در اوايل سوره مائده اين آيه آمده است: اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم واخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم
الاسلام دينا (1) .
اين دو قسمت كه هر دو با «اليوم» شروع مىشوند، ضمن يك آيه هستند نه دو آيه، و قدر مسلم اين است كه هر دو هم مربوط به يك مطلب است نه دو مطلب.ترجمه اين آيه را عرض مىكنم بعد به شرح معنى آن از روى قرائن مى پردازم.
كلمه «يوم» - يعنى روز - وقتى با «الف و لام» ذكر مىشود(الف و لام عهد)گاهى به معنى آن روز است و گاهى به معنى امروز، در هر دو مورد به كار برده مىشود.به معنى «آن روز» در جايى به كار مىرود كه قبلا يك روزى را نام بردهاند بعد مىگويند در آن روز.ولى اگر بگوييم فلان كس اليوم وارد شد يعنى همين امروز وارد شد. «اليوم يئس الذين كفروا من دينكم» (حالا ما نمىگوييم مقصود آن روز استيا امروز، شرحش را بعد مىدهيم.)در آن روز(يا امروز)كافران از دين شما مايوس شدند «فلا تخشوهم»
1.مائده/3.
پس، از آنها ديگر بيم نداشته باشيد.يعنى چه آنها از دين شما مايوس شدند؟يعنى آنها ديگر مايوس شدند كه بر دين شما پيروز و فائق شوند و آن را از ميان ببرند.چون مايوس شدند دست از كار و فعاليت و آن روشى كه قبلا عليه اسلام داشتند برداشتند.
از آنها ديگر بيم نداشته باشيد.جمله بعد خيلى عجيب است، مىفرمايد: «و اخشون» اما از من بترسيد.صحبت اين است كه امروز از ناحيه آنها بيم نداشته باشيد ولى از ناحيه من بيم داشته باشيد، با توجه به اينكه بحث درباره خود دين است. بيم از آنها اين بود كه از ناحيه آنان به اين دين آسيب برسد.مىفرمايد نترسيد، ديگر آنها نمىتوانند آسيبى برسانند «و اخشون» از من بترسيد.قهرا معنايش اين است كه اگر آسيبى به اين دين برسد، از طرف من مىرسد.حال اين چه مفهومى مىتواند داشته باشد كه بعد از اين از كفار نترسيد بر دين خودتان، از من بترسيد، بعد عرض مىكنيم كه مقصود چيست.
[در ادامه آيه مىفرمايد: ] «اليوم اكملت لكم دينكم» آن روز(يا امروز)دين شما را كامل كردم، به حد كمال رساندم «و اتممت عليكم نعمتى» و نعمتخودم را به پايان رساندم.در اينجا دو كلمه نزديك به هم ذكر شده است: اكمال و اتمام.اين دو كلمه خيلى به هم نزديكند: كامل كردم يا تمام كردم.
فرق اكمال و اتمام
فرق اين دو كلمه(در فارسى و بيشتر در عربى)با يكديگر اين است كه «تمام» در جايى گفته مىشود كه يك چيزى اجزائش بايد پشتسر يكديگر بيايد، تا وقتى كه هنوز همه اجزائش مرتب نشده، مىگوييم ناقص است، وقتى كه آخرين جزئش هم آمد، مىگوييم تمام شد.مثل يك ساختمان كه مىگوييم ساختمان تمام شد.يك ساختمان تا وقتى كه پايههايش را بالا آوردهاند و حتى سقف آن را هم زدهاند، تمام نيست.تا همه اجزائى كه براى يك ساختمان لازم است - كه اگر نباشد از آن ساختمان نمىشود استفاده كرد - نباشند، مىگوييم اين ساختمان تمام نيست.وقتى همه اجزاء بود به طورى كه بتوان در آن سكنى گزيد، مىگوييم تمام شد.اما در مساله «كامل» اين طور نيست كه[شىء غير كامل]جزء ناقصى دارد بلكه ممكن است هيچ جزء ناقص و ناتمامى نداشته باشد ولى هنوز كامل نباشد.مثلا يك جنين در رحم مادر به حد تمام
صفحه : 890
مىرسد يعنى همه ساختمانش تمام مىشود، بچه هم به دنيا مىآيد ولى هنوز انسان كاملى نيستيعنى آن رشدى را كه بايد بكند نكرده است.رشد كردن غير از اين است كه جزء ناقصى داشته باشد.در واقع اختلاف كامل و تمام با يكديگر اختلاف كيفى و كمى است.
