تاريخ : چهارشنبه 7 بهمن 1388  | 10:46 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

پیشگفتار

 


بسم الله الرحمن الرحیم
كیست كه نخواهد زندگى سعادتمندانه داشته باشد؟
كامیابى و سعادت ، گمشده و مطلوب همگان است ، لیكن اینكه كامیابى به چیست و سعادت در چیست و چگونه به دست مى آید، سؤ الى است كه ذهن بسیارى را به خود مشغول ساخته است .
اگر زندگى ، برخوردار از صلح و صفا، محبت و احترام ، قدر شناسى و همكارى ، حق شناسى و مراعات حقوق و ادب و آداب شایسته باشد، براى افراد، بهشتى دوست داشتنى پدید مى آورد. اما اگر زندگیها از روح تفاهم و معرفت و وفا تهى باشد و نزاع و كشمكش و كینه و كدورت و خود خواهى و خود محورى بر آن سایه افكند، جهنمى بیش نخواهد بود، فرساینده روح و شكنجه گر وجدان !
تا مى توان زندگى را به بهشتى مطلوب تبدیل كرد، چرا زیستن در جهنمى سوزان ؟ و تا مى توان با همدلى و صفا و معنویت ، زندگى مشترك را آراست ، چرا اختلاف و درگیرى و جدایى ؟
در سایه زندگى مشترك زن و شوهر، فرزندان به دنیا مى آیند، بزرگ مى شوند و آداب اجتماعى مى آموزند. روح و جان و فكر كودكان هم در همین كانون شكل مى گیرد. تربیت فرزندان شایسته و با شخصیت و مفید به حال جامعه ، آبرو بخش والدین و زینت بخش زندگى است . بر عكس ، بى توجهى به تربیت فرزند، نسلى فاسد، بى هویت و مردم آزار پدید مى آورد كه مایه رنج روحى و بى آبرویى پدر و مادر و عامل انحطاط جامعه مى شود. باز خواست خداوند در قیامت نسبت به این سهل انگارى در تادیب هم به جاى خود.
كانون خانواده ، هم مى تواند مهد انسان سازى باشد، هم مى تواند كانون بحران گردد؛ تا رفتار و منش والدین و اهتمامشان به مسائل مهم و حیاتى زندگى چقدر باشد و با بزرگ و كوچك و افراد خانواده و فامیل چگونه برخوردى داشته باشند.
درسهاى زندگى را چه زمان باید آموخت ؟
بسیارى پس از سپرى شدن عمر و در سن پیرى ، با تجربه هاى تلخ و شیرین یك عمر، در مى یابند، كه چگونه باید زیست و چگونه باید معاشرت كرد و چگونه باید فرزند تربیت كرد و تدبیر امور زندگى را بر چه پایه اى باید استوار ساخت ، ولى ... دیگر فرصت زیستن و مجال به كار بستن تجربه ها نیست .
اگر تجربه ها را در آغاز زندگى داشته باشیم ، حیاتى پربارتر و سعادتمندانه تر خواهیم داشت .
اصول اولیه زندگى برین چیست و الفباى حیات برتر و زندگى مشترك و معاشرت شایسته كدام است ؟ و روش مردم دوستانه و خدا پسندانه چیست ؟
آنچه در این مختصر مى خوانید، چیزى جز الفباى اولیه زندگى سعادتمندانه نیست . به یقین در متون و منابع و كتب مفصل تر، رهنمودهاى فراوانى با الهام از مكتب وحى و تعالیم قرآن و عترت آمده است كه مى سزد آنها را بیاموزیم و به كار بندیم .
امید است الفباى زندگى كه نخست در سال 79 طى ده شماره در مجله پیام زن منتشر شد، راهگشاى كامیاب زیستن براى همگان ، بویژه زوجهاى جوان باشد كه در آغاز راهند و فراز و نشیبهاى زندگى در پیش است و آشنایى با آیین بهزیستى و مردم جوشى و سلامت خانواده ، ضرورى تر.
قم - جواد محدثى فروردین 80

نهاد خانواده و سازندگیهاى ازدواج

 

نهاد خانواده

 


