تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395  | 7:15 PM | نویسنده : علیرضا قاسمی

شب یلدا

 

کنارِ خانواده ، شب نشینی ، شاد و خندون
یه قوری چایِ دبش و پولکی ، قندِ تو قندون
چقدر خوبه کنار هم بشینیم شاد و سرخوش
خدایا بابت این دل خوشی ها از تو ممنون

 

مادر جون میگه با  دستای لرزون
که نشکن پسته رو عشقم با دندون
مواظب باش عزیزم ، جون و عمرم
امان از دست این پُر خوری هاتون

 

پسر خاله میاره واسمون یک سینی معجون
آقا جون هم میخونه واسمون لیلی و مجنون
به زیر لب دعا کرد مادرم من هم شنیدم
که گفتا بارالها شادی هامون باشه افزون

 

آقا جون میگه های بچهٔ شیطون
میخوای بازی کُنی بپر تو بیرون
نکن اینجا تو بازی جون و عمرم
یه وقت میشکونی گل ها رو تو گلدون

 

میگم باشه میرم الان تو اِیوون
نخور غصه نشو دلگیر و محزون
زبونم لال یه وقت قلبت میگیره
منم میشم ز غصه درب و داغون

 

خدایا ، بارالها ، صاحب این چرخ گردون
کسی گشنه نَمونه این شبای برف و بارون
الهی باشه یلدای همه شاد و دلا خوش
بمونه تا ابد لطف خدا بر دلها تابون ...

 

 

 

شعری از علیرضا قاسمی

 

 

 

  «««««  دانلود و شنیدن همین شعر با موزیک ملایم و صدای اینجانب ، تقدیم شما »»»»»

http://opload.ir/downloadf-1002ddba91051-ogg.html

 

 

 

یلداتون مبارک ...


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395  | 7:11 PM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

 

عمل صالح

 

بیا و قلب رسول خدا را ، تو شاد کن
با عمل بر آنچه گفته ، دین خود آباد کن
دست مظلومان عالم را بگیر با جان و دل
خُفته ای در خواب غفلت را بیا ارشاد کن

 

نو عروسی را بخندان و جوانی را به حق داماد کن
کار  خیری  بهر  هم  شیرین  و  هم  فرهاد  کن
گر ندارند توشه و مُکنت ندارند مال و مِلک
چون تو داری و توانی پس بیا ، امداد کن

 

بر دل پاک نبی سوگند که دین جز این مباد
آنچه فرموده نبی جز در عمل حاصل نیاد
هر که دست مؤمنی گیرد بگیرد دست دوست
حق تعالی سهل گیرد بر دلش چون شد معاد

 

خمس مالت را بپرداز گر به روز حشر داری اعتقاد
یا که بر لطف خدا وُ روزیَش داری تو در دل اعتماد
نیکی و خیر و متانت ، وقف و انفاق و زکات
هر چه فرموده رسول اللّه ، بُود راه نجات

 

با دروغ و کبر و خودخواهی نما بس تو عناد
چون که باشد عامل فقر و جدایی و فساد
هم نخور نان حرام و هم نخور مال یتیم
چون کُند بازار دنیا و قیامت را کساد ...

 

 

شاعر اهل بیت : علیرضا قاسمی


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395  | 7:09 PM | نویسنده : علیرضا قاسمی

عشق آسمانی ...

 

من بدین که عاشقت هستم کُنم بس افتخار
با شما و دینتان دارم به عالم اعتبار
خوب میدانم که گر هستم یکی از رهروان
از من و اعمال من داری شما بس انتظار

 

آمدی حق و عدالت شد به عالم آشکار
آشکارا عالمی شد با وجودت رستگار
وحدت و مهر و محبت ، دوستیْ با اهل بیت
این همه لطف و عنایت از تو مانده یادگار

 

آشنا شد عالمی از  لطفتان با کردگار
شد شب و روز همه زیبا و عالی روزگار
شد میان هر برادر عقد دوستی برقرار
ای به قربان همه لطف و صفا و ابتکار

 

عاشق لطف و صفایت گشته ام من عاشق روی نگار
خانهٔ شیطان بشد بر سر خراب و شد هوار
از چنین عشقی که عالم از شما دارد به دل
از لجش شیطان زمین خورد و گذاشت پا به فرار

 

 

 

شاعر اهل بیت : علیرضا قاسمی


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395  | 7:08 PM | نویسنده : علیرضا قاسمی

یا نبی دستم بگیر ...

