انتم فقرا الی الله.........> شما فقیران به سوی خدا هستید.
اولین فایده با خدا بودن : هدفمند شدن زندگی است.

هدف باید مورد علاقه انسان باشد.
هدف نقطه ای است که باید برای انسان شیرین باشد .

با خدا بودن برای انسان باید شیرین باشد.


هر کسی دینداری برایش سخت است و به جایی نرسیده با دینداری........
با خدا بودن را با دینداری یکی نگرفته است .

دومین فایده با خدا بودن: بیشتر آشنا شدن با خدا

در دنیا و اخرت نیاز دیگری جز اشنا شدن با خدا نداریم.

سومین فایده با خدا بودن: با خودت آشنا میشوی(مقدمه دومین فایده)

با خود آشنا شدن ....> می فهمیم چه می خواهیم...

با خدا بودن انسان را به معرفت نفس می رساند .

آنوقت انسان خود را هرز نمی دهد .قیمت خود را می فهمد.در مورد خود غلط قضاوت نخواهد کرد.

هر کس معرفت نفس پیدا کند عشق به خود پیدا می کند به خود می بالد(جدا از خود خواهی است)

ذرات وجودش مدام در حال رقصند که عالم را زیر پایش می لرزانند از این که آدم است از اینکه چنین نفسی پیدا کرده است.

با خدا بودن شرایطی را اقتضا می کند و رفتارهای خاصی را می طلبد.

وقتی احساس غم میکنی چگونه باید با خدا باشی؟
 وقتی احساس شادی می کنی ؟
وقتی احساس عاطفه نسبت به دیگران می کنی؟
وقتی از کسی کینه داری چگونه باید با خدا باشی ؟...

چهل روز با خدا باشید ببینید چه نتیجه ای می گیرید.

کسی که با خدا بودن را تجربه کند بهشت او از همان لحظه آغاز خواهد شد .
متفاوت خواهد شد.


 نگاشته شده توسط مجيد غلامرضايي در سه شنبه 7 مهر 1388  ساعت 8:14 AM
نظرات 4 | لینک مطلب



 استاد محمد حكیمى

امام مهدى (ع) در راه و كار خود سازش ناپذیر است و در اجراى حدود و احكام الهى و مبارزه با ستمگران قاطعیتى خدایى دارد، چشم پوشى و مسامحه اى در راه و روش او نیست، از ملامت ملامتگران نمى هراسد، از هیچ مقام و قدرتى نمى ترسد، و بدون هیچگونه ملاحظه اى تبهكاران را كیفر مى كند و صالحان زاهد و ساده زى و بى آلایش را در مصادر امور مى گمارد

.

 



 نگاشته شده توسط مجيد غلامرضايي در دوشنبه 6 مهر 1388  ساعت 8:24 AM
نظرات 0 | لینک مطلب



 
خدایا من به درگاه تو شرمنده ام.........
از اینکه حسد بردم .
از اینکه تظاهر به دانستن مطلبی کردم که اصلا نمی دانستم.
از اینکه زیبایی قلمم را به رخ دیگران کشیدم.
از اینکه در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم .
از اینکه مالی را که به تو تعلق داشت از آن خود پنداشتم.
از اینکه مرگ را فراموش کردم.
از اینکه در راهت سستی و تنبلی کردم.
از اینکه برای دوستم آرزوی کفر کردم که ایمانم بیشتر نمایان شود.
از اینکه در سطح پایین ترین مردم زندگی نکردم.
از اینکه منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند .
از اینکه امامم را نشناختم و محبت او را در دل نداشتم . پس اگر اکنون بمیرم به مرگ جاهلیت مرده ام .
از اینکه چشمم گاه به ناپاکی الوده شد .
از اینکه ایمانم به بنده ات بیشتر از ایمانم به تو بود.
از اینکه منتظر تعریف وتمجید دیگران بودم و غافل از اینکه تو بهترازدیگران می نویسی و با حافظه تری
خدایا بابت همه آنچه گفتم و همه آنچه تو آگاهتری بازهم شرمنده ام.


 نگاشته شده توسط مجيد غلامرضايي در دوشنبه 6 مهر 1388  ساعت 8:08 AM
نظرات 0 | لینک مطلب



 

کاش به ازای هر 10 صندوق نامه هایمان به خودمان یک صندوق نام های خدایمان را هم در خیابان ها می دیدیم
می گویند لقمان حکیم جوانی بود سیه چرده و غلام خانه مردم
روزی از گذری عبور می کرد دید یکی از نام های خدا که به روی پوستی  نوشته شده بود به زیر پا افتاده  آن را ادب کرده و برداشته و با خود به خانه برد ان نوشته را شست و آب ان را خورد روایت شده همین که ان آب در جوف لقمان قرار گرفت درب حکمت به پاس ان ادب به اسم و حرمت خدا به روی قلبش باز شد{مرآه الرشاد ،علامه ممقانی}
حال به اسم شهر نشینی چه کلاههایی که سرمان نرفت
ته مانده غذایمان دقیقا به همانجایی میرود که ..... فاضلاب هایمان هم  همانجا می رود بعد می گوییم برکت رفته
بسیاری از اسماء خدا در روز نامه ها و نشریه ها چاپ میشود و همه به این توجیه که مسئولیت با  دارنده ان اسمائ است هیچ کس حمت انها را نگه نمیدارد
در خانه هایتام یک صندوق برای حفظ حرمت نام خدا درست کنید تا خدا هم حرمتت را نگه دارد
به امید ان روز...


 نگاشته شده توسط مجيد غلامرضايي در دوشنبه 6 مهر 1388  ساعت 8:06 AM
نظرات 0 | لینک مطلب





POWERED BY RASEKHOON.NET