قرآن از يك طرف مىگويد: «اليوم اكملت لكم دينكم» در اين روز دين شما را به حد كمال رساندم، و از طرف ديگر مىگويد: «و اتممت عليكم نعمتى» نعمتخودم را هم به حد اتمام رساندم «و رضيت لكم الاسلام دينا» در امروز من اسلام را براى شما به عنوان يك دين پسنديدم.يعنى اين اسلام، امروز آن اسلامى است كه خدا مىخواسته آن باشد.واضح است كه مقصود اين نيست كه اسلام همان اسلام سابق است ولى خدا نظرش تغيير كرده!بلكه مقصود اين است كه چون اكنون اسلام به حد كمال و حد تمام رسيد، اين همان دين مرضى الهى است.آن دينى كه خدا مىخواسته همين اسلام كامل شده و تمام يافته است.
مفهوم آيه بيش از اين نيست.هر چه هست درباره كلمه «اليوم» است كه مقصود كدام روز است؟كدام روز است در اين حد از اهميت كه قرآن مىگويد در آن روز دين كمال يافت و نعمتخدايى به اتمام رسيد.اين بايد يك روز خيلى مهمى باشد، يك حادثه خيلى فوق العادهاى بايد در آن روز واقع شده باشد، و اين ديگر مربوط به شيعه و سنى نيست.
از عجايب قضيه اين است كه از ما قبل و ما بعد اين آيات هم هيچ چيزى كه دلالت بر آن روز بكند فهميده نمىشود. خلاصه از قرائن لفظى خود آيه چيزى [درباره آن روز]نمىشود فهميد.يك وقت هست كه قبل از آيهاى حادثه يا جريان يا مطلب خيلى مهمى را نقل كرده بعد مىگويد «امروز» يعنى به مناسبت آن مطلبى كه در اينجا گفتيم.در اين مورد اينطور نيست چون قبل از اين آيه دستورات بسيار سادهاى هست راجع به اينكه گوشت چه حيوانى بر شما حلال است و گوشت چه حيوانى بر شما حرام است، حكم ميته چنين است، خون بر شما حرام است، گوشتخنزير(يعنى خوك)بر شما حرام است و...يكمرتبه مىگويد: «اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا» .اين كه تمام مىشود دو مرتبه برمىگردد به همان سياق اول كه چه گوشتى حرام است و در صورت اضطرار مانعى ندارد: «فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف...» يعنى اين
صفحه : 891
آيات به شكلى است كه اگر ما آن قسمت را از وسط آن برداريم، ما قبل و ما بعد آن به همديگر متصل مىشود بدون اينكه كوچكترين خللى وارد شود كما اينكه همين مضمونى كه در ما قبل و ما بعد اين آيات آمده در دو سه جاى ديگر قرآن تكرار شده بدون اينكه اين امر در وسط قرار بگيرد، و مطلب نيز متلائم و كامل مىباشد.
مقصود از «اليوم» كدام روز است؟
اين است كه در اينجا مفسرين اعم از شيعه و سنى در اين تلاش هستند كه معنى «اليوم» را به دست آورند كه اين «امروز» چه روزى است؟اين كار دو راه دارد.يك راه اين است كه ما از قرائن بفهميم يعنى از قرينه مضمون ببينيم اين مضمون به چه روزى مىخورد، درباره چه روزى مىشود چنين جملهاى آمده باشد؟ديگر اينكه از تاريخ و حديث بفهميم كه شان نزول اين آيه چيست.گروهى كه راه اول را انتخاب مىكنند به تاريخ و سنت و حديث - كه در حديث چه آمده است درباره اينكه اين آيه چه وقت و به چه مناسبت نازل شد - كار ندارند، مىگويند ما به مضمون آيه نگاه مىكنيم.در نتيجه گفتهاند كه اين آيه مربوط به زمان بعثت است، پس «اليوم» يعنى «آن روز» نه «امروز» .
اين را هم برايتان عرض بكنم كه اين آيات در اوائل سوره مائده است كه سوره پنجم قرآن مىباشد و با آيهيا ايها الذين امنوا اوفوا بالعقودشروع مىشود، و سوره مائده به اتفاق جميع مفسرين آخرين سورهاى است كه بر پيغمبر(ص)نازل شده استيعنى سورهاى است مدنى.حتى از سورهاذا جاء نصر الله و الفتحهم ديرتر نازل شده است.البته يكى دو تا آيه را گفتهاند كه بعد از اين سوره نازل شده كه در سورههاى ديگر قرار داده شده است ولى سورهاى بعد از اين سوره نازل نشده است.
اين سوره جزء آخرين آياتى است كه بر پيغمبر نازل شده است.
