پیامک های جوک و طنز!!!
جمعه 29 آبان 1388 4:36 AM
دو تا گل بگو با خ شروع بشه ... زیاد فکر نکن فقط خودم و خودت 0.... خوشبخت ترین زن دنیا حوا بود چون نه مادر شوهر داشت نه خواهر شوهر ، تازه شوهرش هم آدم بود .
یه نفر میره عروسی می بینه همه موبایل بستند به کمرشون اون همه یک
کاغذ لوله می کنه و می بنده سرکمرش بهش میگن این چیه ؟ میگه خدا مرگم بده
فکس اومده ؟
اشکاتو پاک کن همسفر گاهی باید بازی را باخت اما اینو یادت باشه باز میشه زندگی رو ساخت ....
من همان قاب تهی و خسته و بی تصویرم که برای تو و تصویر دلت می میرم ....
ای کاش جوانی هم المثنی داشت ....
با خیال تو به سر بردن اگر هست گناه ، با خبر باش که من غرق گناهم هر شب ....
محبت را وقتی دیدم که پسر بچه ای خورشید را در دفتر نقاشی اش سیاه کشید تا پدر کارگرش زیر آفتاب نسوزد ....
این بود پاسخ قلب عاشقم ، این بود پاسخ غزل سرخ انتظار ؟ کردی دریغ از دل من یک نگاه را این بود رسم مهر و وفای تو ای بهار ؟ .....
عمری که اجل در عقبش می تازد هر کس که غم و غصه خورد می بازد پس غم
و غصه و اندوه مخور ای عاقل که دنیا به دمی کار تو را می سازد .....
صفای ما پا برهنه ها می دونی چیه ؟ اینه که ریگی تو کفشمون نیست .....
شمع دانی دم مرگ به پروانه چه گفت ؟ ای عاشق بیچاره فراموش شوی ،
سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد ، گفت طولی نکشد تو نیز خاموش شوی .....
شماره کفشتو بده تا بزنم رو پیشونیم تا همه بدونن خاک پاتیم 0....
تو گران مایه ترین تصویری من اگر قاب تو باشم کافیست
دوری دوستی های کوچیکو از بین می بره اما دوستیهای بزرگ را بیشتر
می کنه درست مثل باد که شعله کبریتو خاموش می کنه ولی یه آتش بزرگ را شعله
ور می کنه 0....
هر کس که گفت از بهر تو مردم دروغ گفت من راست گفتم که از برای تو زنده ام ....
هیچ وقت به خدا نگو یه مشکل بزرگ دارم به مشکلت بگو یه خدای بزرگ دارم ....
به گوسفند میگن بزرگترین آرزوت چیه ؟ میگه فقط یک بار جلو وانت بشینم ..
..خوشبخت ترین زن
...
من به یک احساس خالی دلخوشم من به گلهای خیالی دلخوشم در کنار سفره اسطوره ها من به یک ظرف خیالی دلخوشم ....
بزرگراههای مهندس ساز ما را به هم نمیرساند عشق با قوانین بیگانه است از بیراهه ها بیا برای دیدن کسی که عمریست دوستت دارد ....
عشق من از وقتی رفتی خانه تاریک است ، چراغ خانه خاموش است آخر بی انصاف بگو ببینم چرا فیوز کنتور را با خودت بردی ؟ ....
تا کجای قصه ها باید زدلتنگی نوشت تا به کی بازیچه بودن در دست سرنوشت ....
دیروز روز جهانی آوارگان بود توقع داشتم یه تبریک خشک و خالی بهم میگفتی که یه عمره آوارتم ....
از ساعت بیزارم این اخطار غریبی است که مدام نبودنت را به رخ دلتنگیهایم می کشد ....
چشماتو نگاه کردم تمام آفرینش خدا را دیدم ، لوس نشو تو چشمات خودمو دیدم ....