دکتر باربارادي آنجليس در کتاب خود رازهايي درباره زنان بيان مي کند که ده عادت ارتباطي مردها را عصبي مي کند و اينگونه آغاز مي کند که
:
اين ده عادت ارتباطي را که زن ها هميشه از آن شکايت دارند در زير ليست کرده ام.اين ليست را براساس تحقيقات و مصاحبه هايم با زوج ها، مقاله هاي تحقيقاتي که دريافت کرده ام و صحبت هاي هزاران زن که در سمينارهاي مختلفم شرکت کرده و داستان هايي از زندگي خود را با من در ميان گذاشته اند، ترتيب داده ام
.
مردان عزيز:اطلاعات ارائه شده در اين مقاله برايتان گرانبها خواهند بود.موجب خواهد شد از دعوا، تنش، بداخلاقي و ترش رويي، مخالفت و نق زدن هاي بسيار جلوگيري کنيد و حرکات و رفتارهايي از خود را که به طرزي ناخودآگاه موجب توليد تنش در رابطه تان شده است و احساسات بدي را در نامزد/همسرتان توليد مي کند، شناسايي کنيد.
پيش از هر چيز توجه داشته باشيد که اين ليست از موارد ده گانه بدين منظور طراحي نشده است تا از شما انتقاد کند.معتقدم که بيشتر مردها از اين عادات ارتباطي خود حتي آگاه هم نيستند و به همين دليل است که آموختن آن ها بسيار مهم و مفيد مي باشد.در اينجا هرگز مقصود و منظورم آن نيست که با اين ليست تقصير را به گردن شما بياندازم.بگذاريد به شما بگويم که در کتاب رازهايي درباره ي مردان که مي بايست بايد هر زني بداند ليست مشابهي نيز از اينگونه عادات ارتباطي زن ها و اشتباهات آورده ام که زن ها در رابطه با مردان مرتکب مي شوند.
هنگامي که اين ليست را تهيه مي کردم با خبرشدم که بسياري از زن ها براي اين عادت هاي ارتباطي نامزد/همسرشان اسم هايي وصفي بر روي آن ها گذاشته بودند که برايم بسيار جالب بود.براي نمونه يکي از زن هايي که به من مراجعه مي کرد مي گفت از آن جا که شوهرش احساساتش را درخود مي ريزد و به اصطلاح آن ها را فرو مي خورد و سپس ناگهان منفجر مي شود و آنها را بيرون مي ريزد او را «آقاي آتشفشاني» ناميده بود!زن ديگري که نامزدش به يکباره ساکت و عبوس مي شد و با او حرف نمي زد گفت که او و دوستان هم جنس آن خانم ـ البته بين خودشان!ـ هر بار که چنان رفتاري از نامزدش سر مي زد اورا «آقاي نامرئي» مي نامند.
مثلاً مي گفتند:حدس مي زني امروز صبح کي سرو کله اش پيدا شد؟ آقاي نامرئي!»
ما زن ها به اين دليل از اين اسامي و القاب نه چندان افتخارآميز استفاده مي کنيم تا با خشم و احساسات سرکوب شده خودـ هنگامي که نامزد/همسرمان اين ده عادت ارتباطي ضعيف را از خود آشکار مي سازندـ کنار بياييم و آن ها را خالي کنيم.فکر کردم مفيد باشد من هم از اين ايده استفاد کنم تا شايد منظور خود را بهتر بيان کرده باشم. خواهيد ديد که هر يک از اين عادات ارتباطي به شخصيتي نسبت داده شده اند که نام آن نماد ويژه ي آن رفتار بخصوص است. اين ده عادت ارتباطي مردها که زن ها را عصبي مي کند به همراه شخصيت هاي نمادين آن در ليست زير آورده شده اند.البته اميدوارم تنها فقط هنگامي اين ليست را به مرد زندگي تان نشان دهيد که مطمئن باشيد ديگر نمي خواهيد او را ببينيد!!