انسانها، گر چه واحدهاى جدا از هم اند، اما عوامل مختلفى از این آحاد، مجموعه پدید مى آورد و آنان را به شكلهاى مختلفى با هم و مرتبط با یكدیگر مى سازد.
خانواده ، یكى از این گونه مجموعه هاست و از مقدس ترین نهادهاى اجتماعى و پیوند دهنده افراد به شمار مى آید.
آنچه افراد را وادار مى سازد كه با هم زندگى مشترك و جمعى داشته باشند و در واقع ، زیر ساخت پدید آمدن این گونه نهادها نیاز متقابل آنان است ، چه در مسایل فكرى و حل مشكلات اجتماعى خود، چه در مسایل و زمینه هاى اقتصادى و اشتغال و معیشت ، و چه از نظر روحى و عاطفى و غریزى .
بنیان نهادن نهاد خانواده هم تامین كننده نیازهاى روحى و عاطفى انسانهاست ، هم روحیه تعاون و ایثار را زنده و تقویت مى كند و زمینه ساز بروز استعدادهاى انسان مى گردد. رمز و راز تاكید شدید اسلام بر ازدواج نیز در همین نكته نهفته است ، زیرا با این برنامه ، انسانها حیاتى فطرى تر و رو به كمال ترى مى یابند. در بیان نورانى حضرت رسول (صلى الله علیه و آله ) ازدواج به عنوان محبوب ترین بنیاد نزد خداوند به شمار آمده است :
ما بنى بناء فى الاسلام احب الى الله عزوجل من التزویج " 1 ".
در حدیث دیگرى از آن حضرت ، ازدواج به عنوان آبادى یك خانواده ، و در مقابل آن ، طلاق به عنوان ویران شدن یك خانه با جدایى بیان گشته است . در این حدیث ، رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) ضمن تاكید و تشویق بر ازدواج و عهده دارى زندگى و مخارج یك زن ، مى فرماید: در اسلام ، هیچ چیز نزد خداوند محبوب تر از خانه اى كه با ازدواج ، آباد مى شود، نیست . در مقابل ، هیچ چیز نزد پروردگار، نكوهیده تر از آن نیست كه خانه اى در اسلام ، به وسیله ، ویران گردد:
ما من شى ء احب الى الله عزوجل من بیت یعمر فى الاسلام بالنكاح ، و ما من شى ء ابغض الى الله عزوجل من بیت یخرب فى الاسلام بالفرقة یعنى الطلاق " 2 ".
البته مهمتر از اصل این نهاد و تشكیل خانواده ، انگیزه اى است كه دو انسان را در سایه ازدواج ، به هم پیوند مى دهد و زندگى مشترك آغاز مى شود. نهاد خانواده با آنكه مقدس و معنى بخش زندگى و آرامش بخش روح و سالم كننده اخلاق و نگهدارنده دین و تامین كننده خلا روحى است ، اما اگر غفلت شود، یا انگیزه هاى ناسالم و غیر متعالى در آغاز كار وجود داشته باشد، یا توان مدیریت نسبت به این نهاد، ضعیف باشد، یا بنابر تفاهم و همدلى دو روح و دو فرد و گذشتن از برخى خودخواهیها نباشد، ممكن است این كانون یا از هم بپاشد و این بنا دچار زلزله اختلافات و تنشهاى ویرانگر شود، یا پیوسته بحرانى و رنج آفرین باشد.

از كشش ، تا تنش

 