 

یا رسول الله ، مرا هم مثل دیگر عاشقانت ، روز محشر تو شفاعت می کنی ؟

دست گیرم میشوی ، یادی از این عاشق که قلبش با شماست ، روز قیامت می کنی ؟

یا ز بس من رو سیاهم رویتان هم نیست ، بر منه آلوده بر هر معصیت روی آورید ...

روز محشر چون جدا کردند نیکان از بدان ، در صف آن عاشقان نام مرا هم تو تلاوت می کنی ؟

 

بندهٔ خوبی نبودم رو سیاهم رو ندارم رو کنم بر روی ماهت دل به لطفت بسته ام آیا کرامت می کنی ؟

نامه ام را داده اند در دست چپ ، شرمنده ام آیا نگاهی بر من و بر این ندامت می کنی ؟

من فقط یاد آورم یک اربعین پای پیاده رفته ام کرب و بلا ، دیدار  فرزندت حسین

بی کس و بیچاره ام ، بی بال و پر ، بی توشه ام ، آیا قبول از من ، این زیارت می کنی؟

 

 

 

شاعر اهل بیت : علیرضا قاسمی


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395  | 7:06 PM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

مسیر خوشبختی

 


راهی به جز راه شما قطعاً سراب است
دوری ز آنچه گفته اید حتماً عذاب است
این فکر که غیر از راهتان راهی دگر هست
خوابی بُوَد بیش و چو رویایی بر آب است

 

هر کس که دنبال هوس ها و شراب است
باید بداند کار او بس نا ثواب است
هر آنچه گفته مصطفی را گوش گیرید
ای اهل دوزخ کارتان از بن خراب است

 

آن روز که فرمود آن نبی روزی حساب است
حرف من آن حرف خدا وُ در کتاب است
آیا به جز فحش و بدی کاری بکردید
بهر هزاران خوبی اش این چه جواب است

 

گفتا که بر دنیا نبندید دل حباب است
هر کار نیک و بد که کردید با عِقاب است
روزی رسد که راه برگشتی نباشد ...
دنیا به سان باد و عمرش چون سحاب است

 

از سوی خالق بر شما  این دین خطاب است
هر کس که آمد سوی ما دور از عتاب است
جز دین احمد دین دیگر نیست در کار ...
خوش ها به حال او که با ما در رکاب است

 

جنة برای هر که در دل با حجاب است
در کار خیر از دیگران بس در شتاب است
راه نبی را هر که سر لوحه قرار داد ...
در هر دو عالم او به دور از اضطراب است

 

 

 

شاعر اهل بیت : علیرضا قاسمی

 


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395  | 7:04 PM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 


محمّد ، زیباترین نام

 


من نام کودکم را ، خواهم گذاشت محمّد
تا یار و یاورش باد ، همواره آل احمد
نام قشنگ و زیبا ، این حق کودکم بود
میخوام بمونه یادش ، این لطف من تا ابد

 

هر جا به مشکلی خورد ، تنها بگیره مدد
از کسی که خوبیاش ، جا نمیشه تو عدد
باید بدونی عشقم ، که اهل بیت کی هستند
خوشحال میشم اگر که ، همین رو باشی بلد

 

اگر توسل کنی ، نمی زنند دست رد
به سینه ای که خورده ، به نام احمد سند
همیشه باشه یادت ، که بنده ها هیچ کارن
فقط خدا میتونه ، هر چه که خواهی دهد

 

 

 

شاعر اهل بیت : علیرضا قاسمی


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395  | 7:02 PM | نویسنده : علیرضا قاسمی

هر چه داریم و نداریم ...

 

اگر فاطمه ای هست و علی هست و حسین هست و محرّم داریم
اگر سوریه ای هست و عراق هست و لیاقت به دفاعِ از حرم داریم
همه از یُمنِ وجود و همه از سختی و صبر و قدم توست
اگر عشقِ رضا هست و اباالفضل و حسن هست و چه خوش شاهِ کَرم داریم

 

اگر صبر و اگر آه و اگر ندبه و هر جمعه نگاه بر در و بر لطف خدا هست
اگر منتظر و معتکف و بهر امیدی به ظهورش همه دستی به دعا هست
همه را از تو بداریم و بدانیم که این لطف خدا بوده که ما شیعه بمانیم
اگر هست و اگر نیست همه هست و همه نیست ، از لطف خدا بوده و از بود شما هست

 

 

 

 

شاعر اهل بیت : علیرضا قاسمی


ادامه مطلب
نظرات 0

نشستن کنار همسر    «1»


نشستن در کنار خانواده
به نزد حق تعالی اعتکاف است
به نزد همسرت بنشین مسلمان
که این کار دوری از هر انحراف است

 

 

 

صله رحم    «2»


یکی از بهترین حالات احکام
بُود اینکه کنی یادی ز ارحام
چو خواهی عمر و روزیَّت شود بیش
تو را باید که پُرسی حال اقوام

 

 

 

مهمان    «3»


چو خواهی تو ثوابی بی نهایت
بباید تا کنی مهمان تو دعوت
که با خود آورد روزی برایت
و با رفتن بَرَد درد و بلایت

 

 

 

حفظ آبروی مؤمن    «4»


از رسول اللّه شنیدم این خبر
در حدیثی کامل اما مختصر
گر بخواهی تا روی سوی بهشت
آبروی مؤمنان را تو نبر ...