نظريات مختلف درباره «اليوم»
1.روز بعثت
گفتيم بعضى گفتهاند كه مقصود از «اليوم» «آن روز» است نه «امروز» .مىگوييم
صفحه : 892
روى چه قرينهاى؟مىگويند وقتى مىگويد «اليوم» و يك روزى را آنچنان توصيف مىكند كه در اين روز من اسلام را براى شما به عنوان يك دين پسنديدم، قاعدتا اين روز بايد همان روز بعثت پيغمبر باشد.جواب دادهاند كه شما اين سخن را به قرينه رضيت لكم الاسلام دينامىگوييد.اين درست است در صورتى كه جملات قبلش نبود زيرا صحبت اين است كه من امروز دين را به پايان رساندم و نعمت را به حد اتمام رساندم، [و حال آنكه]روز بعثت روز شروع اين نعمت بوده است. رضيت لكم الاسلام دينانيز به اين عنوان است كه حالا كه اسلام كامل شد و نعمت اسلام تمام شد من اين[دين]را به عنوان آن اسلامى كه مىخواهم، براى شما پسنديدم.پس «اليوم» نمىتواند روز بعثت باشد.
2.روز فتح مكه
از روز بعثت كه بگذريم، روز ديگرى كه احتمال دادهاند (1) ، روز فتح مكه است.
گفتهاند يك روز ديگر هم در تاريخ اسلام روز خيلى مهمى است(راست هم مىگويند روز خيلى مهمى است)و آن، روز فتح مكه است كه آيه نازل شد: انا فتحنا لك فتحا مبينا ليغفر لك الله ما تقدم من ذنبك و ما تاخر (2) .
مكه در جزيرة العرب از نظر روحى وضع و موقعيت عجيبى داشت.بعد از عام الفيل و داستان اصحاب فيل كه حمله كردند به مكه و به آن وضع عجيب شكستخوردند، تمام مردم جزيرة العرب يك اعتقاد عظيمى به كعبه به عنوان معبد بزرگ پيدا كرده بودند.غرور قريش هم از همانجا بود.قريش اين[قضيه]را به حساب خودشان گذاشتند و گفتند بله اين كعبه است كه چنين احترامى دارد كه لشكرى با آن قدرت مىآيد و آنچنان دچار بلاى آسمانى مىشود كه كسى از ايشان باقى نمىماند.ببينيد ما چقدر مهم هستيم!از آن پس قريش عجيب غرور پيدا كردند و در مردم جزيرة العرب نيز يك نوع اطاعت و فرمانبردارى از ايشان پديد آمده بود.بازار مكه رواج بسيار يافت.آنها هر تحكمى كه دلشان مىخواست، به مردم مىكردند.مردم هم روى همين
.............................................................. 1.اينها هيچ قرينهاى ندارد، فقط احتمال است.چون گفتهاند، ما هم نقل مىكنيم. 2.فتح/1 و 2.
صفحه : 893
جنبه روانى و اعتقادى كه به كعبه پيدا كرده بودند، اطاعت مىكردند.
از آن هنگام مردم اعتقاد پيدا كردند كه محال است كسى بر كعبه قدرت پيدا كند و مسلط شود.پيغمبر اكرم مكه را فتح كرد بدون خونريزى، بدون هيچ ناراحتى و بدون اينكه كوچكترين آسيبى به كسى برسد.شايد پيغمبر اكرم كه اينهمه عنايت داشت به اينكه مكه را بدون خونريزى فتح كند، غير از مساله حرمت كعبه كه مىخواست محفوظ بماند، اين مساله را نيز در نظر داشت.اگر در جاى ديگر مىجنگيدند، چنانچه صد مسلمان هم كشته مىشدند، كسى به حساب چيزى نمىگذاشت، ولى اگر در فتح مكه به مسلمانها آسيبى مىرسيد، مىگفتند ببينيد!همان كارى كه بر سر اصحاب فيل آمد، بر سر اصحاب محمد آمد.پيغمبر اكرم مكه را آنچنان فتح كرد كه خون هم از دماغ كسى نيامد، نه از مسلمين و نه از كفار.فقط خالد بن وليد روى كينههاى خودش، در گوشهاى از مكه كه عدهاى مقاومت مىكردند، دو سه نفر از آنها را كشت.
بعد كه اين خبر به پيغمبر اكرم رسيد عجيب آنها را تهديد كرد كه چرا چنين كارى كرديد؟!و تبرى جست: خدايا من از تو تبرى مىجويم از كارى كه اين مرد كرد و من هرگز به اين كار راضى نبودم.
اين بود كه فتح مكه از نظر روانى اثر فوق العادهاى در مردم جزيرة العرب گذاشت.گفتند معلوم مىشود كه وضع ديگرى است.محمد(ص)آمد مكه را تصرف كرد و هيچ آسيبى هم به او نرسيد.بعد از اين بود كه ديگر مردم جزيرة العرب تسليم مىشدند، هى آمدند و اسلام اختيار كردند.آيه قرآن مىفرمايد: لا يستوى منكم من انفق من قبل الفتح و قاتل اولئك اعظم درجة من الذين انفقوا من بعد و قاتلوا (1) در نزد خدا مردمى كه قبل از فتح مكه براى اسلام فداكارى جانى يا مالى كردند، با آنها كه بعد از فتح مكه چنين كردند برابر نيستند، چون قبل از فتح مكه هنوز مسلمين در اقليت بودند [و اين اعمال آنها]روى ايمان كامل بود ولى بعد از فتح مكه مردم خود به خود مىآمدند[و اسلام اختيار مىكردند].ايمان بعد از فتح مكه ارزش ايمان قبل از فتح مكه را نداشت.پس در اينكه روز فتح مكه روز پيروزى عظيمى براى اسلام است هيچ بحثى نيست و ما هم بحثى نداريم.