ده عادت ارتباطي مردها که زن ها را عصبي مي کند :
01 مردهاي که همه چيز را ناواضح و در پس پرده اي از ابهام باقي مي گذارند:..... آقاي اسرارآميز
02 مردهايي که از حرف زدن طفره مي روند:...... آقاي لغزنده
03 مردهاي که ساکت و عبوس مي شوند: ...... آقاي نامرئي
04 مردهايي که خواسته ها و نيازهايشان را به ما نمي گويند: ...... آقاي مرموز
05 مردهايي که احساسات شان را فرو مي خورند و به يکباره منفجر مي شوند:...... آقاي آتشفشان
06 مردهايي که وسط صحبت و مذاکره اتاق جلسه را ترک مي کنند: ...... آقاي گريزپا (فراري)
07 مردهايي که زياد دستور مي دهند: ...... آقاي فرمان فرما
08 مرداني که احساسات ما را مسخره مي کنند: ...... آقاي نيش و کنايه زن
09 مردهايي که به منظور فرار کردن از چيزي ناخوشايند به دروغ متوسل مي شوند: ...... آقا مرغه
010 مرداني که سريعاً ناراحت شده و به دنبال آن فوراً ازخود واکنش نشان مي دهند:...... آقاي ترقه
01 آقاي اسرارآميز
هنگامي که از اينگونه مردها سؤالاتي مي پرسيد هيچ چيز واضح و روشني دستگيرتان نمي شود .
از اين که درقبال چيزي تعهد کلامي بدهد، بيزار است.
تمامي تلاش هاي نامزد/همسر خود را براي شنيدن پاسخي روشن از او با شکست مواجه مي کند.
خانمهاي عزيز اجازه دهيد شما را به آقاي اسرارآميز معرفي کنم.آن دسته از نامزد/همسران ما که به هيچ چيز پاسخ روشني نمي دهند هميشه در پس پرده اي از ابهام باقي مي مانند.آقاي اسرارآميز شخصيتي آزارگر دارد. زير شما هرگز نخواهيد توانست بفهميد چه در افکارش مي گذرد يا چه احساسي دارد.اينطورنيست که اصلاً با شما حرف نزند. نه.او با شما صحبت مي کند. اما مشکل اين است که هرگز پس از آنکه صحبت هايش تمام شدند نمي توانيد بگوييد به شما چه گفته است.
آقاي اسرارآميز متخصص صحبت کردن و ارتباط برقرار کردن بدون دادن کمترين اطلاعات است.براي نمونه، مارتين سعي دارد با شوهرش برايان در باره ي دختر چهارده ساله شان که به طور نيمه وقت با آنها زندگي مي کند صحبت کند.
مارتين: برايان، ديشب شارلوت دوباره داشت توي اتاقش سيگار مي کشيد. من يه چيزي به او گفتم اما او دوباره عصباني شد در را کوبيد به هم.
برايان:من يه کاريش مي کنم.
مارتين:خب، مي خواي بهش چي بگي؟ قبلاً چندين بار در اين باره با او صحبت کرده اي.
برايان:مارتين، من حل اش مي کنم.
مارتين:مي دونم حل اش مي کني.اما خيلي خوب مي شد اگه بگي مي خواي چه سياستي را با او در پيش بگيري.چون که بالاخره من و تو با هم هستيم.روي همين اصل دوست دارم بدونم کي مي خواهي باهاش حرف بزني تا من قبلش با صحبت هاي اضافي خراب نکنم.
برايان:ببين، گفتم باشه.ولم مي کني؟
در اينجا برايان مانند آقاي اسرارآميز رفتار مي کند. پاسخ هاي او همه مبهم و ناواضح هستند.او هيچ گونه جزئياتي را ارائه نمي دهد.به هيچ چيزاشاره ي خاصي نمي کند هيچ يک از پرسش هاي مارتين را اساساً پاسخ نمي گويد و به هيچ يک از نگراني هاي او رسيدگي نمي کند.مارتين اصلاً نمي تواند بگويد شوهرش برايان آنکه مسئله سيگارکشيدن دخترشان را به رخ او کشيده است از دست او ناراحت است يا اينکه اصلاً حتي ناراحت هم نشده است اين مسئله برايش اهميتي ندارد. اين را هم نمي تواند بفهمد که آيا مسئله را جدي گرفته است يا نه. به عبارت ديگر اصلاً نمي داند درون برايان چه مي گذرد!.