 

 

 

دوستت دارم    «5»


اینکه شوهر به زن خویش بگوید که تو را دارم دوست
تا ابد این گفته اش همچون نفس در قلب اوست
هرگز این جملهٔ زیبا نَرود از یادش ...
هک کند این جمله را با خون خود بر جان و پوست

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شاعر اهل بیت : علیرضا قاسمی

 


1_ پيامبر اکرم (ص) مي فرمايند:

«جلوس المرء عند عياله احب الي الله تعالي من اعتكاف في مسجدي هذا ; نشستن مرد در كنار خانواده اش، نزد خداي بزرگ دوست داشتني تر از اعتكاف [و نشستن] در اين مسجد من است .»


2_ پیامبر اکرم (ص) می فرمایند :

مَن سَرَّهُ اَن يُنسَاَلـَهُ فى عُمُرِهِ وَ يُوَسَّعَ لَهُ فى رِزقِهِ فَليَتَّقِ اللّه  وَ ليَصِل رَحِمَهُ؛ هر كس دوست دارد كه عمرش طولانى و روزى اش زياد شود، تقواى الهى پيشه كند و صله رحم نمايد.


 3_ رسول اکرم (ص) فرمودند :

اَلضَّيفُ يَنزِلُ بِرِزقِهِ وَ يَرتَحِلُ بِذُنوبِ أَهلِ البَيتِ؛ ميهمان، روزى خود را مى آورد و گناهان اهل خانه را مى برد.


4_ پیامبر اکرم (ص) فرمودند :

مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِيهِ الْمُسْلِمِ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ الْبَتَّة ؛ هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود.


5_ رسول اکرم (ص) فرمودند :

«قول الرجل للمراة انی احبک لا یذهب من قلبها ابدا» ؛ این گفتار مرد به همسرش که «من تو را دوست دارم»، هرگز از قلب زن بیرون نمی رود. (وسائل الشیعة، ج 14، ص 10)


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395  | 6:56 PM | نویسنده : علیرضا قاسمی

هر چه دارم همه مدیون تو أم یا نبی (ص)

 

 

ماندم که عزیزی چو شما را به چه تشبیه کنم
لطفی که نمودی تو به ما را به چه تسبیح کنم
دین و شرف و عزّت و ترک گُنهم را
مدیون شما بوده و ماندم که چه تدبیر کنم

 

با هر که سخن گفتم از این باب ،  جوابی نشنیدم
هر کس سخنی گفت ولی لذّت آن را نچشیدم
گفتند که شادیِّ پیمبر به نماز و عمل نیک و دعا و صلوات است
این ها همه کردم ولی بر آن که دلم خواست نرسیدم

 

من به اندازهء عمری که گذشت و نگذشتش به بطالت
و به اندازهء عشقم به خداوند و به  ایمان و رسالت
همه مدیون شما هستم و جبران نتوانم بنمایم
چنین لطف گرانی که نمودی به من آن را به عدالت

 

 

 

 

شاعر اهل بیت : علیرضا قاسمی


ادامه مطلب
نظرات 0

 

وَ عْتَصمُوا بحَبْل‌ للّه‌ جَميعاً وَلاَ تَفَرِّقُوا


وحدت ، کلید حل هر فتنه و هر مشکلی است ، برادر
سنّی و شیعه اش فرقی نمیکند ، یکی است ، برادر
دشمن همه در فکر جدایی ، میان من و توست ، گل گفت پیامبر ؛
که فرمود ، سعادت ، به رهایی ز جدایی است ، برادر

 

 

شاعر اهل بیت : علیرضا قاسمی

 


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395  | 6:50 PM | نویسنده : علیرضا قاسمی

إقْرأ ...