گفتيم برخى گفتهاند شايد مقصود از روزى كه قرآن اينهمه به آن اهميت مىدهد
.............................................................. 1.حديد/10.
صفحه : 894
اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتىروز بزرگ فتح مكه باشد.(همان طور كه عرض كردم دليلى در لفظ يا در تاريخ براى اثبات اين سخن نيست.) اين سخن هم گذشته از اينكه هيچ قرينه و تاريخى آن را تاييد نمىكند، صدر آيه نيز آن را تاييد نمىكند چون آيه مىگويد: اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى نعمتخودم را به پايان رساندم، يعنى چيزى باقى نمانده كه نگفته باشم، همه چيز را گفتم، و حال آنكه ما مىدانيم بسيارى از دستورات اسلام بعد از فتح مكه نازل شده است.اين بااتممت عليكم نعمتىنمىسازد.وقتى مىگويد من اين ساختمان را به پايان رساندم، مسلما منظور ساختمان نيمه تمام نيست.بسيارى از آيات و از جمله همه سوره مائده كه اتفاقا مفصل و زياد است و دستور هم زياد دارد، بعد از فتح مكه نازل شده.چطور مىتواند اين آيه كه جزء سوره مائده است مربوط به فتح مكه باشد كه در سال هشتم هجرى بوده در حالى كه سوره مائده در اواخر سال دهم هجرى نازل شده است.اگر هم بگوييم تنها اين آيه[در فتح مكه]نازل شده، باز با اتمام نعمت جور در نمىآيد.
در اينكه منظور از «اليوم» در اين آيه روز فتح مكه باشد، ايراد ديگرى نيز هست و آن اينكه آيه مىگويد: اليوم يئس الذين كفروا من دينكمامروز كافران از دين شما مايوس شدند يعنى از تسلط بر دين شما مايوس شدند.آيا در روز فتح مكه اينطور شد؟ درست است كه اين فتح اثر عظيم داشت ولى آيا آن روز روزى بود كه ديگر كافران بكلى از اينكه اين دين از بين برود مايوس شدند؟نه.
3.روز قرائتسوره برائت به وسيله امير المؤمنين در منى
روز ديگرى را نيز روز مهمى شمردهاند(كه مهمتر بوده است)و گفتهاند احتمالا مقصود آن روز استيعنى روز قرائتسوره برائت به وسيله اميرالمؤمنين در منى در سال نهم هجرى.فتح مكه يك فتح نظامى بود و به موجب آن، قدرت نظامى و حتى قدرت معنوى اسلام عجيب تثبيتشد ولى هنوز پيغمبر با كفار با شرايط صلح زندگى مىكرد، قرار داد صلح بسته بود و لهذا آنها هم حق داشتند در خانه كعبه طواف كنند و در مكه باشند و نيز حق داشتند كه در حجشركت كنند.يك سال هم[مراسم
صفحه : 895
حج]به همين صورت بود: مسلمين شركت مىكردند، آنها هم شركت مىكردند.
مسلمين مراسمشان را مطابق اسلام انجام مىدادند، آنها هم مطابق رسوم خودشان انجام مىدادند.در سال نهم هجرى سوره برائت نازل شد.بعد كه اين سوره نازل شد قرار شد كه اميرالمؤمنين برود اين سوره را در منى در مجمع عمومى بخواند كه از اين پس ديگر مشركين حق ندارند در مراسم حجشركت كنند و اين مراسم خاص مسلمين است و بس.
داستان معروف است كه حضرت رسول اول ابوبكر را فرستادند به عنوان اميرالحاج.او رفت ولى هنوز بين راه بود كه آيه نازل شد.اينكه ابوبكر سوره برائت را هم با خود برد يا از اول سوره برائت نبود و او فقط براى امارة الحاج رفته بود، مورد اختلاف مفسرين است ولى به هر حال اين، مورد اتفاق شيعه و سنى است و آن را جزء فضائل اميرالمؤمنين مىشمارند كه پيغمبر اكرم اميرالمؤمنين را با مركب مخصوص خودش فرستاد و به او فرمود برو كه بر من وحى نازل شده است كه اين سوره را بر مردم نبايد بخواند مگر تو يا كسى كه از توست.اميرالمؤمنين رفت و در بين راه به ابوبكر رسيد.داستان را اينطور نقل كردهاند كه ابوبكر در خيمهاى بود.شتر مخصوص پيغمبر نعرهاى كشيد.او اين صدا را مىشناخت.گفت اين صداى شتر پيغمبر است، چرا اين شتر اينجاست؟ناگاه ديد على(ع)آمده است.خيلى ناراحتشد.فهميد خبر مهمى است. گفت: آيا خبرى شده؟فرمود: پيغمبر مرا مامور كرده كه سوره برائت را بر مردم بخوانم.گفت: آيا چيزى عليه من هم نازل شده يا نه؟فرمود: نه.
