تاريخ : سه شنبه 29 دی 1388 | 9:22 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian
افمن شرح الله صدره للاسلام فهو على نور من ربه فویل للقاسیه قلوبهم من ذكر الله ، اولئك فى ضلال مبین آیا آن كسى را كه خدا براى اسلام شرح صدر عطا فرمود كه وى به نور الهى روشن است (چنین كس با مردم كافر بى نور تاریك دل یكسان است هرگز چنین نیست ) پس واى بر آنان از قساوت و شقاوت ، دلهاشان از یاد خدا فارغ است ، اینان هستند كه دانسته در ضلالت و گم راهى اند.
این مورد به علت این كه بسیار اهمیت دارد، آن را بارها در آیات مختلف آورده و هر بار تعبیرى از آن كرده است ، مثلا یكى از این آیات كه مفهوم قساوت قلب را به خوبى و بى نقص بیان مى دارد مى آوریم و سپس به شرح آن مى پردازیم :
ثم قست قلوبكم من بعد ذلك فهى كالحجاره او اشد قسوه و ان من الحجاره لما یتفجر منه الانهار و ان منها لما یشقق فیخرج منه الماء و ان منها لم یهبط من خشیه الله و ماالله بغافل عما تعملون .از پس این جریان دل هایتان سخت شد كه چون سنگ یا سخت تر بود؛ كه بعضى سنگ ها، جوى ها از آن بشكافد و بعضى از آن ها دو پاره شود و آب از آن بیرون آید و بعضى از آنها از ترس خداوند فرود افتد و خدا از آن چه مى كنید غافل نیست .
مرحوم آیت الله طالقانى ، در ذیل آیه مذكور در تفسیر خود مى نویسد: لغت قساوت سختى و تاریكى و از قابلیت افتادن و وازده شدن را مى رساند، قسى و قاسى چیزى است كه سخت شده و خود را گرفته چنان كه استعداد پذیرش حركت و حیات از آن رفته . ارضه قاسیه زمینى است كه گیاهى از آن نمى روید، و حجار قاسیه آن سنگ سختى است كه پذیرش ندارد. قلب قسى آن سنگ سختى است كه پذیرش ندارد. قلب قسى ضمیر جامدى است كه احساس و عواطف و حیات معنوى از آن سلب شده است آیه مذكور نكاتى را متذكر مى شود كه از اهمیت زیادى برخوردار است و ما این نكات را از تفسیر پرتوى از قرآن نقل مى كنیم :
1- از دل و باطن سنگ ها چه بسا آب مى جوشد و نهر جارى مى شود ولى این قلوب قاسیه جوشش درونى ندارد.
2- سنگ از تاءثیر عوامل خلقت شكافته مى شود و از آن آبهایى بیرون مى آید ولى مواعظ و عبرت ها، به دلهاى اینان راه نمى یابد و از آن خیرى ترشح نمى كند.
3- سنگ ها در برابر قهر خداوند سر فرود آوردند ولى دل هاى اینان در برابر عظمت و آیات حق خضوع نمى كند. از نظر قرآن كریم هستى داراى شعور و ادراك است و برحسب تكوین در مسیرى هدایت شده قرار دارد و در راهى كه جریان دارد خطا غفلت ندارد.
آیات قرآن شعور و ادراك هستى و اشیاء به دقت و زیبایى بیان مى كند در این جا به ذكر یكى دو نمونه اشاره و اكتفا مى كنیم :
تسبح له السموات السبع و الارض و من فیهن و ان من شى ء الا یسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبیحهم انه كان حلیما غفورا.آسمان و زمین و هر كه در آنهاست خدا را به پاكى مى ستاید، و هیچ چیز نیست در جهان مگر آن كه خدا را به پاكى مى ستاید و لكن شما آن را در نمى یابید كه خداوند فراگذارنده دشمنان است به بردبارى ، پوشنده آشنایان است به آمرزگارى .
و یسبح الرعد بحمده و الملائكه من خیفته و یرسل الصواعق فیصیب بها من یشاء و هم یجادلون فى الله و هو شدید المحالو رعد خداى را مى ستاید و فرشتگان هم او را از بیم مى ستایند و در هوا صاعقه ها و آتش سوزان مى فرستد و آن را بر آن كس كه مى خواهد مى رساند، و خداى تعالى سخت مكر و زودكار است .
