تاريخ : جمعه 24 مهر 1388  | 3:38 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

کوه پرسيد ز رود
زير اين سقف کبود
راز ماندن در چيست؟

  گفت : در رفتن من

کوه پرسيد : ومن؟   

     گفت : در ماندن تو
بلبلی گفت : و من؟
خنده‌ای کرد و گفت : 

 در غزل‌خوانی تو
آه از آن آبادی
که در آن کوه رَوَد    

  رود ، مرداب شود
و در آن بلبل سرگشته سرش را به گريبان ببرد،
و نخواند ديگر
من و تو ، بلبل و کوه و روديم
راز ماندن جز
در خواندنِ من ، ماندنِ تو ، رفتنِ ياران

 سفر کرده‌ی‌مان نيست ، بدان!

   ابوالفضل سپهر

 

 

 







نظرات 0