از مظاهر رحمت و حكمت الهى ، به ودیعت نهادن میل و جذبه در زن و مرد، نسبت به یكدیگر است . این جذب كردن و جذب شدن ، شیرازه این نهاد را مستحكم مى سازد و افراد پراكنده را به صورت مجموعه در مى آورد. در ازدواج نیز، شكل خاصى از این جذب و انجذاب میان دو جنس مخالف وجود دارد كه در نتیجه آن ، وقتى رابطه زناشویى و ازدواج پدید مى آید، آن دو روح تشنه و مضطرب و ناآرام ، به ثبات و سكون و آرامش مى رسند.
زوجیت عمومى كه در همه پدیده ها وجود دارد و عامل حركت ، نشو و نما و بقا و تزاید و رشد است ، در قرآن كریم نیز مورد اشاره است :
(و خلقناكم ازواجا)، " 3 " ما شما را جفت جفت آفریدیم . در جاى دیگر به نكته آرامش و سكون و مودت میان دو همسر اشاره شده است كه از نشانه هاى قدرت و حكمت پروردگار است :
و من آیاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا الیها و جعل بینكم مودة و رحمة " 4 ".
از نشانه هاى خداست اینكه براى شما از خودتان جفتها و همسرانى آفرید، تا در كنار آنها آرامش یابید و میان شما دوستى و رحمت قرار داد.
هسته اولیه این كانون مودت ، انس و رحمت و آرامش ، زن و مرد است و آنچه این آثار را به بار مى آورد، انگیزه و هدف از ازدواج است . دختر و پسرى كه تصمیم مى گیرند براى پى نهادن یك زندگى مشترك ، دست در دست هم و دل در گرو عشق یكدیگر بگذارند، باید خرد ورزى ، آینده نگرى ، حیات عقلانى ، مسؤ ولیت پذیرى ، تعاون و همدلى را از یاد نبرند، كه اینها عوامل قوام و استحكام بناى خانواده است .
گر چه به لطف خدا، پس از ازدواج و تحقق علقه همسرى ، میان زوجین مودت و رحمت ایجاد مى شود و دو انسان غریبه و ناآشنا، چنان به یكدیگر دلبسته و وابسته مى شوند كه گویا سالیان دراز، با هم بوده و زیسته اند، ولى عوامل تفرقه آور و جدائى آفرین هم بسیار است و شیطان و اخلاق شیطانى انسان ، گاهى آتش افروزى مى كند و آرامش را از خانه و خانواده مى گیرد
و آن كشش اولیه ، به تنش و رویارویى و تخاصم و تفرقه مى انجامد.
اگر هشیارى ، متانت و تدبیر نباشد، همین كانون محبت و گرمى ، به كانون بحران و مركز فتنه و پایگاه نزاع و كشمكش تبدیل مى شود و آفات و پیامدهاى آن ، چه بر تداوم زندگى مشترك ، چه بر انسانى بودن رابطه زوجین و چه بر اخلاق و روح فرزندان خانواده ، آثار تلخ و سوء بسیارى بر جاى مى گذارد كه به این آسانى هم زدوده نمى شود. وقتى شیطان ، جاى پایى براى خود در این كانون رافت و همدلى باز كرد، زوجین به جاى آنكه مكمل وجود هم و سایه امن و آرام یكدیگر و پناه هم باشند، از هم تنافر و گریز پیدا مى كنند. بر اساس همین حساسیت و به لحاظ زمینه هاى بحران در این كانون ، باید به نهاد خانواده به چشمى دیگر نگریست و زندگى مشترك را بر پایه هاى عقل و شرع بنا نهاد، تا این نهاد، دیرپا و مستحكم شكل بگیرد و دوام یابد و شادابى و نشاط و امید، رنگ زیباى این نهاد مقدس گردد.
زندگى ، تلاشى براى رویاندن بذر وجود و شكوفاندن غنچه فطرت در مزرعه حیات است .
آرامش روح ، در زندگى آمیخته به معنویت و خداجویى است .
زندگى هشیاران ، اندیشه درباره سرمایه و سود ماندگار و نتیجه اخروى است ، سرمایه شان امید و ایمان و سودشان آرامش روح و روان است .
زندگى غافلان به دو بخش تقسیم مى شود: نیمه اول به امید نیمه دوم ، نیمه دوم به حسرت نیمه اول !
آیا حیف نیست كه زندگى بگذرد، بى آنكه به بلوغ انسانى برسیم ؟
كسى كه به سؤ الهاى مهمى همچون : كیستم ؟ كجایم ؟ از كجا آمده ام ؟ به كجا مى روم ؟ سرانجامم چه خواهد شد؟ و ... نیندیشد و پاسخى روشن براى آن نیابد، نابالغ است ، هر چند هفتاد سال عمر كرده باشد!
چه قدر از عمرمان پایگاه خداست ؟
و چه قدر از آن چراگاه شیطان ؟ ...