 

فرمود خداوند به جبریل همینک به زمین رفته و بر خاتم دینم برسان وحی

آیات الهی به وجودش برسانی و بگویی که به معروف کنی امر و ز منکر بِنَما نهی

در غار حرا منتظرت هست و چو پرسید نداند که نویسد و نداند که بخواند

گو إقْرأ و گو إقْرأ و زین پس تو توانی که بخوانی و بدانی همه آیات الهی و بداند

زان پس به سما رفته و برگشت پیامبر به همان منزل و گفتا به خدیجه همه آن ها که گذشت بر دل پاکش

پس گفت خدیجه که بدانستم از آن روز که دیدم تو رو با روح خدایی و  بداشتم به خدا من انتظارش

پس بار دگر آمد و جبریل بفرمود به احمد که بیامد ز سما وحی و تو برخیز که اینک شده آغار رسالت

زین پس تو بباید که به مردم بدهی بیم و برانی همه افکار بد اندر دل هر قوم و بخوانی همگان را تو به توحید و صداقت

 

 

 

 

شاعر اهل بیت : علیرضا قاسمی


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395  | 6:49 PM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

معجزه پیامبر

 

آخرین رسولِ خدا محمّد و آخرین کتاب قرآن است
بهر اهل علم و فن این کتاب صد دلیل و برهان است
تنها مسیر به سمت هدایت و تنها چراغ راه ...
با درک آن سعادت و خواندنش مزید غفران است

 

 

 

شاعر اهل بیت : علیرضا قاسمی


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395  | 6:47 PM | نویسنده : علیرضا قاسمی

پیامبر خوبی ها


ای پاک ترین خلق بشر روی زمین
ای جایگه نور خدا خُلد برین
آرامش قلب بی پناهان تویی
ای مَلجأ دلهای پریشان و حزین

 

ای حُسن جَمالت چو کلامت متین
ای که به عالم شده حُسنت طنین
هرگز نَبُود عاقبتش خیر کسی
که به اعجاز کلام تو ندارد یقین

 

ای راه تو شاه راه و رهت سوی یمین
ای گشته زبانزد به صفت های وزین
زیباتر از این نیست که عالم همه جا
گویند محمّد آن است همان مرد امین

 

ای روح تو با رحمت حق گشته قرین
ای از غم امت شده پُر چین جبین
گفتی که فقط چنگ به ریسمان الهی بزنید
جز این نَبُود راه و نشان هست همین

 

 

 

شاعر اهل بیت : علیرضا قاسمی


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395  | 6:45 PM | نویسنده : علیرضا قاسمی

مکارم الاخلاق

 

روز میلاد نبی از پدرم پرسیدم
که پیامبر ز چه رو مبعوث شد ؟

 

پدرم گفت پسرم از آن روز
که ز اخلاقْ ، جهان مأیوس شد

 

همه در فکر بدی ها و جهالت بودند
ظلم و جور و ستم و شر همه جا محسوس شد

 

حضرت حق به نبی داد پیغام
با بعثت تو هر چه بدی محبوس شد

 

نا امید از عمل خویش شد آن دم شیطان
که جهان با همه افکار نبی مأنوس شد

 

شد نبی عامل نیکی و سعادت به جهان
حق پرستی و عدالت همه جا ملموس شد

 

 

 

شاعر اهل بیت : علیرضا قاسمی

 نبی اکرم (ص) میفرمایند : من برای این مبعوث شدم که مکارم اخلاق را در شما بکمال رسانم و وجود شما را به صفات عالی انسانی بپرورم .


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395  | 6:44 PM | نویسنده : علیرضا قاسمی

قرآن و عترت

 

فَرّ ِ دین در پیروی از قرآن و عترت است
از ازل تا روز محشر ، یک جهان در حیرت است
کین چنین در دین احمد یک دلی و همدلی است
دشمن دین در پی ، بشکستن این وحدت است ...

 

 

 

شاعر اهل بیت : علیرضا قاسمی


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395  | 6:43 PM | نویسنده : علیرضا قاسمی

دین صلح و صفا


اسلام دین صلح و صفا و محبّت است
زیرا که علی ولیّ و وصیّش محمّد است
تنها مسیر خیر و سعادت همین بُوَد جانا
گویم به آن که بین حق و حقیقت مردّد است

 

 

شاعر اهل بیت : علیرضا قاسمی


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395  | 6:41 PM | نویسنده : علیرضا قاسمی


منجی عالم

 

آن دم که ظلم و ستم آسمان و زمین را فرا گرفت
با لطف خالقت به قدومت جهان صفا گرفت
سختی راه و سنگی قلب بشر در فهم و درک حق
هرگز نتوانست که خورد کند ، کوه صبر تو را الحق
یک عمر در جهالت و پستی و هرزگی به سر بردن
آن قوم که زنده به گور دختر و زنده چون پسر بودن
در خون خود تپیده و خون ریز و قربانیانشان چه زیاد
بهر بُتی که از سنگ و چوب است و ندارد یکی از آنها یاد
باید می آمدی که زمین و زمان را کنی بیدار
ای منجی بشر ای فخر عالم ای از بدی بیزار

