باز دلم امروز سراغت را از گل نرگس گرفت امروز دلم درهوایش پر
بود از بوی عشقت ولبریز شد ازآن عطرخوش و درآسمان به اوج
رفت و مانند پرستویی سرگشته دنبال تو مسافر عاشق می گشت می
گشت به دنبال یه نشانه ...تنها نشانه ای که ازتوداشتم می دانستم که تو
مسافری ویک روز جاده ها توراازما گرفتندوشدی مسافر جادها ی
غربت ،اماایندفعه دلم تورادرآسمان جستجو می کرد..می گشتو ازهر
پرستوی مهاجر سراغت را می گرفت ، انگاری پرستو ها در
چشمانشان ازتو نشانه ای داشتند این رااز اشک گوشه ی چشمشان
فهمیدم،ولی چرا گاهی سرشان رادرگریبان می بردندو غمگین به آسمان
نگاه می کردند؟؟؟مسافرغریب من، چه به آنها گفتی چه درددلی کردی که
اینجور دیوانه وار همیشه درحال هجرت ودربه درند ، اصرارکردم وباز
پرسیدم،گفتندبااشک دیده هم گفتند ولی آنقدر باتووآنها فاصله داشتم که
ازگفتنشان چیزی نفهمیدم ،(آقاجان ببین باخودچه کردم )ولی یک
چیزرابانگاهشان به من فهماندندآنکه توهنوز مسافر همان جادهاهستی
وخواهی امدباکوله باری از عدل ومهربانی ....وما چشم انتظارانت،
بایدامدنت راباتمام وجودازخداالتماس کنیم ..تا بازدوباره نورت
رادربرق چشمان آنهاببینیم ....
گل نرگسم
منتظرت خواهم ماندتاآخرعمر
((((اللهم عجل لولیک الفرج))))