سازندگیهاى ازدواج

 


وقتى نهادى مانند خانواده قداست یافت ، كمك به پى ریزى آن نیز مقدس خواهد بود، چه از سوى خود دختر و پسر باشد، كه حاضر شوند دوش خود را زیر بار مسؤ ولیت خانواده قرار دهند، چه از سوى پدر و مادر باشد، و چه از سوى بستگان ، آشنایان و نیكوكارانى كه به هر نحوى در شكل گیرى یك زندگى مشترك و بر پایى این خیمه عفاف و ایجاد تسهیلات آن بكوشند و همكارى كنند. تاءثیرات مثبت ازدواج را مى توان این گونه برشمرد:
1- آرامش : ازدواج ، مایه آرامش فكرى و روحى جوان و احساس شخصیت و اعتماد به نفس مى شود و او را از بى عارى و بیكارى و بى برنامگى و ناامیدى مى رهاند و جلوى برخى گناهان را مى گیرد و موجب صیانت روحى و اخلاقى جوان مى شود. پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله ) نیز فرموده است :
من تزوج فقد احرز نصف دینه فلیتق الله فى النصف الباقى " 5 ".
هر كس ازدواج كند، نیمى از دین خود را نگه داشته است ، پس در نیمه باقى مانده ، از خداوند پروا كند و تقوا بورزد.
وقتى اصل ازدواج تا این حد مهم ، كارساز، گناه سوز، مصلحت آفرین و مفسده زداست ، كمك به آن نیز اهمیت مى یابد و براى پدر و مادر، تلاش در این راه و فراهم كردن مقدمات و زمینه آن ، یك تكلیف محسوب مى شود و زدودن موانع و برطرف كردن دشواریهاى ازدواج ، و ترویج آسان سازى ازدواج و آسان گیرى در این زمینه به عنوان یك فرهنگ عمومى ، وظیفه به شمار مى آید.
2- احساس مسؤ ولیت : كسى كه ازدواج نكرده است ، خود را آزاد حس مى كند و مسؤ ول نمى شناسد. در نتیجه ، استعدادها و خلاقیتهاى انسانى او هم بروز نمى كند. اما با ازدواج ، بار اداره زندگى را بر دوش مى كشد. این تعهد و احساس مسؤ ولیت ، سازنده است . كلا هر نوع مسؤ ولیت پذیرى ، انسان را به تلاش و آشكار ساختن استعداد و توانایى خویش وا مى دارد.
3- برنامه ریزى : از سوى دیگر، حسابگرى ، نظم ، برنامه ریزى و به تعبیر روایات ، تقدیر معیشت لازمه به دوش كشیدن تعهد اداره یك زندگى مشترك و تاءمین همسر و فرزندان و تربیت شایسته اولاد است .
از آنجا كه تربیت نسلى با ایمان ، مؤ دب ، سالم و موفق ، براى خود انسان نیز مایه آبرو و حیثیت اجتماعى است ، این رسالت سنگین نیز به نوع دیگرى تواناییهاى شخص را به مرحله ظهور و بروز مى رساند.
4- حق شناسى : ازدواج ، سبب مى شود كه حقوق متقابل میان دو انسان پدید آید. این نوعى سازنده است . ارتباطهاى خانوادگى و پیوندهاى فامیلى ، دامنه این حقوق و وظایف اخلاقى و اجتماعى را گسترده تر مى سازد و سامان بخش روابط انسانى مى گردد.
5- تلاش معاش : ایجاد بستر مناسب و انگیزه قوى تر براى تاءمین معاش و در آمد، از آثار مثبت دیگر ازدواج است . گرچه نباید بى حساب و بدون سنجش دست به ازدواج زد و لازم است كه شرایط اقتصادى و تواناییهاى مالى هم لحاظ شود، ولى وعده خداوند نیز نباید فراموش كرد كه قول داده است تنگدستى را به غنا تبدیل كند و جایى براى بیم از فقر باقى نگذارد. پس ایجاد روحیه توكل و اعتماد به لطف الهى ، بعد مثبت دیگرى از تشكیل خانواده است . خداوند متعال ، ضمن دستور به ازدواج با دختران و جوانان شایسته و صالح و كنیزهاى مناسب همسرى مى فرماید:
ان یكونوا فقراء یغنهم الله من فضله و الله واسع علیم " 6 ".
چنانچه تنگدست و فقیر باشند، خداوند آنان را از فضل خویش بى نیاز و توانگر مى سازد، خداوند وسعت بخش و داناست .
از پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله ) روایت است كه فرمود:
من ترك التزویج مخافه العیلة (الفقر) فقد ساء ظنه بالله عزوجل ان الله عزوجل یقول : ان یكونوا فقراء یغنهم الله من فضله " 7 ".
كسى كه از بیم فقر و تنگدستى ازدواج نكند، به خداوند بدگمان شده است ، خدایى كه فرماید: اگر فقیر باشند، خدا از فضل خویش آنان را بى نیاز و غنى مى سازد.
اینكه ازدواج ، مایه رونق وضع اقتصادى زندگى مى شود، هم لطف و نظر الهى را مى سازند كه رزاق است و به تناسب نیاز معیشتى ، رزق را هم افزایش مى دهد، هم تلاش تولیدى و اقتصادى و معیشتى ، رزق را هم افزایش مى دهد، هم تلاش تولیدى و اقتصادى و معیشتى انسان مى افزاید، چون به هر حال براى تاءمین زندگى باید بیشتر كار كند. از این رو در حدیث رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) توصیه شده كه ازدواج كنید، زیرا كه براى شما روزى آورتر است .:
اتخذوا الاهل فانه ارزق لكم . " 8 ".
كمك به ازدواج جوانان و تشكیل خانواده ، كمك به ساختن شدن انسانهاى مسؤ ولیت پذیر، مدیر و صالح است و یكى از راه هاى عمده و موفق مبارزه با گناه در جامعه ، تسهیل ازدواج است .
این ، هم تكلیف والدین و افراد خیر و توانمند را سنگین مى سازد، هم روشنگر راهى براى آنانى است كه در اندیشه صلاح و سلامت قشر جوان جامعه اند، هم وظیفه خود جوانان را در این زمینه روشن مى كند. با تقویت و ترویج و تسهیل این سنت نبوى ، بهتر مى توان با منكرات مقابله كرد و سدى در برابر هجوم فساد فرهنگى بیگانه پدید آورد.