 

 

شاعر اهل بیت : علیرضا قاسمی


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395  | 6:38 PM | نویسنده : علیرضا قاسمی

رَحمَةً لِلعالَمینْ

 

شاد و سرمد از آنم که میلاد رحمةً لِلعالمین است
من مفتخر بدانم که دینم دین آخرین است
بدانم هر چه دارم لطف رحمان و رحیم است
هزاران شکر من بهر خداوند محمّد آفرین است

 

 

 

شاعر اهل بیت : علیرضا قاسمی


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 30 آذر 1395  | 6:36 PM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

پیامبر رحمت

 

یه روز یه دختر ناز ، با موهای طلایی
گفت مامانی کجایی ، میشه پیشم بیایی


صد تا سوال دارم من ، پونصد و شصت تا مشکل
حل میکنی مامان جون ، سوال این یه خوشگل


گفت که بله قشنگم ، بفرما مهربونم
سوال داری بگو خوب ، ایشاالله من میدونم


گفت مامانی قدیما ، خدا همین جوری بود
یه دونه بود تو دنیا ، یا هر جوری بگی بود


گفت عزیزم قشنگم ، تو عصر جاهلیت
مردم خداشون بُت بود ، بُتای بی خاصیت


می ساختن از چوب و گل ، همون میشد خداشون
می رفتن از ته دل ، قربون اون بُتاشون


تا اینکه حضرت حق ، داد به ملائک خبر
که واسه اون آدما ، حجّت من رو ببر


بعد هزاران رسول ، آخریشو فرستاد
برای اون آدما ، یه رهبر و یه استاد


اون آقای مهربون ، که احمد اسمشون
بُتا رو جمع و جور کرد ، خدا رو داد یادشون


گفت که خدا یکی هست و غیر از اون کسی نیست
هر کی خدا پرسته ، بدونه نُمرشه بیست


خدا همیشه با ماست ، یه نور تو تاریکی
نه اومده به دنیا ، نه داره هیچ شریکی


اون قدْر قوی و داناست ، نیاز به هیچکسش نیست
خیلی عزیز و تنهاست ، شبیه اون بگو کیست


خلاصه دختر من ، گوش دادی حرف من رو
به پاسخت رسیدی ، گرفتی تو جواب رو


بله مادر خوبم ، ممنون از این صحبتا
از اینکه وقت گذاشتی ، برای این پرسشا


الان دیگه فهمیدم ، به که چه خوب حالم
خدا فقط یه دونست ، اونم تو کل عالم

 

 

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شاعر اهل بیت : علیرضا قاسمی

 


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 10:51 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

 

 

 

یاد شهدا

 

انگشتر فیروزه دلش خون، شد عقیق


همچو دانه های سرخ انار، شد رقیق


جاری شد از جفای جنون ، جوی خون


یادی از لاله های شهید ، شد دریغ

 


علیرضا قاسمی ( آ.شیخ )


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 10:50 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

یادگار انتظار


عمر من و دیگر رفیقانم به سر شد
آن طفل دوران جنون دیگر پدر شد
آنقدر نشستی منتظر تـا عاقبت هـم
رفتی و از تو یادگاری یک پسر شد


الهم عجّل لولیک الفرج
علیرضا قاسمی (آ.شیخ)


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 10:48 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

یاد مرگ ...

هر لحظه عمر خود را بـه یـاد مرگ باش
ایـن زندگـی درخت است تـو برگ باش
مانـی فقط خداست و باقـی همه فانـی
دل بر زمین مبند شیخا به فکر اَرگ باش

 

علیرضا قاسمی (آ.شیخ)


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 10:46 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

کوه یخ


در این سرما عجب شیخـا چو کوه یـخ شده ای
کنف وجود تو بود لیک امـا چو تار نـخ شده ای
بیا رهـا شـو از این روزهـای سـرد و پی در پی
که همچو خشکبار خشکیده آویز مطبخ شده ای

 

علیرضا قاسمی (آ.شیخ)


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 10:45 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

کبوتران حرم


کبوترانِ حرمِ امنِ آقا امام رضا ، سلام
سبو برانِ دانه به دندانِ آقا رضا ، سلام
از راه دور هم شما برسانید ، ز سوی ما
کبود پرانِ سفید جامه به آقایمان ، سلام

 


علیرضا قاسمی ( آ.شیخ )


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 10:43 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

پس از باران


پس از بـاران دگـر بهر هوا حـال و هوا نیست
بـه جـز آواز بـاران در سـرای جـان نوا نیست
تو چترت را ببند شیخا چو می بارد همی باران
کـه این ظلم و ستم بر خالق بـاران روا نیست...

