تاريخ : شنبه 12 تیر 1389  | 2:55 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

نیمه شبِ پریشب گشتم دچار کابوس‏ / دیدم به خواب حافظ ، توى صف اتوبوس

گفتم: سلام خواجه، گفتا: علیک جانم / گفتم: کجا روانى ؟ گفتا: خودم ندانم  
گفتم: بگیر فالى، گفتا: نمانده حالى  / گفتم: چگونه ‏اى؟ گفت: در بند بى‏خیالى  
گفتم که: تازه تازه شعر و غزل چه دارى  / گفتا که: مى‏سرایم شعر سپید بارى‏

 

گفتم: کجاست لیلى ، مشغول دلربایى ؟  / گفتا: شده ستاره در فیلم سینمایى  
گفتم: بگو ز خالش، آن خال آتش افروز  / گفتا: عمل نموده، دیروز یا پریروز  
گفتم: بگو زمویش، گفتا: که مِش نموده  / گفتم: بگو ز یارش، گفتا: ولش نموده  
گفتم: چرا، چگونه؟ عاقل شدست مجنون؟  / گفتا: شدید گشته معتاد گرد و افیون

گفتم: کجاست جمشید؟ جام جهان نمایش؟  / گفتا: خریده قسطى تلویزّیون به جایش‏  
گفتم: بگو ز ساقى حالا شده چه کاره‏  / گفتا: شده پرستار یا منشى اداره  
گفتم: بگو ز زاهد، آن رهنماى منزل  / گفتا: که دست خود را بردار از سر دل  
گفتم: ز ساربان گو با کاروان غم‏ها  / گفتا: آژانس دارد با تور دور دنیا   
گفتم: بکن ز محمل یا از کجاوه یادى  / گفتا: پژو دوو بنز یا گلف تُک مدادى

گفتم که: قاصدت کو؟ آن باد صبح شرقى  / گفتا که: جاى خود را داده به فکس برقى  
گفتم: بیا ز هدهد جوییم راه چاره  / گفتا: به جاى هدهد دیش است و ماهواره‏  
گفتم: سلام ما را باد صبا کجا برد  / گفتا: به پست داده ، آوُرد یا نیاوُرد ؟

گفتم: بگو ز مشکِ آهوى دشت زنگى  / گفتا که: ادکلن شد در شیشه ‏هاى رنگى‏  
گفتم: سراغ دارى میخانه‏اى حسابى  / گفت: آن چه بود از دم گشته چلوکبابى







نظرات 0