در زير نمونه ي ديگري از اين عادت ارتباطي ذکر شده است:
زن سعي دارد با نامزد خود در باره ي برنامه ريزي براي تعطيلات آخر هفته شان صحبت کند.
مي پرسد: «دوست داري جمعه با ماشين يه دوري بيرون شهر بزنيم؟»
مرد پاسخ مي دهد: «بد نيست.»
«خب، مي خواي بپرسم چه جاهايي مي تونيم بريم؟»
در حالي که توجه درست و حسابي نيز از خود نشان نمي دهد، مي گويد:«خب، اگه دوست داري اين کار را بکني، بکن!»
زن مي گويد:«اونجوري که بوش مي ياد خيلي دوست نداري بريم. زياد هيجان زده به نظر نمي رسي.»
مرد پاسخ مي دهد:«من همچين چيزي کفتم؟»
فکر مي کنيد چنين مکالمه اي چه احساسي به زن بدهد. اين احساس که مي خواهد از عصبانيت جيغ بزند. مرد چنان مبهم حرف مي زند که نامزدش هرگز نمي تواند احساس واقعي او را در اين باره بفهمد و بداند که
چکار بايد بکند و چکار نکند.
مردان عزيز:مي توانيد حدس بزنيد نامزد/همسرتان چه ميزان از وقت خود را صرف اين مي کند که چيزي از شما بفهمد؟ ما زن ها به زني از دوستان نزديک خود زنگ مي زنيم و مي گوييم:«آره، ديشب اينو گفت.حالا فکر مي کني منظورش چي بود؟»يا:«با توجه به جوابي که قبلاً داده بود فکر مي کني دوباره موضوع را مطرح کنم يا يه کمي صبر کنم ببينم چي مي شه؟» فکر مي کني زن ها چرا اينطور سؤالات را از هم مي پرسند:زيرا شما مردان مبهم صحبت مي کنيد و زير بار هيچ چيز نمي رويد و نمي گوييد که در افکارتان چه مي گذرد و ما را وادار به ذهن خواني و حدس زدن مي کنيد.
در زير تمثيلي است که به خوبي نشان مي دهد چرا زن ها از اين عادت مردها بيزارند.فرض کنيد يکي از دوستان تان به شما زنگ مي زند و از شما مي خواهد که با او به کوهنوردي برويد.شما با خوشحالي تمام موافقت مي کنيد و دوستتان مي گويد که فردا با ماشين به دنبال شما خواهد آمد.او سر موقع مي رسد و هر دو به راه مي افتيد.از او مي پرسيد:«خب، مي خواهيم به کجا برويم؟»
پاسخ مي دهد:«خودت مي بيني جاي خيلي زيبايي يه.»
«خب، خيلي دوره؟»
«نه زياد.»
مي پرسيد:«چقدر طول مي کشد با ماشين به اونجا برسيم؟»
«زياد طول نمي کشه.آخرش مي رسيم.»
از دوست تان براي آنکه مبهم صحبت مي کند و سؤالات شما را بدون پاسخ مي گذارد ناراحت مي شويد. نمي توانيد از سفر لذت ببريد زيرا سفرتان پر از شک، ترديد و عدم قطعيت است.خب مردان عزيز: زن ها نيز هنگامي که با آنها اينطور صحبت مي کنيد درست دچار همين احساس مي شوند.
چرا مردها خود را اسرارآميز مي کنند.
مردها به دلايل زير در ارتباطات خود مبهم و ناواضح رفتار مي کنند.
01 مبهم بودن برايشان يک مکانيزم امنيتي به حساب مي آيد.
