عرب باغی اجتهاد را قبول نداشت و مجتهد نبود
اجتهاد به کار بردن منتهای کوشش در استنباط حکم شرعی از روی ادلّة معتبر شرعی، کتاب (قرآن)، سنّت، اجماع و عقل است. و اجتهاد بهکار بردن تدبّر و تعقّل در فهم ادلّه شرعیّه که نیاز به یکسری علوم که مقدمّه شایستگی و استعداد تعقّل و تدبّر صحیح و عالمانه است. و «مجتهد» کسی که این علوم را دارا باشد.
آقای عربباغی در کتاب «عروةالوثقی» ص259 مینویسد: «در نظر حقیر عمل به اخبار مرجح است بر عمل به ظنّ (ادلّه چهارگانه اصولیّین و مجتهدین) و اقرب است به تقوی از عمل به رأی و استنباط.». و همچنین در همان صفحه مینویسد: «در نظر حقیر در بین اخبار اختلافی که غیرعلاج و محتاج به اجتهاد واستنباط باشد ندارد.».
و در صفحة 21 و 20 کتاب نجات ایران مینویسد: «مجتهدی که از رأی و از اجتهاد خودش فتوی بگوید باعث حیرت و سرگردانی مردم عوام است.».
و در صفحة 131 کتاب نجات ایران مینویسد: «عمل به ظنّ و فتوی دادن و حکم کردن با ظنّ از اشدّ محرّمات است.».
بسیار تعجّب است، زمانیکه خود آقای عربباغی بر اساس مدارک مذکوره و بر طبق عقائد اخباری خود در کتابهایش قائل به اجتهاد نیست، عدّهای با عدم آگاهی از تفکّرات او و بدون مطالعه و دقّت در کتابهایش، در نوشتهها و کتابهای خود آقای عربباغی را «مجتهد» نامیدند، که این مغایر با عقائد اخباری و تفکّرات مجتهدستیزی او میباشد. بنابراین طبق ادلّه اشاره شده خط بطلان به نوشتههای تاریخ و سیره نویسان در این باره کشیده میشود. چرا که ثابت گردید آقای عربباغی «مجتهد» نبود و خود آن را قبول نداشت. و
مجتهد نامیدن او صحیح نیست و مغایر با مرام و مسلک اخباری او است. و بعضی نیز ندانسته او را مرجع تقلید گفتند! در حالیکه عربباغی ارائه دهندة اصل «اسلام منهای مراجع تقلید» است»!
عربباغی ذوق اخباریگری داشت. او با علمای اصولگرا مخالف بود. ارتباط او با مراکز و حوزههای علمی نجف و قم رابطة مخالف بود و آنها را بهخاطر اصولی بودن از اصل قبول نداشت و همیشه بر علیه آنها تبلیغ میکرد. او اجتهاد را قبول نداشت و اخباری بود، مجتهدین عظام به عربباغی اجازه اجتهاد نداده بودند و عربباغی را قبول نکردند و او را تأیید ننمودند.
و آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی، . . .
و آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی، او را نهتنها مجتهد بلکه بهعنوان یک ملّا هم قبول نداشت!
عرب باغی آتش اختلاف برافروخت!
بهنقل از عالم ربّانی آقای حاج شیخ محمّدتقی صاحبالزّمانی:
«تاکنون نشنیدهام که یک مجتهد به عربباغی اجازه اجتهاد داده باشد و علیالقاعده نباید هم باشد و حتّی خود وی تقاضای تصدیق اجتهاد نخواسته زیرا او به مسلک «اخباری» معتقد بود، و اخباریها اجتهاد را نامشروع میدانند. میگویند: «مسلمان باید تنها به حدیث معصوم(ع) عمل نماید نه به اجتهاد غیرمعصوم.».
ولی این حرف یک نوع عوامفریبی است و تهمت زدن به علماء اسلام و شیعه میباشد. و با قیافه و ژست حق بهجانبی به خورد مردم عوام میدهند که ما (اخباریها) به قول امام معصوم عمل میکنیم. ولی اصولیها به اجتهاد و رأی خود عمل می کنند و بدیهی است که در برابر قول معصوم سخن غیرمعصوم هیچ ارزشی ندارد.
و عربباغی این اتّهام را زیاد مطرح می نمود و به آن دامن میزد. و اینکه علمای اصولی رساله نوشته و فتوی میدهند و اعلام نظر مینمایند، در نظر او محکوم بود و خلاف شرع بود و مردم عامی هم باور میکردند لذا از زمان او تاکنون همچنان آتش اختلاف در اورمیه و اطراف آن همچنان شعلهور است و مسلمانان را به دو گروه اخباری و اصولی تقسیم کرده و آنها را نسبت به همدیگر بدبین ساخته است. در این موقعیت علمای اصولی جواب میدادند:
ما هم فقط قول معصوم را حجّت میدانیم و رسالهها بر اساس احادیث رسیده از معصومین(ع) نوشته شده و مجتهدان برای اینکه فراگیری احکام شرع بر مردم آسان گردد آن احکام را بهطور ساده و با بیان واضح نوشتند و از پیش خود چیزی نگفتند و آنچه را که از کتاب خدا و احادیث معصومین (ع) فهمیدند به قلم آوردند و همان را به مردم بیان نمودند.
هرچه توضیحات در این موضوع داده می شد از سوی وی (عربباغی) مورد توجّه قرار نمیگرفت و همچنان اتّهامات خود را تکرار میکرد و هر یک از علما را که پیرو او نبود عادل نمیدانست و شایسته امامت جماعت نمیشد لذا در محیط شیعه اختلافی نظیر اختلاف شیعه و سنّی بین مسلمین را بهجود آورد.