رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَ لكِن فِى الشَّبابِ اَحسَنُ ؛
توبه زيباست، ولى در جوانی زيباتر .
نهج الفصاحه ص578 ، ح2006
حدیث (2) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
اَمّا عَلامَةُ التّائِبِ فَاَربَعَةٌ: اَلنَّصيحَةُ لِلّهِ فى عَمَلِهِ وَ تَركُ الباطِلِ وَ لُزومُ الحَقِّ وَ الحِرصُ عَلَى الخَيرِ ؛
نشانه توبه كننده چهار است: عمل خالصانه براى خدا، رها كردن باطل، پايبندى به حق و حريص بودن بر كار خير.
تحف العقول ص 20
حدیث (3) امام على عليه السلام :
اَلْمُؤْمِنُ مُنيبٌ مُستَغْفِرٌ تَوَّابٌ، اَلْمُنافِقُ مَكُورٌ مُضِرٌّ مُرتابٌ؛
مؤمن بازگشت كننده به خدا، آمرزش خواه و توبه كننده است و منافق نيرنگباز، زيانبار و شكّاك.
شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحكم ج 1 ، ص 340 ، ح 1288 و 1289
حدیث (4) امام علی عليه السلام :
تَرکُ الذَّنبِ أهوَنُ مِن طَلَبِ التّوبَة.
گناه نکردن آسان تر از طلب توبه است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 8 ، ص 385 ، ح 584
حدیث (5) امام علی عليه السلام :
نحن نريد ألا نموت حتى نتوب و نحن لا نتوب حتى نموت
قصد ما این است که نمیریم تا توبه کنیم، ولی توبه نمی کنیم تا اینکه می میریم
شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج 20 ، ص329 ، ح 777
حدیث (6) امام باقر عليه السلام :
کَفَی بالنَّدَم تَوبَهً؛
پشیمانی از گناه برای توبه کافی است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 426 ، ح 1
حدیث (7) امام علی علیه السلام :
تَعَطَّرُوا بِالاستِغفارِ لا تَفضَحكُم رَوائحُ الذُّنوبِ.
با آمرزش خواهی، خود را معطّر کنید تا بوی گناهان شما را رسوا نکند.
امالی(طوسی) ص 372
ترجمه : از گناهانتان آمرزش از خدا بخواهيد و بدرگاه او توبه كنيد. (244) (( قال الصادق عليه السلام : ((اذاء تاب العبد توبة نضوحا اءحبه الله فستر عليه )) ترجمه : بنده چون توبه نصوح و خالص كند خدا او را دوست مى دارد و گناهانش را مى پوشاند (245) شرح كوتاه : توبه ريسمان خداست كه تائبان لازم است به آن چنگ بزنند، و باطن خود را از گناهان به آب حيات بشويند، و به خلاف خود، نزد حق اعتراف كنند. بر كارهاى گذشته از صميم قلب پشيمان باشند، و بر باقى مانده عمرشان ترسناك باشند. توبه اولياء از خطورات و افكار، و توبه خواص از اشتغال به غير خدا و توبه عوام از گناهان است . لازم است براى جبران مافات و عدم رجوع به گناه ، شخص تائب گناه را كوچك نشمارد، و دائما بر اشتباهات گذشته تاءسف داشته باشد و نفس را از انواع شهوات بدور و به ميدان مجاهدت و عبادت و تمرين بيندازد (246) برگرفته از كتاب يكصدموضوع پانصد داستان , اثر علي اكبر صداقت |
![]() ![]() |
از راه حرام كوشش كرد تا مالى بدست آورد نتوانست . شيطان برايش مجسم و آشكار شد و گفت : از حلال و حرام نتوانستى مالى پيدا كنى ، مى خواهى من راهى به تو بياموزم كه اگر عمل كنى به ثروت سرشارى برسى و عده اى هم پيرو پيدا كنى ؟ گفت : آرى مايلم . شيطان گفت : از نزد خودت دينى اختراع كن و مردم را به آن دعوت نما. او كيشى اختراع كرد و مردم گردش را گرفته و به مال زيادى دست يافت . روزى متوجه شد كار ناشايستى كرده و مردمى را گمراه نموده است ؛ تصميم گرفت به پيروانش بگويد كه گفته ها و دستوراتم باطل و اساسى نداشته است . هر چه گفت : آنها قبول نكردند و گفتند: حرفهاى گذشته ات حق بوده است و اكنون خودت در دينت شك كرده اى ؟! چون اين جواب را شنيد غل و زنجيرى تهيه نمود و به گردن خود آويخت و مى گفت : اين زنجيرها را باز نمى كنم تا خداى توبه مرا قبول كند. خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله آن زمان وحى نمود كه به او بگويد: قسم به عزتم اگر آنقدر مرا بخوانى و ناله كنى كه بند بندت از هم جدا شود دعايت را مستجاب نمى كنم ، مگر كسانى كه به مذهب تو مرده اند و آنها را گمراه كرده بودى به حقيقت كار خود اطلاع دهى و از كيش تو برگردند. (247) برگرفته از كتاب يكصدموضوع پانصد داستان , اثر علي اكبر صداقت |
![]() ![]() |
من از امام اجازه گرفتم تا او شرفياب شود، امام اجازه دادند و در وقت مقرر من با او خدمتش رفتيم . دوستم سلام كرد و نشست و عرض كرد: فدايت شوم ، من در وزارت دارائى رژيم بنى اميه مسئوليتى داشتم و از اين راه ثروت بسيارى اندوخته ام و بعضى خلافها هم انجام داده ام ! امام فرمود: اگر بنى اميه افرادى مثل شما را نداشتند تا ماليات برايشان جمع كند و در جنگها و جماعات آنها را همراهى كند، حق ما را غصب نمى كردند. جوان گفت : آيا راه نجاتى براى من هست ؟ فرمود: اگر بگويم عمل مى كنى ؟ گفت : آرى ، فرمود: آنچه از مال مردم نزد تو هست و صاحبانش را مى شناسى به آن ها برگردان و آنچه كه صاحبانش را نمى شناسى از طرف آنها صدقه بده ، من در مقابل اين كار بهشت را براى تو ضمانت مى كنم ! جوان سر به زير انداخت و مدتى طولانى فكر كرد و سپس گفت : فدايت شوم دستورت را اجراء مى كنم . على بن حمزه مى گويد: من با آن جوان برخاستيم و به كوفه رفتيم . او همه چيز خود، حتى لباسهايش را به صاحبانش برگرداند و يا صدقه داد؛ من از دوستانم مقدارى پول براى او جمع كردم و لباس برايش خريدارى نمودم ؛ و خرجى همه براى او مى فرستاديم . چند ماهى از اين جريان گذشت و او مريض شد. ما مرتب به عيادت او مى رفتيم ، روزى نزدش رفتم ، او را در حال جان دادن يافتم . چشم خود را باز كرد و گفت : اى على آنچه امام به من وعده داد به آن وفا كرد، اين گفت و از دنيا رفت . ما او را غسل داده و كفن كرده و به خاك سپرديم . مدتى بعد خدمت امام عليه السلام رسيدم ، همين كه امام مرا ديد فرمود: اى على ما به وعده خود در مورد دوست تو وفا كرديم . من عرض كردم : همينطور است فدايت شوم ، او هم هنگام مردن اين مطلب ((ضمانت بهشت )) را به من گفت . (248) برگرفته از كتاب يكصدموضوع پانصد داستان , اثر علي اكبر صداقت |