همانگونه که قبلاً نيز ديديم مردها دوست ندارند اشتباه کنند. گاهي اوقات آنان به طرزي ناخودآگاه مبهم بودن و اسرارآميز بودن را به عنوان روشي براي حمايت و محافظت از خود انتخاب مي کنند.چنانچه از پاسخ سؤالي مطمئن نباشند يا در رابطه با چيزي هنوز تصميمي قطعي نگرفته اند، به طرز مبهم و «چند پهلو» پاسخ مي دهند.با اين روش چنانچه مرتکب اشتباهي شوند کسي آنان را بازخواست نخواهد کرد.زيرا هرگز چيزي نگفته اند تا خلاف اش ثابت شود.به همين دليل برايان نمي توانست هيچگونه جزئياتي را در رابطه با سيگار کشيدن دخترشان در اختيار همسرش قرار دهد زيرا خودش هم به درستي نمي دانست مي خواهد چه کار کند و به جاي آنکه به اين موضوع اعتراف کند ترجيح داده بود اسرارآميز باشد.
02 مبهم بودن شکلي از استقلال و خودمختاري محسوب مي شود.
آيا به ياد داريد که آزاد بودن و مستقل بودن براي مردها تا چه حد برايشان اهميت دارد؟ مبهم بودن در ارتباطات درحکم بيمه اي است براي غرور و منيت مرد. هرگاه مردي به سؤالي پاسخي واضح نمي دهد، در واقع براي خود اين حق را محفوظ نگاه داشته است تا نظرش را عوض کند بي آنکه مورد سرزنش نامزد/همسرش قرار گيرد.چنانچه اطلاعات زيادي در اختيار او قرار ندهد هرگز مورد نکوهش و توبيخ قرار نخواهد گرفت.با اين روش دست و پاي خود را هم نبسته است.هر چه کمتر از خودش بگويد، تعهد کمتري را تقبل کرده در نتيجه احساس آزادي بيشتري خواهد کرد.
چگونه مردان اسرارآمير زن ها را وادار مي سازند تا از آنها بازپرسي و بازجويي کنند.
گفتگو با مردان مرموز و اسرارآميز ما زن ها را مأيوس؛ سرخورده و عصبي مي کند. زيرا هرگز موفق نمي شويم اطلاعاتي را که براي احساس امنيت و رهاکردن موضوع نياز داريم، به دست آوريم. بنابراين بي حوصله و کم طاقت مي شويم و نمي توانيم جلو برويم، مگر آنکه اطلاعات و داده هاي بيشتري دريافت کنيم.نتيجه اين مي شود که مي ترسيم و احساس رهاشدگي، ناامني و عصبانيت مي کنيم.
به طرزي اجتناب ناپذير مردان مرموز و اسرارآميز هميشه درنهايت آن روي ما را در مي آورند که خودشان هم از رو به رو شدن با آن بيزارند!«بازپرسي» و «بازجويي».مي گوييم: «بالاخره نگفتي که کي به يک حسابدارزنگ مي زني تا بياد. مي توني تاريخش رو به من بگي؟» «آيا درباره ي تعطيلاتمان فکر کردي؟» «چرا نمي گي چه اتفاقي افتاده که اينقدر ناراحت و عصباني هستي؟» بازپرسي و بازجويي هنگامي که مرد در ارتباطات خود مبهم و ناواضح رفتار مي کند تقريباً حتمي و اجتناب ناپذير است. زيرا ما زن ها نياز داريم احساس امنيت کنيم، برنامه ريزي کنيم و تصميم بگيريم بي آنکه مجبور باشيم تا ابد منتظر شما بمانيم تا سرانجام شما تصميم تان را بگيريد و براي همگي اين ها به جزئيات نياز داريم!
راه حل :
01 سعي نکنيد اينقدر از دست ما بگريزيد!به هنگام ارتباط برقرار کردن سعي کنيد اطلاعات لازم و مکفي را در اختيار نامزد/همسرتان قرار بدهيد. چنانچه هنوز از تصميم تان مطمئن نيستيد و به درستي نمي دانيد چه احساسي داريد، به او بگوييد.
براي نمونه در مثال پيش برايان به جاي آن که بگويد: «يه کاريش مي کنم.» مي توانست بگويد: «درست نمي دانم چه کار بايد بکنم. مي خوام چند ساعت در آن باره فکر کنم.بعداً به تو خواهم گفت چه تصميمي گرفته ام.»