در اينجا اختلاف است: سنيها مىگويند على رفت و سوره برائت را قرائت كرد و ابوبكر به سفر ادامه داد و اين يك پست از او گرفته شد.ولى عقيده شيعه و بسيارى از اهل تسنن همان طور كه در تفسير الميزان نقل شده اين است كه ابوبكر از آنجا برگشت و تا به پيغمبر اكرم رسيد گفت: يا رسول الله!آيا چيزى عليه من در اين سوره نازل شده است؟فرمود: نه.
روز اعلام سوره برائت هم براى مسلمين روز فوقالعادهاى بود.در آن روز اعلام شد كه از امروز ديگر كفار حق ندارند در مراسم حجشركت كنند و محيط حرم اختصاص به مسلمين دارد، و مشركين فهميدند كه ديگر نمىتوانند به وضع شرك زندگى كنند، اسلام شرك را تحمل نمىكند، همزيستى با اديان مثل يهوديت، نصرانيت و مجوسيت را مىپذيرد ولى همزيستى با شرك را نمىپذيرد.گفتهاند شايد
صفحه : 896
مقصود از «اليوم» اين روز باشد.
در پاسخ گفتهاند كه اين مطلب بااتممت عليكم نعمتى(نعمت را به پايان رساندم، ساختمان را تمام كردم)جور در نمىآيد چون بسيارى از دستورات بعد از آن روز رسيده است.اين روز حتما بايد از روزهاى آخر عمر پيغمبر باشد كه ديگر بعد از آن دستور جديدى نرسيده باشد. (1) اينهايى كه گفتهاند مقصود از «اليوم» فلان روز است، هيچ دليلى ندارند يعنى گذشته از اين كه تاريخ تاييد نمىكند، قرائن هم تاييد نمىكند.
بيان شيعه
1.از جنبه تاريخى
شيعه در اينجا يك بيانى دارد كه مدعى است هم مضمون آيات، آن را تاييد مىكند و هم تاريخ.پس مطلب در دو قسمت بايد بحثشود، يكى اينكه مضمون آيات تاييد مىكند و ديگر اينكه تاريخ تاييد مىكند.
اگر بخواهم قسمت دوم را بحث كنم يك مساله تاريخى خيلى مفصلى است.
اغلب كتابهايى كه در اين مورد نوشتهاند بيشتر روى اين جهت تكيه كردهاند كه از جنبه تاريخى و از جنبه حديثى ثابت كنند كه آيهاليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا در غدير خم نازل شده است.كتاب الغدير همين مطلب را ثابت مىكند.گذشته از كتب حديث، در مورد مورخين هم همين طور است.قديمترين كتاب تاريخى اسلام از كتابهاى تاريخ عمومى اسلامى و از معتبرترين كتابهاى تاريخ اسلامى كه شيعه و سنى آن را معتبر مىشمارند كتاب تاريخ يعقوبى است.مرحوم دكتر آيتى هر دو جلد اين كتاب را ترجمه كردهاند.كتاب بسيار متقنى است و در اوايل قرن سوم هجرى نوشته
.............................................................. 1.كتاب خلافت و ولايت كه اخيرا حسينيه ارشاد منتشر كرده و قسمتهاى اولش سخنرانيهاى آقاى محمد تقى شريعتى است كه در چهار سال پيش در حسينيه ايراد كردند و با استفاده از سوره مائده بحث كردند، همين قسمتهايى را كه الآن من بحث مىكنم دارد ولى چون ممكن است احتياج به بحث بيشترى داشته باشد، شايد بيانات امروز من اندكى توضيح آن بحثها هم باشد يا آنهايى كه در آن كتاب مىخوانيد توضيح عرايض من هم هست.ايندو همديگر را توضيح مىدهند.
صفحه : 897
شده است.ظاهرا بعد از زمان مامون و حدود زمان متوكل نوشته شده.اين كتاب كه فقط كتاب تاريخى است و حديثى نيست، از آن كتابهايى است كه داستان غدير خم را نوشته است.كتابهاى ديگرى - كه آنها را هم اهل تسنن نوشتهاند - نيز حادثه غدير خم را ذكر كردهاند.