سلامت خانواده

 


از نهاد خانواده و مقدس بودن تشكیل آن و كمك به برپایى این خیمه عفاف گفتیم ، و از اینكه قانون زوجیت عمومى و كشش متقابل ، به برپایى این خیمه كمك مى كند و اگر تدبیر نباشد، این كشش به تنش مى انجامد. ازدواج ، سازنده و رشد دهنده است و روح تعاون و احساس مسؤ ولیت را بر مى انگیزد و وعده الهى هم به توسعه رزق براى اقدام كنندگان به ازدواج ، این سنت نبوى است .

معیار گرایى

 


چنین نیست كه هر كس ازدواج كرد، سعادتمند شود. چنین هم نیست كه هر كس همسرى برگزیند، مى تواند او را به سعادت و خوشبختى برساند. دلیل آن هم وجود آتشهاى اختلاف و زبانه هاى كینه و كدورت در خانواده هاى بسیارى است كه گاهى هم پایشان به شكایت و دادگاه و پرونده و ... كشیده مى شود.
مهمتر از تشكیل خانواده ، داشتن خانواده اى سالم ، استوار، پاك و عاطفى و داشتن همسرى همدل و همزبان و همراه و همدرد است . خانواده هایى كه پس از تشكیل ، خیلى زود از هم مى پاشد و طوفان اختلاف ، ریشه آن را لرزانده و سقف آن را فرو مى ریزد، یا از همان آغاز، میان زن و شوهر و اقوام و بستگان دو طرف ، مساله بوده است ، یا در اثر لجاجتها، خودخواهیها، نبودن روحیه گذشت و ایثار و نادیده گرفتن خطاهاى كوچك و ضعفهاى ناچیز، مسایلى بروز مى كند و رفته رفته بزرگ مى شود و مشكلات ، عرصه را بر زندگى تنگ مى سازد. اگر از آغاز، بناى ازدواج ، سالم نهاده شده باشد، این گونه بحرانها یا هرگز یا دیر به سراغ خانه مى آید.
هسته اولیه یك خانواده سالم و مطلوب ، از همان آغاز ازدواج ، از هنگام خواستگارى و وصلت با خانواده دیگر شكل مى گیرد و ریشه آن ، شناختن و داشتن معیارهاى مكتبى در انتخاب همسر است .
همسر ایده آل كیست ؟ خصوصیات یك زن یا شوهر خوب كدام است و با كدام معیار باید سراغ انتخاب شریك رفت ، یا به درخواست یك خواستگار براى ازدواج ، آرى گفت ؟ و این آرى گفتن ، كه گاهى بلكه اغلب ، یك زندگى مادام العمر را بر دوش انسان مى گذارد، باید با در نظر گرفته چه ویژگیهایى باشد؟