02 به نامزد/همسر خود به چشم يک دشمن که بايد اطلاعات را از او مخفي نگه داريد، نگاه نکنيد.به ياد داشته باشيد هر چه ما زن ها کمتر در رابطه با چيزي بدانيم، عصبي تر مي شويم و احساس ناامني بيشتري مي کنيم و سپس شما بايد با «خانم بازپرس» رو به رو شويد!
در ميان گذاشتن اطلاعات با ما، روشي است براي اينکه به ما نشان دهيد با ما در يک تيم هستيد.لازم نيست يک يک جزئيات را به ما بازگو کنيد.کافي است يک ديد کلي و اجمالي به ما بدهيد.
02 آقاي لغزنده
چنين مردهايي هيچ وقت حوصله حرف زدن ندارند .
مدام مي گويند الآن وقت مناسبي براي حرف زدن نيست.البته اين وقت مناسب هيچ وقت نيز فرا نمي رسد.
تصميم گيري،را همواره به تعويق مي اندازند. به طوري که هيچ وقت خبر نخواهيد شد که اوضاع از چه قرار است و چه پيش خواهد آمد.
خانم هاي عزيز:آيا چنين مردي را مي شناسيد؟ بله. درست حدس زديد. «آقاي لغزنده!» او با مهارت تمام جا خالي مي دهد و از مکالمه و گفت و گو فرار مي کند.سعي مي کند حتي المقدور کمتر با شما، نگراني هاي تان يا قول هايي که داده است مواجه شود.
مرد لغزنده استاد تمام عيار «ليزخوردن»و فرار از «موضوع» است. زيرا نمي خواهد با چيزي سروکله بزند. هنگامي که به او گوش مي کنيد، طوري حرف مي زند که انگار گرفتارترين مرد روي زمين است. هيچ گاه وقت ندارد به آنچه شما را ناراحت کرده است گوش کند. هميشه يک چيز در محل کار يا زندگي او است که اجازه نمي دهد با موضوعاتي که هميشه از آن ها فرار مي کند رو به رو شود. از آنجا که مرد لغزنده اساساً اهل رويارويي و برخورد نيست، لذا در اوايل رابطه ظاهراً چنين به نظر مي رسد که از روحيه ي همکاري و تشريک مساعي خوبي برخوردار باشد. البته تا هنگامي که دست او را نخوانده اند و بر همگان مشخص نشده است که او با ظرافت و هوشمندي تمام با غير قابل دسترس بودن شمارا بازي داده است.
آقاي لغزنده در واقع دوست و فاميل پرو پا قرص آقاي اسرارآميز است. انگيزه هاي اين دو اساساً شباهت هاي بسياري با يکديگر دارند. او نيز مانند آقاي اسرارآميز از اينکه او را «زمين گير» کنند بيزار است و سعي مي کند تا سرحد ممکن از اشتباه کردن و کنترل شدن توسط يک زن، جان سالم بدر ببرد.شايد بتوان گفت که طبيعت لغزنده ي او شکلي از رفتار تخاصمي - انفعالي اوست. بدين معنا که هيچوقت مستقيماً با شما رو در رو قرار نمي گيرد.بلکه فقط از دست تان در مي رود. اما مرد لغزنده چگونه عمل مي کند؟
01 هنگامي که مشکلي پيش مي آيد از آن فرار مي کند.
شعار آقاي لغزنده اين است:هرگز چيزي را که مي تواني تا ابد به تعويق بياندازي، امروز انجام نده.او در به تعويق انداختن کارها و موکول کردن آن ها به زماني نامعلوم يک متخصص زبردست و زبده است و همواره بهانه ي خوبي در دست دارد که چرا الآن زمان خوبي براي پرداختن به مشکل خاصي نيست.يکي از بهانه هايي که او هميشه از بر دارد اين است که: «بذار درباره ش فکر کنم.» مشکل آن است که مسائل، موضوعات، تصميمات و نگراني ها هميشه در مکاني مجهول و زماني نامعلوم به نام «هرگز»حل و فصل خواهند شد.هرگز نمي توانيد مطمئن باشيد که آيا به آنها رسيدگي لازم خواهد شد يا خير .
