تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1396  | 11:51 AM | نویسنده : علیرضا قاسمی

 

 

جوجه های من

 

خواهرِ من شیش هَفتا جوجه داره

که اونا رو گذاشته کُنجِ حیاط


اِسماشونَم گذاشته خیلی خوشگل

مَل مَل و پَر حنایی ، شاخِ نبات


ناز میکُنه یکی از اون جوجه ها

آبجی میگه اِلهی من به فدات


من اینجا میشینم مراقِبِت تا

با جون و دِل نوک بِزَنی به غذات


گربه ها رو میدَم فَراری هر روز

تا نَکِشَن یه موقع نقشه برات


خدا نَخواد مریض بِشید یه موقع

تا من باشم به فکرِ راهِ نجات


چه قدْر قشنگه وقتی صبحای زود

بیدار میشم با زنگِ خوبِ صدات


خدا نگهداره تو رو بَرا من

الهی من فدای رنگِ چشمات


برادرم میگه با این کارِ خوب

مهربونی تو کردی آبجی اثبات


خدای مهربون تو دفتِرش هم

هزار و یک ثواب نوشته برات

 

 

 

شاعر اهل بیت : علیرضا قاسمی



نظرات 0