هنگامى كه به غدير خم كه نزديك جحفه (2) است رسيدند، قافله را متوقف و اعلام كردند كه مىخواهم درباره موضوعى با مردم صحبت كنم.(اين آيهها نيز در آنجا نازل شد.)بعد دستور داد كه منبرى برايش درست كنند.از جهاز شتر و چيزهاى ديگر مركز مرتفعى ساختند.
حضرت رفت بالاى آن و مفصل صحبت كرد: «الست اولى بكم من انفسكم؟قالوا: بلى» .
آنگاه فرمود: «من كنت مولاه فهذا على مولاه» .بعد از اين بود كه اين آيه نازل شد: اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى.
اگر بخواهيم از جنبه تاريخى بحث كنيم، بايد يك يك كتابهايى از شيعه و سنى و مخصوصا از اهل تسنن را كه اين حادثه را نقل كردهاند بياوريم و بررسى كنيم.اينها را در كتابهايى مثل الغدير يا ترجمههاى آن نوشتهاند.كتابى را چند سال پيش در مشهد
.............................................................. 1.حجةالوداع در سال آخر عمر حضرت رسول دو ماه مانده به وفات ايشان رخ داده است.وفات حضرت رسول در بيست و هشتم صفر يا به قول سنيها در دوازدهم ربيع الاول اتفاق افتاده.در هجدهم ذىالحجه به غدير خم رسيدهاند.مطابق آنچه كه شيعه مىگويد حادثه غدير خم دو ماه و ده روز قبل از وفات حضرت روى داده و مطابق آنچه كه سنيها مىگويند اين حادثه دو ماه و بيست و چهار روز قبل از رحلتحضرت رسول اتفاق افتاده است. 2.شايد بعضى از شما به جحفه رفته باشيد.من به جحفه رفتهام در سفر دوممان كه مدينهمان به تاخير افتاد و بعد از حج رفتيم به جده.در فتواها اختلافى هست كه آيا از جده مىشود محرم شد يا نمىشود.اختلاف هم در واقع اختلاف فتوايى نيست، بايد گفت اختلاف نظر جغرافيايى است، چون از يكى از نقاطى كه محاذى با يكى از ميقاتها باشد مىتوان محرم شد.يك آدم جغرافىدانى كه جغرافياى عربستان را خوب بداند شايد دقيقا بتواند تعيين كند كه آيا جده محاذى با يكى از ميقاتها هستيا نيست؟ما خودمان اول عمل نكرديم ولى بعد كه در مدينه و مكه نقشههاى عربستان را پيدا كرديم، به نظرمان آمد كه جده محاذى با بعضى از ميقاتها هست اگر آن نقشهها درست باشد.كسانى كه از جده به سوى مكه حركت مىكنند چون مىخواهند احتياط كنند كه از يكى از ميقاتهاى واقعى محرم شوند، از جده مىآيند به جحفه، و جحفه از راه مدينه نزديك رابغ است.جحفه ميقات اهل شام استيعنى وقتى افراد از راه شام كه شمال غربى[مكه]مىشود مىآمدند، پس از پيمودن اندكى از راه به جحفه مىرسيدند.پيغمبر اكرم آنجا را ميقات قرار دادند براى مردمى كه از آن راه مىآيند.غدير خم نزديك جحفه است و محلى بوده كه مسلمين در بازگشت از مكه وقتى به آن نقطه مىرسيدند متفرق مىشدند، اهل مدينه به مدينه مىرفتند و ديگران نيز به شهرهاى خود.ر
صفحه : 898
همين جوانان «كانون نشر حقايق» منتشر كردند كه تقريبا زبده و خلاصهاى است در مساله غدير.براى مثل آقايان شايد خواندن آن كتاب مفيد باشد.
استدلال شيعيان يكى از جنبه تاريخى است كه مىگويند وقتى ما مىبينيم در لفظ آيهاليوم يئس الذين كفروا من دينكماين مطلب نيست كه «امروز» كدام روز است، به تاريخ و شان نزولها مراجعه مىكنيم.در نتيجه مىبينيم[روايات]نه يكى، نه دو تا و نه ده تا بلكه به طور متواتر مىگويد اين آيه در روز غدير خم نازل شد كه پيغمبر(ص) على(ع)را به جانشينى خودش نصب كرد.