 

علیرضا قاسمی (آ.شیخ)


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 10:41 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

پريد ...
خوبي را نديد ...
گنجشككي بود با صدايي غريب ...
كه كودكان از سر شوق ...
با تيركمان هاي كِشي ...
قصد جانش كردند ..

چسبيد ...
سيم برقِ نامرد ...
او هم از روي بدي ...
كه گذارد يك سنگ ...
بخورد بر تن يك جنس نحيف ...

پريد ...
عقل از سر اين جنس خراب ...
رفت بر باد و بر آب ...
آه ، مهر و وفا كمياب ...
شده اما نه كه از ياد برود
ليك درِ دكان كدام عطاري ...
شود اين گوهر ناياب پيدا...

چرخيد ....
به دور سر من دنيا ...
از اين همه نيرنگ و خطا ..
كه ندارد پاي رفتن حتي ...
كرم خاكي ز سر ظلم و بلا ...

خوبي ...
تو سخن مگو علي از اين دُرّ نهان ...
كه صدف از بر تزوير و ريا ...
بگذارد در دل ...
سنگ چخماقي را ...
تا بسوزاند دل ماهيگيري ...
كه ندارد رويي ...
تا كه جاري كند از چين جبين ...
عرق شرمش را ...

ديدي ...
دور ديدي ...
اندكي دور تر از مشرق چشمانت ...
تو دو چشم تر آن طفلي را ...
كه سروده هايش همچون ...
تبري بر تن يك برگ خزان ...
بشكند قفل سكوت و ...
لب و دندانت را ...

 


علیرضا قاسمی ( آ.شیخ )


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 10:39 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

پرچم عبّاس (ع)


در خیمه های عزا پرچم عباس ، چه دیدن دارد
ذکر القاب و وفاداری و ایثار عمو ، چه شنیدن دارد
دل اگر دل بُود از غیرت عباس ، جنون میگیرد
به خدا اشک که نه خون دل از چشم ، چکیدن دارد ...


علیرضا قاسمی ( آ.شیخ )


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 10:34 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

هزار و یک شب


کافری به شیخ گفتا که امشب به مجلس سکوت کن
یـک روز دیگـر به تبلیغ دین شو خدایت ثبوت کن
بگفتا شیـخ نه امشب بـل هزار و یک شب دیگرهم
بگویم از خدای خود ، تو هم با کـفر خود سقوط کن

 

علیرضا قاسمی ( آ.شیخ )


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 10:32 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

نام حسین (ع)


نام حسین را که به هیات شنیدم بدنم گُر گرفت
حس و حالی شبیه آن دو به شکی که حُر گرفت
دیوانگان و عاشقانِ عشق شما را به چشم دل دیدم
آن گونه های خیس و اشک چشمی که رنگ دُر گرفت

 

علیرضا قاسمی ( آ.شیخ )


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 10:29 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

میلاد حضرت معصومه (روز دختر)


مژده ای دل خجسته میلاد حضرت معصومه رسید
خبر ز اهل زمین به عرش و صد هزار منظومه رسید
با عرض تبریک به حضرت مهدی و هم برادرشان
روز دختر همان که نزد پدر ، بسیار محبوبه رسید

 

علیرضا قاسمی ( آ.شیخ )


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 10:20 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

میلاد امام رضا (ع)


دلم به عشق گنبد و کفتر و فواره میاد
به عشق سقاخونه و ضریح و نقاره میاد
در روز میلاد شما ضامن آهوی غریب
یه بنده از یه راه دور با قلب آواره میاد

 

علیرضا قاسمی ( آ.شیخ )


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 10:18 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

میراث کِرم ها !


شیخ از دل و جان ساخت شبی تابوتی
از جنس زر و چوب دو سر طاغوتی
مردی بگذشت و شیخ را غافل دید
گفتا ز چه رو دهی به کِرم یاقوتی !

 

علیرضا قاسمی (آ.شیخ)


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 10:17 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 


مدافع حرم ...