نجابت و دیانت

 


وصلت با خانواده هایى كه نجیب و شریفند، پسندیده تر است . تدین و تقوا، ملاك دیگرى در همسر گزینى است . ارزش و اعتبار یك مسلمان در دیدگاه مكتب ، به دین اوست . پس ملاك قرار دادن دیندارى در ازدواج ، نشانه اصول گرایى و مكتبى اندیشیدن و مكتبى عمل كردن است .
اگر كسى مسلمان و مومن است و در ازدواج ، دنبال همتا، هم شان و كفو مى گردد، لابد مى داند كه مسلمانى و ایمان ، رمز و نشانه آن همتایى است و مومن ، كفو مومن است و زنان پاك و عفیف ، لایق مردان با تقوا و پاكند و الطیبات للطیبین " 9 " و در آیات قرآن ، ازدواج با مشرك و كافر نهى شده است ، چرا كه همتاى مومن نیست . " 10 ".
امام صادق (علیه السلام ) فرمود:
الكفو ان یكون عفیفا و عنده یسار " 11 ".
كفو و همتا در همسرى آن است كه پاكدامن و توانگر باشد (تا بتواند خرج زندگى را تامین كند).
پس معیار در آرى گفتن به همسر آینده یا خواستگارى كردن از یك دختر، آن است كه هم عفاف داشته باشد، هم قدرت مالى . در برخى احادیث ، دین و امانت مطرح شده است ، در روایتى دین و اخلاق معیار قرار گرفته است و بى اعتنایى به این معیارها فساد آفرین دانسته شده است .
رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) فرمود:
اذا جاء كم من ترضون خلقه و دینه فزوجوه و ان لا تفعلوه تكن فتنة فى الارض و فساد كبیر " 12 ".
هر گاه كسى سراغ شما آمد كه اخلاق و دیانت او را مى پسندید، پس با او ازدواج كنید و گرنه در زمین فتنه خواهد شد و فساد بزرگ پدید خواهد آمد.
گر چه زیبایى و جمال را به عنوان یك معیار و ارزش مى توان حساب كرد، اما در صورتى كه با تقوا، عفاف و پاكى در تعارض قرار نگیرد. كسى كه در ازدواج ، تنها به زیبایى ، یا ثروت یا شهرت توجه كند و از اصالت خانوادگى و تربیت و اخلاق پدر و مادر و عفاف دختر غافل شود، چه تضمینى وجود دارد كه خانواده هاى محكم ، استوار و پا برجا پدید آید و این كانون ، پایگاه صفا و محبت شود؟!
سنتهاى دینى و ملى را نباید نادیده گرفت . فرهنگ خودى ما به اصول خوبى آمیخته و بر آنها استوار است ، اگر آن را در مقابل فرهنگ بیگانه ، به دیده حقارت ننگریم و كنار نگذاریم . در یك خانواده ، هر چه نجابت و اصالت و حیا و عفت بیشتر باشد و هر چه معیارهاى مكتبى بیشتر حاكم و سرنوشت ساز و تاثیر گذار باشد، نظام و انسجام و قوام آن خانواده نیز، مستحكم تر و بادوام تر خواهد بود.
سستى بنیان خانواده ها را بیشتر در میان كسانى مى توان دید كه به اصول مكتبى و ارزشهاى فرهنگ خودى بى اعتنا و از آنها بیگانه یا گریزان اند.