2.از جنبه قرائن موجود در آيه
ولى ما مىخواهيم ببينيم آيا قرائنى كه در خود آيه هست نيز همين را كه تاريخ تاييد مىكند، تاييد مىنمايد يا نه؟آيه اين است: اليوم يئس الذين كفروا من دينكم امروز(يا بگوييم آن روز)كافران از دين شما مايوس شدند.اين را ما ضميمه مىكنيم به يك سلسله آيات ديگرى در قرآن كه مسلمين را تحذير مىكند، مىترساند و مىگويد كافران دائما نقشه مىكشند و دوست دارند كه شما را از دينتان برگردانند و عليه دينتان اقدامات مىكنند.هم راجع به اهل كتاب دارد و هم راجع به غير اهل كتاب: ود كثير من اهل الكتاب لو يردونكم من بعد ايمانكم كفارا حسدا من عند انفسهم (1) .پس، از يك طرف ما مىبينيم كه[خداوند]در آياتى از قرآن گوشزد مىكند كه كفار طمع بستهاند به از بين بردن دين شما، و از طرف ديگر مىبينيم در آن آيه مىگويد ولى امروز ديگر مايوس شدند، از امروز ديگر فعاليت كافران عليه دين شما به پايان رسيد «فلا تخشوهم» ديگر از ناحيه آنها بيمى نداشته باشيد «واخشون» از من بترسيد.بعد از اين از اينكه دينتان از بين برود يا ضعيف شود و هر چه كه بر سرتان بيايد، بايد از من بترسيد. «از من بترسيد» يعنى چه؟مگر خدا دشمن دين خودش است؟نه، اين آيه همان مطلبى را مىگويد كه در آيات زيادى از قرآن به صورت يك اصل اساسى هست راجع به نعمتهايى كه خداوند بر بندهاش تمام مىكند.مىفرمايد: ان الله لا يغير ما بقوم حتى
.............................................................. 1.بقره/109.
صفحه : 899
يا: «ذلك بان الله لم يك مغيرا نعمة انعمها على قوم حتى يغيروا ما بانفسهم» (2) .مضمون اين است: خداوند هر نعمتى را كه بر قومى ارزانى بدارد، آن نعمت را از آنها نمىگيرد مگر وقتى كه آن مردم خودشان را از قابليت بيندازند، يعنى مگر اينكه آن مردم خودشان به دستخودشان بخواهند آن نعمت را زايل كنند.اين مطلب اساسا يك اصل اساسى در قرآن مجيد است.
محكمات و متشابهات
به مناسبت اين آيه لازم است مطلبى را كه در خيلى موارد به كار مىآيد عرض بكنم.آيات قرآن بعضى، بعضى ديگر را تفسير مىكنند(القران يفسر بعضه بعضا).قرآن كتاب مبين است، آشكار و آشكار كننده است.خود قرآن مىگويد آيات من دو گونه است: محكمات و متشابهات.آيات محكمات را آيات مادر مىنامد كه تعبير عجيبى است: «هو الذى انزل عليك الكتاب منه ايات محكمات هن ام الكتاب و اخر متشابهات» (3) .آيه متشابه آيهاى است كه مفهومى دارد كه آن را چند جور مىشود پياده كرد.آيه محكمه را فقط يك جور مىتوان پياده كرد.قرآن كه آيات محكمات را آيات مادر مىنامد يعنى آيات متشابه را با كمك آيات محكمه مىشود پياده كرد.اگر آيهاى از قرآن را چندگونه بشود پياده كرد، ما حق نداريم آن را پياده كنيم مگر اينكه رجوع كنيم به ساير آيات قرآن كه با توجه به آنها خواهيم دانست كه چگونه بايد آن را پيداه كرد. معنى آيه متشابه اين نيست كه مجمل استيا لغتى در آن است كه معنايش را نمىدانيم، بلكه آيه متشابه يعنى آيهاى كه مىشود آن را به چند گونه شبيه يكديگر توجيه كرد.
مثلا در قرآن آياتى است راجع به مشيت مطلقه الهى كه همه چيز به مشيت الهى است.استثنا نمىكند.از جمله اين آيه است كه به همين معنا متشابه است: «قل اللهم مالك الملك تؤتى الملك من تشاء و تنزع الملك ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بيدك الخير انك على كل شىء قدير (4) .
.............................................................. 1.رعد/11. 2.انفال/53. 3.آل عمران/7. 4.آل عمران/26.
صفحه : 900
ديگر تاكيدى از اين بالاتر نمىشود: مالك اساسى همه ملكها و قدرتها تو هستى و به هر كه ملك بدهى تو مىدهى و از هر كه منتزع بكنى تو مىكنى و به هر كه عزت بدهى تو مىدهى، از هر كه عزت بگيرى و ذلت بدهى تو مىدهى، خير منحصرا در دست توست و تو بر همه چيز توانا هستى.