دشمن رسیده تا به نزدیکی حرم
عرصه بر مدافعان حرم تنگ شده
پدرم یعنی الان کجای این دنیاست
خیلی دلم برای بابا تنگ شده
از گوشه و کنار میشنوم هر روز
در عراق و در سوریه جنگ شده
دشمن سیاه به تن دارد و بابا اما
با خون شهیدان حرم رنگ شده
این پیرهنی نیست که من میدیم
سبز بود ولی قرمز ، چه قشنگ شده
مادرم مثل من اینجا تنهاست ، برگرد
چشم به راه است و گوش به زنگ شده
پدرم یعنی الان کجای این دنیاست
خیلی دلم برای بابا تنگ شده ...

 

برای سلامتی و پیروزی مدافعان حرم دعا کنیم ...
اَلّلهُمَ صَلِ عَلیْ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدْ وَ عَجِّل فَرَجَهُمْ

علیرضا قاسمی ( آ.شیخ )


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 10:15 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 


مجلس زنانه !


گفتا عیال شیخ ، قصد دارد که بَهر رضای خدا
پهـن کنـد سفرۀ اطعـامی و بـا ذکـر و دعـا
چون که دید آن چشمِ آکنده ز اجبار و به خشم
شیخ از سر اکرام و ادب گفت به منزل که به چشم
روز موعود چو رسید شیخ بگفتا به پسر
که عزیزم برو بنگر به مراسم چه خبر ؟
طفل بیچاره چو برگشت بگفتا که پدر
آن چه دیدم ببرد هوش تو را از پسِ سر
گفتا که بگو تا که بدانم ز چه روست
آن را که بلای جان و مال و آبروست
گفتا که بدیدم به وضوح چند زنِ با هیبت
همه مشغول طعامند و پس از آن غیبت
گفتا پسرم رو ، بنشین در بـرِ مادر
فریاد برآور نخورید ، گوشتِ برادر
چون رفت و بیامد به پدر گفت ، پدر جان
آن نکته کـه گفتی و بگفتم ، به سرانجام
تاثیر گذاشت بر دلِ هر یک یک از آن جمع
آن گونه که از خجلتشان ، آب شود شمع ...


علیرضا قاسمی ( آ.شیخ )


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 10:11 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

قصه تلخ جدایی


پایان ایـن سختی و بـد بختی بیاید
کافی است بتابد نور حق مهدی بیاید
درمان درد و رنج و صبر و بی قراری
آن کس که با او بسته ام عهدی بیاید

منجی عالـم او که دنیا در فراقش
کل هـمه مخلوق و آدم ها فدایش
چون آید این دنیا دگر سختی نبیند
دلهای عاشق جان بگیرد در هوایش

هر جمعه ندبه خوانم از دل من برایت
ای جان بی مقدار من ، باشد فدایت
صبرم به سر آمد بیا ، تا زنده هستم
ترسم که آیی و نباشم ، در رکابت ...

 

علیرضا قاسمی ( آ.شیخ )


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 10:09 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

عید قربان


پیام روز عید را چگونه می دانی تو ای جوان عزیز ؟
نیت ذبح پسر را به دست پدر دانی تو در نهان و حفیظ ؟
مقصود حق بُود آنکه تو نفس خویش را قربانی کنی
دل از هوی و هوس برکنی و قلب خویش ، قرآنی کنی
و دیگر آنکه به فرمان خدای خویش تو گویی لبیک
در هر آنچه به تو امر کرده ، حتی به یک سلام ُعلیک
تسلیم امر خدا باش به ذبح و ذکر و خمس و ذکات
تا از تو دور نگردد الطاف الهی به حق این برکات

 

علیرضا قاسمی ( آ.شیخ )


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 10:07 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

عید سعید غدیر خم


در آخرین حجّش پیامبر شد به صحرای غدیر
دست حیدر را بـه بـالا برد و گفتـا یـا امیر
بعد من بر شیعیانم یا علی مولا تویی
بر همه عالم ز هر دوران علی اولا تویی
چون نمی گفتم به عالم اینچنین پیغام را
می شکستم با خدای خود همه پیمان ها
پس بدانید هر که را من بوده ام بهرش ولی
بعد از این باشد برای او فقط مولا ، علی

 

علیرضا قاسمی ( آ.شیخ )


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 9:58 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

عیادت ...


الا یـا شـیخ دائـم در عبادت
بـکن از یـار بیمـارت عیادت
ببر بهر رفیقت مهر و احساس
که تا یزدان کند سویت عنایت

 

علیرضا قاسمی (آ.شیخ)


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 9:57 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

عشق شرعی !


شیخ در شب و شبتاب به شب شمعی بود
شب بود و شما خواب و هوا شرجی بود
شهد شکر عشق شبی نیمه شبی بر در زد
شیخ عاشق عشقی شد و این شـرعی بود !