همسر نمونه

 


براى خیلیها این سؤ ال است كه همسر نمونه كیست ؟ زن یا شوهر ایده آل و مطلوب ، چه ویژگیهایى باید داشته باشد؟ از سؤ الات اساسى در گزینش همسر است . نه تنها در گام نخست و آغاز كار، حتى در مورد كسانى هم كه ازدواج كرده اند و مدتى از پى نهادن این بنا و بر پا ساختن این خیمه گذشته و صاحب فرزند نیز شده اند، آشنایى با این شاخص ها و معیارها، مناسب و مفید است ، زیرا با عینیت بخشیدن به آنها در زندگى مشترك ، مى توانند به سلامت و استحكام بنیان خانواده خویش ، كمك كنند.
پیش از آنكه به خصوصیات مثبت و ارزشى همسر اشاره شود، بد نیست كه با چهره منفى و نكوهیده همسر ناشایست هم آشنا شویم و خانواده هاى مساله دار را بشناسیم . در این زمینه روایات بسیار است و در این احادیث ، از ازدواج با فاسق ، بد اخلاق ، شراب خوار، عقیم ، احمق و سفیه ، مجنون ، و دخترى كه در خانواده بد رشد و نمو یافته است ، نهى شده است ، از جمله این حدیث مشهور است كه رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) فرمود: از ازدواج با خضراء دمن بپرهیزید. پرسیدند: یا رسول الله ، مقصود از خضراء دمن (سبز روییده در مزبله ) چیست ؟ فرمود: المراة الحسناء فى منبت السوء. " 13 " یعنى زن زیبا رویى كه در خانواده اى پست و فرومایه ، به بار آمده باشد.
همچنین از زنان نازا، آلوده ، لجباز، نافرمان ، حقیر و پست در نظر فامیل خود، سركش در برابر شوهر، رام و تسلیم در مقابل دیگران ، ناموافق با شوهر، كینه توز، فخر فروش ، بى پروا از كار زشت ، و ... در روایات نكوهش شده و از این گونه زنان به عنوان شرار النساء یاد شده است .
در مقابل ، به ازدواج با دوشیزگان ، زیبا رویان ، فرزند آوران ، عفیفان و نجیبان ، صاحبان اخلاق نیكو، دیندار و امین ، فرمانبرداران از شوهر و حافظان مال و آبروى همسر و ... تشویق و ستایش شده است .
از پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله ) روایت است : از جمله عواملى كه موجب صلاح و اصلاح مرد مسلمان مى شوند آن است كه همسرى داشته باشد كه هر گاه به او بنگرد، خوشحال و مسرور شود و اگر از زنش غایب باشد، حافظ و نگهبان آبرو و حرمت شوهر باشد و اگر به او دستورى داد، اطاعت كند. " 14 ".
و در روایت دیگر چنین است : هیچ مرد مسلمانى پس از اسلام ، بهره اى بیشتر از این نبرده است كه همسرى مسلمان داشته باشد كه اگر به او بنگرد، شادمان شود و اگر فرمانش دهد اطاعت كند و هر گاه از همسرش غایب باشد، وى نسبت به خودش و مال شوهرش ، نگهبان و امین باشد. " 15 ".
و رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) فرمود: من سعادة المرء الزوجة الصالحة ؛ " 16 ".
همسر صالح و شایسته ، از جمله عوامل خوشبختى مرد است .
رهنمود این احادیث ، عبارت از این است كه از معیارهاى همسر خوب ، حفظ عفاف ، مراعات حقوق همسر و صیانت از مال و آبرو است . همین عوامل و مراعات این نكات ، از سوى دیگر به قوام و استحكام بنیاد خانواده كمك مى كند. روابط مناسب عاطفى زن و شوهر با یكدیگر و آن دو با فرزندان و بستگان و حفظ حقوق آنان و مراعات وظایف متقابل ، عامل دیگرى براى سلامت خانواده است .
پاورقی






نظرات 0