من غدیری ام

از واقعه ای تو را خبر خواهم کرد...

نقشه ترور پیامبر (ص )در كوه هرشى توسط منافقین

ترور نافرجام پیامبر رحمت

امروز تمامى مسلمانان به ديار خود رهسپار بودند. آنان پس از مراسم عظيم حج، مراسم شگفت غدير را نظاره كرده و منتظر بودند تا به اقوام خود برسند و برايشان بازگو كنند. 
اما هنوز منافقين از توطئه‏هاى خود بازننشسته بودند و اين بار تا به آن‌جا پيش رفتند كه تصميم قتل رسول‌اللَّه ‏صلى الله عليه و آله را گرفتند. 
آن‌ها براى اين منظور قله كوه «هَرْشى» را برگزيدند، زيرا اين كوه گردنه‏ها و پرتگاه‏هاى خطرناكى داشت. آنان مى‏خواستند حضرت را در يكى از پرتگاه‏هاى كوه به پايين پرتاب كنند و يا با شمشير حمله كرده و ايشان را به قتل رسانند. كاروان تا نزديك غروب امروز به حركت ادامه داد و به كوه هرشى رسيد. در آن‌جا پس از استراحتى كوتاه، دوباره شبانه حركت كرد.
منافقين در گروه چهارده‌نفرى خود پيشاپيش قافله حركت كرده و در محل موعود - سربالايى قله هرشى - در ظلمت شب پشت صخره‏ها پنهان شده به كمين نشستند. آن‌ها ظرف‏هاى استوانه‌ای بزرگى پُر از سنگ و ريگ و شن را نيز همراه خود برده‌بودند تا براى رَماندن شتر پیامبر صلی الله عليه و آله استفاده كنند. 
پیامبر صلی الله عليه و آله همراه حُذيفه و عمار با شترى تندرو به سمت قله هرشى حركت كردند. 
هنگامى كه به نزديكى قله رسيدند جبرئيل نازل شد و پیامبر صلی الله عليه و آله را از نقشه قتل آگاه ساخت. ايشان نيز به حذيفه و عمار خبر داد و دستور داد تا با شمشيرهاى خود آماده باشند. 
وقتى به قله كوه رسيدند منافقين ابتدا ظرف‏هاى پر از شن و سنگ را غلطاندند. ناگهان صداى مهيبى بلند شد و نزديك بود شتر حضرت رَم كند، ولى پیامبر صلی الله عليه و آله فرياد زد: «آرام بگير كه برتو مسئله‏اى نخواهد بود». او نيز به قدرت الهى با عربى فصيح كلامى گفت و آرام گرفت. پس از آن، منافقين كه در اين مرحله شكست خورده‌بودند به طرف شتر حمله كردند. اين بار حذيفه و عمار با شمشيرهاى كشيده حمله كردند و با آنان درگير شدند. 
منافقين كه گويا در يك لحظه نقشه خود را خنثى‌شده ديدند فرار را بر قرار ترجيح دادند و پشت سنگ‏ها پنهان شدند. 
حذيفه از حضرت پرسيد: اينان چه كسانى هستند؟ حضرت فرمود: منافقين در دنيا و آخرت. سپس پرسش و پاسخ‏هايى بين حذيفه و حضرت صورت گرفت. در پايان پیامبر صلی الله عليه و آله براى اين‌كه شبهه‏اى از شناسايى آن افراد باقى نماند اشاره‏اى نموده و نورى تابيد و فضا را مانند روز روشن نمود. حذيفه و عمار تمامى آن چهارده نفر را ديدند و شناختند.* پیامبر صلی الله عليه و آله كه مأمور بود با آن‌ها درگير نشود، زيرا در آن شرايط حساس فتنه‏اى ديگر به پا مى‏شد و مراسم غدير را خدشه‌دار مى‏كرد، از كنار آن‌ها صبورانه گذشت. 
* بحار الانوار: ج 7 ص 209، ج 28 ص 97، 99 ، ج 31 ص 632، 635. عوالم العلوم: ج15 /3 ص 165، 166، 304.
 


[دوشنبه 6 آبان 1392 ]  [11:41 PM]  [احمد یوسفی ]