تاريخ : سه شنبه 7 دی 1395  | 6:38 PM | نویسنده : علیرضا قاسمی

ولیمه !

 


ای خوشا امشب که با دوستان خویش
می کِشیم مرغ و کباب را هم به نیش


پارچ دوغ و سبزی و ماست و کره
کاشکی گوشت بره باشه یا که میش


می کشم من سفره را با پا به پیش
با تفکر می کشم دستی به ریش


ای که کفگیر به دستی و برنج را می کشی
ما مریض داریم بکش یک ظرفِ بیش


چون رسیدم من بدان ته لقمه های آخریش
ناگهان دل دردی آمد سوی من از پس و پیش


ای که ماشینت پراید است و شتابان می رود
این اسیرِ بندِ خوردن را ، به دکتر می بریش ؟

 

 

 

 

علیرضا قاسمی « آ.شیخ »



نظرات 0