کاش به ازای هر 10 صندوق نامه هایمان به خودمان یک صندوق نام های خدایمان را هم در خیابان ها می دیدیم
می گویند لقمان حکیم جوانی بود سیه چرده و غلام خانه مردم
روزی از گذری عبور می کرد دید یکی از نام های خدا که به روی پوستی نوشته شده بود به زیر پا افتاده آن را ادب کرده و برداشته و با خود به خانه برد ان نوشته را شست و آب ان را خورد روایت شده همین که ان آب در جوف لقمان قرار گرفت درب حکمت به پاس ان ادب به اسم و حرمت خدا به روی قلبش باز شد{مرآه الرشاد ،علامه ممقانی}
حال به اسم شهر نشینی چه کلاههایی که سرمان نرفت
ته مانده غذایمان دقیقا به همانجایی میرود که ..... فاضلاب هایمان هم همانجا می رود بعد می گوییم برکت رفته

بسیاری از اسماء خدا در روز نامه ها و نشریه ها چاپ میشود و همه به این توجیه که مسئولیت با دارنده ان اسمائ است هیچ کس حمت انها را نگه نمیدارد
در خانه هایتام یک صندوق برای حفظ حرمت نام خدا درست کنید تا خدا هم حرمتت را نگه دارد
به امید ان روز...