در خصوص قساوت ، خواجه عبدالله انصارى ، پیر مناجات حكایتى نقل كرده كه : در حكایت بیارند كه پیغمبرى به بیابانى گذشت دید از سنگ كوچكى آب زیادى بیرون مى جهد كه خیلى بیش از اندازه و تناسب سنگ است ، ایستاد و حیران شد در شگفت ، با خود مى گفت : این چه آب است و چنین سنگى ؟ خداوند سنگ را به زبان آورد و گفت : اى پیغمبر این آب كه تو مى بینى آب گریه من است كه از آن روز كه خداوند فرمود: دوزخ را به سنگ ، گرم كنند من از حسرت و ترس مى گریم پیغمبر این را شنید گفت خداوندا، وى را از آتش ایمن گردان ، ندا رسید كه ما او را ایمن كردیم ، پس از مدتى باز گذر پیغمبر به آن سنگ افتاد، دید باز آب مى آید گفت خداوندا، او را از آتش ایمن كردى ولى باز مى گرید؟ سنگ به فرمان خداوند گفت : آن گریستن از غم و حسرت بود و این گریستن از شادى و خوش حالى است مرحوم ملا احمد نراقى در كتاب اخلاقى خود معراج السعاده در خصوص قساوت قلب و سختى دل مى نویسد: آن حالتى است كه آدمى به سبب آن از آلامى كه به دیگران رسد و به مصایبى كه به ایشان رو مى دهد متاءثر نمى گردد و شكى نیست كه منشا این صفت غلبه سبعیت است و بسیارى از افعال ذمیمه چون ظلم و ایذا كردن و به فریاد مظلومان نرسیدن و دستگیرى فقرا و محتاجان را نكردن از این صفت ناشى مى شود.
از بهاران كى شود سر سبز سنگ |
خاك شو تا گل برویى رنگ رنگ |
سالها تو سنگ بودى جان خراش |
آزمون را یك زمانى خاك باش |
مرحوم علامه مجلسى هم از حضرت امیرالمؤ منین على (ع ) روایتى به این مضمون نقل كرده است :
ما جفت الدموع الالقسوه القلوب ، و ما قست القلوب الالكثره الذنوب . اشك چشم را جز قساوت قلب ها نمى خشكاند و قلب ها را جز زیادى گناهان مبتلا به قساوت نمى گرداند.
چون خدا خواهد كه مان یارى كند |
میل ما را جانب زارى كند |
اى خنك چشمى كه آن گریان اوست |
وى همایون دل كه آن بریان اوست |
آخر هر گریه آخر خنده ایست |
مرد آخر بین مبارك بنده ایست |
با در نظر داشتن آیه و بیان این كه سنگ ها در شوق الهى و به یاد خداوند مى گریند، ولى انسان نه تنها قلبش حالت خشوع و نرمى پیدا نكرده بلكه از سنگ خارا هم سخت تر مى شود و امكان جوشش اختیارى مایه حیات را از خود سلب مى كند، روایت مولا به این نكته اشارت دارد كه نتیجه قساوت قلب خشك شدن چشمه اشك است و علت اساسى قساوت قلب تكرار و كثرت گناه مى باشد. پرواضح است كه گناه یك عملى ضد كرامت انسانى و مخالف تكامل و كمال آدمى است ، اگر از سیر به سمت گناه منع مى كند به دو دلیل است یكى این كه ارزش آدمى را به قدرى بالا و والا مى داند كه حركت به سمت گناه را با بزرگى و كرامت او مخالف و معارض و ناسازگار مى یابد و دیگر این كه گناه را یك عمل ضد كمال تلقى مى كند و عملا بیان مى دارد كه هر چه دامنه گناه و آلودگى معنوى بیش تر شود امكان سیر به عوالم بالا كم تر شده و سیر انسان را به سمت پایین و حتى پست تر از آن نیز ممكن مى داند تا جایى كه انسان از حق و حقیقت خارج شد و مبدل به حیوان مى شود و بلكه از حیوانات هم گمراه تر و پایین تر: (اولئك كالانعام بل هم اضل )
.: RASEKHOON.NET:.