تاريخ : شنبه 9 آبان 1388  | 8:24 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

مردی در یكی از دره های كوهستان پیرنه در حال پیاده روی به چوپان پیری برخورد و غذایش را با او قسمت كرد. سپس مدتی طولانی با هم نشستند و از زندگی سخن گفتند.

مرد گفت:" اگر كسی واقعاً به خدا اعتقاد داشته باشد، باید بپذیرد كه آزاد نیست، زیرا خداوند بر هر حركتی حاكم است."

چوپان مرد را به دره عمیقی در همان حوالی برد. جایی كه انسان می توانست پژواك صدایش را به وضوح بشنود.

چوپان گفت: "زندگی مثل این دیوارهاست و سرنوشت مانند فریادی است كه هریك از ما ممكن است سر دهد. فریاد ما به سینه دیوار می خورد و به همان شكل به سوی ما باز می گردد. خداوند مانند پژواك صدای ماست."

 







نظرات 0