب، دعانویس هم همان کار را می کند دیگر.- چه کاری؟- دعا می نویسد، می دهد تا طلسم این بچه شکسته شود و دست از این کارها بردارد.- اما روانپزشک چنین کاری نمی کند. تازه از کجا مطمئنید که با دعا دخترتان خوب شود؟- مطمئنم. همسایه هایمان قبلاً آمدند پیش حاج آقا. جواب گرفته اند.- چقدر پول داده اند؟- پول که نمی گیرد آقا.- یعنی این همه آدم را روزانه مجانی می بیند؟- نه. اما اسمش «پول » نیست.«نیاز » است.«نیاز » را هم قبل از نوشتن دعا می گیرند، وگرنه دعا تاثیر نمی کند،زن دیگری به حرف می آید که؛ «خانم بگذار من بگویم بهت. زن برادرم با من دشمنی داشت و زندگی ام را طلسم کرده بود. بخت دخترم را بسته بود. اصلاً از اولش حسودی می کرد به اینکه اخلاق شوهر من خوب است. از چشم هاش که دیگر نگو. چشم زخمش زبانزد فامیل است. من آمدم پیش حاج آقا و او سحر این زن را برایم باطل کرد. من را از افسون زن برادرم خلاص کرد.»- چطوری؟ اصلاً از کجا فهمید که چه کسی شما را افسون کرده؟- این را که خودم می دانستم و بهش گفتم. او هم دعا نوشت، داد دستم. دعا را بردم گذاشتم زیر فرش آشپزخانه شان. یک قفل هم داد گذاشتم بالای سر دخترم. روی قفل عددهای باطل السحر نوشته بود. چند وقت بعد هم کلیدش را داد و یکی دو ماه بعد یک خواستگار خوب برای دخترم پیدا شد.- دخترتان چند سال دارد؟- ۲۰ سال. الان شش ماه است که عقد کرده.- خب، سن زیادی نداشته و آمدن خواستگار در این سن هم اتفاق عجیبی نیست.- شما حالیت نیست. ایمان نداری. می گویم دخترم را قفل کرده بود.- خب پس حالا چرا دوباره اینجایی؟- به خاطر شوهرم. من یک دعایی هم برای محبت بیشتر گرفته بودم که حاج آقا گفته بود بگذارم توی لباس شوهرم. چیزی نبود. دعا بود فقط. برای رفع چشم زخم و اینکه محبت مان بیشتر شود. اما وقتی که دید خیلی عصبانی شد. او هم مثل خودت ایمان درست و حسابی ندارد. حالا همه اش می گوید می ترسم چیزخورم کنی و به من بی اعتماد شده. آمدم تا حاج آقا کمکم کند.- برای قفل و دعاهای قبلی چقدر پول دادید؟- برای قفل ۶۵۰ هزار تومان. اما می ارزید، برای دعاها هم هر بار ۲۰ هزار تومان « نیاز » می دهم....منبع: تکضرب
.
 

 

 







نظرات 0