تاريخ : شنبه 25 مهر 1388 | 11:21 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

تا به حال به این فکر کرده اید که چقدر پول و اعتماد به نفس با هم مرتبط هستند؟
این مقاله را هفته گذشته در مجله “Naked Econimist” خواندم و این قسمت آن خیلی تاثیرگذار بود:
گروهی از تحقیقات اقتصادی نشان می دهند که حس سلامتی ما بیشتر با ثروت نسبی ما تعیین می شود تا ثروت واقعیمان.
به عبارت دیگر، ما به این توجه نمی کنیم که واقعاً چقدر پول داریم، بلکه بیشتر پولمان را نسبت به سایرین می سنجیم. در یک تحقیق بسیار جالب، رابرت فرانک اقتصاددان به اثبات رساند که اکثریت امریکایی ها ترجیح می دهند که 100،000 دلار پول در بیاورند درحالیکه سایرین 85،000 دلار کسب می کنند تا 110،000 دلار درمقابل 200،000 دلاری که بقیه درمی آورند.
کمی در این باره فکر کنید: مردم ترجیح می دهند چیزهای کمتری داشته باشند به شرطی که اموالشان از همسایه بیشتر باشد.نکته اینجاست که یک ملت با یک کیک کوچک که بتوان آنرا عادلانه تر تقسیم کرد خوشحال تر هستند تا یک کیک بزرگ که نمی توان آن را عادلانه بین همه تقسیم کرد.
می بینید، این تحقیق به خاطر ما می آورد که ما کمتر به آنچه که داریم و آنچه که انجام می دهیم توجه داریم تا آنچه که دیگران دارند و آنچه که آنها انجام می دهند. این مسئله بغرنج ایجاد ناراحتی و احساسات منفی می کند و ما را برده خود می کند.
کمی به احمقانه بودن این جمله فکر کنید...
من می خواهم که دیگران کمتر از من ثروت اندوزی کنند. ثروت آنها من را ناراحت می کند و به همین خاطر اگر کسی این وضعیت را درست نکند، بیرون می روم و یک کار ضد اجتماعی می کنم.
خیلی ساده تر نخواهد بود اگر دست از حسادت به آنها بردارم و یاد بگیرم که چطور چنین ثروتی کسب کرده اند؟ آنوقت شاید من هم بتوانم مثل آنها پول دربیاورم.
فقط زمانی می توانید از آنچه که برایتان اتفاق می افتد شاد بوده و لذت ببرید که یاد بگیرید برای آنچه که دارید شکرگذار باشید.
وقتی درمورد این تحقیق با گروه های مختلف صحبت کردم، موضوع آن موجب ناراحتی آنها شد. هیچکس دوست ندارد بفهمد که احساساتی مثل طمع و حسادت در او وجود دارد. اما ما لازم است که این را بفهمیم. در ایالات متحده تقریباً همه حداقل دارایی لازم برای زندگی را دارند و فرای آن دیگر نیاز احساسی است.
من متوجه شده ام که وقتی به پاداشی که یک نفر از کار می گیرد یا خانه جدیدی که می خرد حسادت می کنم، رفتارم واقعاً بچگانه است.
به همین دلیل تصمیم گرفتم که دیگر خودم را براساس میزان درآمدم درمقایسه با همسایه ها و دوستانم نسنجم. می دانم که برای رسیدن به اهدافم به چه میزان پول نیاز دارم و آن هدف در مغزم حک شده است. خیلی ها بیشتر از آنچه من دارم پول دارند، خیلی ها هم کمتر از آن و این اصلاً من را اذیت نمی کند.
می دانم که فقط خودم هستم که می توانم جلوی درآوردن آن مقدار پول که برای رسیدن به اهدافم نیاز دارم را بگیرم.
و می دانید....الان خیلی شادتر از گذشته زندگی می کنم.
کمی در این باره فکر کنید: مردم ترجیح می دهند چیزهای کمتری داشته باشند به شرطی که اموالشان از همسایه بیشتر باشد.نکته اینجاست که یک ملت با یک کیک کوچک که بتوان آنرا عادلانه تر تقسیم کرد خوشحال تر هستند تا یک کیک بزرگ که نمی توان آن را عادلانه بین همه تقسیم کرد.
اما چرا ما اینقدر دوست داریم خودمان را در مقابل دیگران بسنجیم؟
چرا ما برخلاف نفع شخصی خودمان عمل می کنیم؟ آیا این طبیعت انسان است؟ یا وضعیت باعث شده اینطور رفتار کنیم؟
می بینید، این تحقیق به خاطر ما می آورد که ما کمتر به آنچه که داریم و آنچه که انجام می دهیم توجه داریم تا آنچه که دیگران دارند و آنچه که آنها انجام می دهند. این مسئله بغرنج ایجاد ناراحتی و احساسات منفی می کند و ما را برده خود می کند.
چطور می توانید وقتی خوشبختیتان در گرو این است که بیشتر از دیگران داشته باشید، آزاد باشید؟
کمی به احمقانه بودن این جمله فکر کنید...
من می خواهم که دیگران کمتر از من ثروت اندوزی کنند. ثروت آنها من را ناراحت می کند و به همین خاطر اگر کسی این وضعیت را درست نکند، بیرون می روم و یک کار ضد اجتماعی می کنم.
خیلی ساده تر نخواهد بود اگر دست از حسادت به آنها بردارم و یاد بگیرم که چطور چنین ثروتی کسب کرده اند؟ آنوقت شاید من هم بتوانم مثل آنها پول دربیاورم.
فقط زمانی می توانید از آنچه که برایتان اتفاق می افتد شاد بوده و لذت ببرید که یاد بگیرید برای آنچه که دارید شکرگذار باشید.
وقتی درمورد این تحقیق با گروه های مختلف صحبت کردم، موضوع آن موجب ناراحتی آنها شد. هیچکس دوست ندارد بفهمد که احساساتی مثل طمع و حسادت در او وجود دارد. اما ما لازم است که این را بفهمیم. در ایالات متحده تقریباً همه حداقل دارایی لازم برای زندگی را دارند و فرای آن دیگر نیاز احساسی است.
من متوجه شده ام که وقتی به پاداشی که یک نفر از کار می گیرد یا خانه جدیدی که می خرد حسادت می کنم، رفتارم واقعاً بچگانه است.
به همین دلیل تصمیم گرفتم که دیگر خودم را براساس میزان درآمدم درمقایسه با همسایه ها و دوستانم نسنجم. می دانم که برای رسیدن به اهدافم به چه میزان پول نیاز دارم و آن هدف در مغزم حک شده است. خیلی ها بیشتر از آنچه من دارم پول دارند، خیلی ها هم کمتر از آن و این اصلاً من را اذیت نمی کند.
می دانم که فقط خودم هستم که می توانم جلوی درآوردن آن مقدار پول که برای رسیدن به اهدافم نیاز دارم را بگیرم.
و می دانید....الان خیلی شادتر از گذشته زندگی می کنم.
.: RASEKHOON.NET:.