اين آيه از اين نظر متشابه است كه آن را چند گونه مىشود پياده كرد.همين قدر مىگويد كه همه چيز به مشيت الهى است، و اين، دو جور ممكن است باشد، يكى اينكه در مشيت الهى هيچ چيزى شرط هيچ چيز نيست، كما اينكه بعضى همين طور نتيجهگيرى غلط كرده و گفتهاند بنابراين ممكن است تمام شرايطى كه ما آنها را شرايط عزت مىناميم پيدا بشود ولى به دنبال آن به جاى عزت ذلت بيايد، و ممكن است تمام شرايطى كه ما آنها را شرايط ذلت مىناميم حاصل شود اما پشتسر آن عزت بيايد!در سعادت دنيا و سعادت آخرت هيچ چيزى شرط هيچ چيز نيست چون همه چيز به مشيت الهى است!در نتيجه ممكن استيك قومى يا يك فردى در دنيا به سعادت كامل نائل بشود بدون هيچ مقدمهاى، يا به بدبختى كامل برسد بدون هيچ مقدمهاى، و يا در آخرت يك قومى به اعلى عليين برده شوند بدون هيچ شرط و مقدمهاى و قوم ديگرى در قعر سجين فرو بروند بدون هيچ مقدمهاى.متاسفانه بعضى از مسلمين كه به آنها اشاعره مىگويند همين استفاده را از اين آيه كرده و گفتهاند هيچ مانعى ندارد كه پيغمبر خدا برود به جهنم و ابو جهل برود به بهشت چون خدا گفته همه چيز به مشيت الهى است! ولى اين يك نوع پياده كردن غلط است.آيه فقط مىگويد همه چيز به مشيت الهى است اما كيفيت جريان مشيت را بيان نكرده و نگفته است كه مشيت الهى كه سعادت و شقاوت و عزت و ذلت به مشيت اوست، چگونه كار مىكند.پس اين آيه را چند گونه مىتوان پياده كرد.ولى وقتى ما به آيات ديگر قرآن مراجعه مىكنيم، آنها آيات مادر مىشوند و اين آيه را تفسير مىكنند.مثلا اين آيه در كمال صراحت مىگويد: «ذلك بان الله لم يك مغيرا نعمة انعمها على قوم حتى يغيروا ما بانفسهم» (1) .يا آيه ديگر كه از يك نظر اعم است مىگويد: «ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم» (2) .
.............................................................. 1.انفال/53. 2.رعد/11.
صفحه : 901
اين دو آيه هر كدام چيزى دارد كه ديگرى ندارد.آيه دوم مىگويد: خدا آنچه را كه بر قومى هست از آنها نمىگيرد مگر آنچه را كه در ايشان هست، خودشان از خودشان بگيرند.اين آيه اعم است، يعنى خداوند نعمتى را كه قومى دارند از آنها نمىگيرد و تبديل به نقمت نمىكند مگر خودشان را عوض كرده باشند، نقمتى را هم كه قومى دارند از آنها نمىگيرد باز مگر خودشان را عوض كرده باشند.ولى آيه اول فقط در مورد نعمتهاست و به نقمتها كار ندارد اما با يك نكته اضافى و آن اينكه مىفرمايد: «ذلك بان الله لم يك مغيرا» اين بدان موجب است كه خدا چنين نبوده است.(قرآن مىگويد: «ما كان الله» خدا چنين نبوده است، يعنى خدايى خدا ايجاب نمىكند.)بر ضد خدايى خداست كه نعمتى را گتره از قومى سلب كند.اينكه مشيتخداوند گتره و گزاف جريان پيدا كند و هيچ چيزى را شرط هيچ چيز قرار ندهد، بر خلاف حكمت و كمال ذات و خدايى اوست.پس اين آيات، آيات مادرند نسبت به آن آيه.آيههايى كه راجع به مشيت است همين قدر مىگويد كه همه چيز به مشيتخداست. اين آيه مىگويد ولى مشيتخدا اينچنين در عالم جريان دارد، اينچنين قانونى دارد.پس در قرآن اين مطلب يك اصل اساسى بسيار متينى است و در آيات زيادى تكرار شده است كه اگر شكر نعمت مرا بجاى آوريد يعنى اگر از نعمت من درست استفاده كنيد آن را ابقا مىكنم و اگر با نعمت من بازى كنيد، كفران نعمت كنيد، آن را از شما سلب مىكنم.
پس معنى «اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم واخشون» اين است كه ديگر كافرها، بيرون جامعه اسلامى[از اينكه دين شما از بين برود]مايوسند، از ناحيه آنها ديگر خطرى براى عالم اسلامى نيست، از من بترسيد، يعنى از خودتان بترسيد.
اى جماعت مسلمين!بعد از اين اگر خطرى باشد آن است كه خودتان با نعمت اسلام بد عمل كنيد، كفران نعمت كنيد، آن استفادهاى را كه بايد ببريد نبريد، در نتيجه قانون من در مورد شما اجرا شود: «ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم» .از اين روز ديگر خطرى از خارج، جامعه اسلامى را تهديد نمىكند، خطر از داخل تهديد مىكند.
مجموعه آثار جلد 4 صفحه 888 استاد شهيد مرتضى مطهرى
منبع : http://imamalinet.net/old/per/q/qa/qac/qac7.htm