 

علیرضا قاسمی (آ.شیخ)


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 9:55 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

عشق حسین (ع)


شیخ را می کُشد آخر چنین دوری چنین درد فراق
ای کـه تربت گشـته خاکت ، خاک پاکـت در عراق
می رسد آخر قدم هایم بدین منزل ، بدین ساحل
ای که در کشـتی عشـقت می درخشـد صد چراغ

 

علیرضا قاسمی ( آ.شیخ )


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 9:53 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

 

 

شکر نعمت

ایزد به تو هر آنچه داده بدان هست نعمتی
در هر چه از تو ستانده بدان هست حکمتی
شکر نعمت به جای آر هر زمـان تو شـیخ
تا آن زمان که زمین مانده و هست خلقتی

 

علیرضا قاسمی ( آ.شیخ )


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 9:50 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

شبهای قدر


در یک شبی مولا علی هم تـا خدا رفت
آن مـرد ایـمـان و وفـا آن بـا خدا رفت
شیعه نخوابد تا سحر یک چند شبی را
کشتی بـه دریـا بـود ولیکن ناخدا رفت

 

علیرضا قاسمی (آ.شیخ)


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 9:49 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

سپید جامه !


آن لحظه بشـد تا تو سپید جامه بـه تن پوش کنی
یک چند ورقـی بهـر چنین جامه تـو منقوش کنی
دل بـرکنـی از دار و نـدارت بِسِـپاریـش بـه خـاک
هـر چند کـه تـو شیخـا نتوانـی کـه فراموش کنی

 

علیرضا قاسمی (آ.شیخ)


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 9:46 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

سوغات خراسان


افسرده دل چو بدید گنبد و بارگاهتان را ، دلش جلا گرفت
بیچاره کودک بیمار با یه قطره اشک ، از شما شفا گرفت
لیکن ای امام رئوف من ، به پنجره فولادتان نیاز نیست
اینجا مسیحی و سُنّی هم از شما سوغات ، درس وفا گرفت

 

علیرضا قاسمی ( آ.شیخ )


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 9:44 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

سلام بر حسین (ع)

 

 

چو نوشیدی گـوارا آبـی از دریـا و چشمه


به یاد آر آن ستم ها با هزاران تیر و دشنه


رسـان از عمق جان با قلب پاک بهر تبرّک


سلامی بر حسین و زینب و آن طفل تشنه

 

 

علیرضا قاسمی (آ.شیخ)


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 9:43 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

روزۀ مستان


در روزه بودن هم توانی مست کرد
آری ببایـد عاشـقـی را قصـد کرد
چون تو مهمانی و مهمان محترم
پـس نباید حـدِّ قطـعِ دست کرد


علیرضا قاسمی (آ.شیخ)


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 9:41 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

روحیه !


تو به شیخی که دلش پُر ز غم و غصۀ دنیاست ، عجب روحیه میدی
وعدۀ رفتن خارج ، به لهستان و به آلمان ، کُره و روسیه میدی
چون تو دانی که منِ شیخ به جز ترکی و فارسی نتوانم که بگویم
به من از لطف و عنایت به حساب دل خویش ، وعدۀ بورسیه میدی
گویی که طبیبان همه بر یک نظرند ، که دوای دل بیمار به چیست
باید متاهل شوی و لیک به من وعدۀ صغرا و حلیمه ، سحر و فوزیه میدی

 

علیرضا قاسمی ( آ.شیخ )


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 9:39 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

رقص شیخ ...


گفتـا ز چـه رو از گنهـت شـیخ بترسی
چون مور و ملـخ بر بدن خـویش بلرزی
گفتـا که نترسم چو بلرزم ز گنه نیست
شرم است که در محفل شیطان تو برقصی

 


علیرضا قاسمی (آ.شیخ)


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 9:37 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

دین حق

به دین حق بمان شیخا که این اعتقاد توست
حق با علی و مولای تو علی این افتخار توست
بهر حفظ دین حق بکوش تا جان به تن داری
زیرا که این لطف خالقت به تو انتخاب توست

 

علیرضا قاسمی ( آ.شیخ )


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395  | 9:36 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 


دین تقوا ...

به دین خاتم ‍پیغمبران چو شدی تو بدان
که مردم هر قوم و نژاد اینجا برابرند
ترسی نداشته باش که تو تنها نمی مانی
زیرا که در این دین همه با هم برادرند
تنها ملاکِ تمییزِ ایمان و عمل تقواست
آنان که بدین ره شتافته اند آری فراترند


علیرضا قاسمی ( آ.شیخ )


ادامه مطلب
نظرات 0

تعداد کل صفحات : 2 :: 1 2