02 نامزد/همسرش را از روند پيشرفت کارها باخبر نمي کند.
مردان عزيز: فرض کنيد که به فوتبال علاقه مند هستيد و به گزارش مستقيم مسابقه اي که از راديو پخش مي شود گوش مي کنيد. به دلايلي که بر شما معلوم نيست گزارشگر اطلاعات زيادي را در اختيار شنوندگان نمي گذارد. مثلاً نمي گويد که دو تيم در کدام يک از دو نيمه بازي مي کنند. حساب امتيازات را اعلام نمي کند و نمي گويد که تا پايان مسابقه چقدر زمان باقي مانده است. و ضربه در چه فاصله اي از دروازه زده مي شود. در عوض تمام وقت به طرزي مبهم به صحبت هايي درباره ي «کليات فوتبال» مي پردازد و گه گاهي اشاره ي مختصري نيز به آنچه در زمين مي گذرد.دارد و سپس دوباره از موضوع اصلي پرت مي شود.چه احساس به شما دست خواهد داد. طبيعتاً عصباني و سرخورده خواهيد شد.با عصبانيت فرياد خواهيد زد: «مي خواهم بدانم دو تيم «چندـ چند» هستند. چرا هيچ اطلاعاتي نمي دهد؟ »
خب، اين درست دقيقاً همان احساسي است که در مواجهه با آقاي لغزنده به زن ها دست مي دهد.ما زن ها خواهان آنيم که در جريان آخرين گزارش ها در باره ي روند پيشرفت مسائل، موضوعات و تصميماتي قرار بگيريم که به عنوان يک زوج، مشترکاً براي هر دوي ما مهم است. ما نياز داريم مرتباً ما را «به روز» کنيد و از جديدترين تغييرات همواره باخبر شويم. بدون اين گونه اطلاعات در تاريکي تنها مي مانيم.
براي نمونه فرض کنيد همين يک ماه پيش به نامزد/همسرتان قول داديد که بيمه ي درماني بهتري براي خانواده مان پيدا کنيدـ پيش از آن که مهلت انقضاي بيمه ي قبلي سرآيدـ هفته ها مي گذرند بدون اين که شما چيزي بگوييد. از آنجا که زن ها هميشه حسان زمان را خوب دردست دارند. به خوبي آگاهيم که مهلت انقضاي بيمه ي قبلي نزديک شده است و بايد آن را تمديد کنيم يا با شرکت ديگري قرارداد ببنديم.سعي مي کنيم درباره اش با شما صحبت کنيم، اما شما ما را با عکس العمل شديداللحن از دور خارج مي کنيد:«به تو گفتم که يک کاريش مي کنم.اين هفته سرم خيلي شلوغ است.»
اين عکس العمل چه احساسي به ما مي دهد؟ احساس ناامني مطلق!نمي دانيم که آيا اصلاً خودمان اين کار را بکنيم يا اين که مدام به جان شما نق بزنيم.تا شما سرانجام آن را انجام دهيد.
آقايي لغزنده: خانم نق نقو!
آقايان لغزنده مهارت ويژه اي در پا در هوا نگه داشتن ما زن ها دارند. نمي توانيم برنامه ريزي کنيم، مسائل را حل و فصل کنيم. در زندگي حرکت به جلو داشته باشيم، تصميم بگيريم، اين ها همه و همه تنها براي آن است که آقاي لغزنده ي زندگي ما از برقراري ارتباط و تبادل اطلاعات با ما سرباز مي زند. بنابراين به طرزي طبيعي و بي آنکه چاره اي داشته باشيم در کمال تأسف به زن هايي «نق نقو»بدل مي شوم: مدام به او «گير» مي دهيم که با ما صحبت کند. همه جا او را تعقيب مي کنيم تا سرانجام تصميمات ضروري را با او فيصله دهيم و تمام مدت مسائل و موضوعات حل و فصل نشده و باقيمانده ي گذشته را پيش مي کشيم تا آنجا که مثل يک CD خش دار مدام صداهاي نابهنجار توليد کنيم!پرواضح است که کل اين ماجرا همچون چرخه اي معيوب توليد اشکال خواهد کرد.بدين معنا که هرچه ما زن ها بيشتر تلاش مي کنيم تا شما را گير بياندازيم، شما مردان احساس فشار بيشتري خواهيد کرد و هر چه شما احساس فشار، اجبار و الزام بيشتري بکنيد.لغزنده تر شده و از دست مان بيشتر فرار خواهيد کرد!
هنگامي که زني با مردي لغزنده رابطه دارد احساس مي کند او را نمي بينند. اينکه بديهي پنداشته مي شود مردهاي لغزنده اهميتي نمي دهند چنانچه از طفره رفتن هاي او در تصميم گيري اذيت و آزار شويم براي او اهميتي ندارد، چنانچه با مسامحه کاري هايش مدام ما را پا در هوا نگه دارد. با وجود اين هنگامي که خودش دل و دماغ صحبت کردن را پيدا مي کند انتظار دارد در آن وقت ما هم با خوشحالي و خوش اخلاقي تمام به صحبت هاي او گوش کنيم و مانند قبل آماده ي گفت و گو و مذاکره با او باشيم. در نهايت آقاي لغزنده از نامزد/همسر خود زن غرغرو و نق نقويي مي سازد که بيشتر مثل مادربزرگ ها با او رفتار خواهد کرد تا يک معشوق يا همسر.
راه حل :
01 هنگامي که نامزد/همسرتان مي خواهد درباره ي چيزي با شما صحبت کند، طفره نرويد.چنانچه نمي توانيد در همان لحظه با ما صحبت کنيد، به جاي انيکه بي خبر ما را بگذاريد و برويد، به ما بگوييد.
در زير فرمول ساده اي براي برخورد هر چه مهربانانه تر با نامزد/همسرتان در مواقعي که قادر به گفت و گو نيستيد يا آمادگي آن را نداريد، ارائه شده است.اين فرمول را فرمول سه مرحله اي ناميده ام.
هنگامي که آمادگي صحبت کردن را نداريد چه کار کنيد :
فرمول سه مرحله اي :
01 دريابيد که او نياز دارد با شما صحبت کند. به عبارت ديگر به اين نياز و گرايش در او صحه بگذاريد.
02 به طريقي پاسخ دهيد.
03 مجدداً برنامه ريزي کنيد (زمان ديگري را تعيين کنيد)براي نمونه بگوييد: عزيزم متوجه ام که برايت خيلي مهمه از حالا بدوني تعطيلات مي خواهيم چه کار بکنيم اين را هم مي دانم که دوست داري از پيش همه چيز رو مرتب کني. اما الان کمي سرم شلوغ است بهتر نيست شنبه يه وقتي پيدا کنيم تا موقعي که بچه ها به کلاس فوتبال رفتن، درباره اي صحبت کنيم؟
02 اطلاعات جديد درباره ي آنچه را که مي دانيد منتظر آن هستم مرتباً به ما بدهيد و ما را از روند پيشرفت کارها با خبر کنيد. براي نمونه:
«عزيزم، مي دانم که قول داده بودم بيمه ي مان را تمديد کنم. راستش هنوز فرصت آن را پيدا نکرده ام. ترتيبي مي دم که اين هفته حتماً انجام اش بدم.»
يا:
«درباره ي گفت و گويي که هفته ي پيش درباره ي رنگ کردن اتاق خوابمان داشتيم فکر کردم. احساس مي کنم هنوز نمي تونم اين کار رو شروع کنم. بخشي از وجودم با اين کار موافق است اما بخشي از وجودم هم مي گويد صبر کنيم.ببينيم شايد خانه را اصلاً فروختيم. تو چه فکر مي کني؟»
اگر کاري را که قولش را داده بوديد انجام نداده باشيد يا به درستي از احساسات خودتان آگاه نيستيد، ما حتي از کمترين اطلاعات و داده ها در آن باره نيز خوشحال مي شويم و براي آن از شما متشکر و ممنون خواهيم بود