درد دل با امام زمان

سلام امام مهربانم..
من نامِ شما را که می شنوم حال ِدلم عوض
 می شود اما خوب می دانم آنے نبوده ام که می خواهید...

مولای غریبم وقتے فکر می کنم گاهے چطور قلبتان می شِکند از عهد شکنی های من
دلم می خواهد زمین دهان باز کند و من در آن فرو روم....

 


ادامه مطلب


[ سه شنبه 31 فروردین 1395  ] [ 12:51 AM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]

عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری؟؟؟

در این شب باز هم خواهشم اینکه برای #ظهور مولامون دعا کنید...

تنها آرزو:

اللهم عجل الولیک الفرج

التماس دعای فرج


ادامه مطلب


[ جمعه 27 فروردین 1395  ] [ 3:57 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]

..کی در سرای چشمم، قصد ظهور داری؟

سلام.

سلام ای غایب بی نشان !

ای بهانه ی تمام گریه هایم ! ای آقای ندیده ام!

امشب دلم دوباره بیقراری می کند,

ستاره می شمارد و سراغت را از ماه می گیرد,

 اما گل های باغچه که بیقراری دلم را می بینند

 به جای ماه جواب می دهند:

« ما عمریست هر بهار به امید آمدنش خود آرایی و

عطر افشانی می کنیم

ولی با آمدن پاییز عمر ما به سر می آید و او نمی آید.»

به ادامه مطلب مراجعه فرمایید


ادامه مطلب


[ یک شنبه 24 آذر 1392  ] [ 12:01 AM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (1) ]

اى محبوب دلها!

اى محبوب دلها!

تمام هستي ‏ام را خاك قدمت مي ‏كنم

تا شايد نظرى به جاده دلم بيندازى ،

چرا كه تو آفتاب يقينى، كه اميد فرداها هستى،

 تو بهار رؤيايى كه مانند طراوت

گل ‏سرخ مي ‏مانى و نرم و سبز و لطيفى ،

 تو معنى كلمات آسمانى هستي كه

دستهايش براى آمدنت به زمين دعا مي ‏كند.

اى تجسّم مهربانى!

غيرت آفتاب و جلوه زيبايى ماه تو را توصيف مي ‏كنند

و نفس آب تو رامعنى مي ‏كند

و نبض خورشيد تو را وصف مي ‏كند.

خوب مي ‏دانم كه تو مي ‏آيى؛

آرى تو مي ‏آيى همانطور كه وعده كرده ‏اى و آنگاه است

كه كلمه انتظار را از لغتنامه ‏ها پاك خواهيم كرد.

پس اى تمام زيبايى!

بيا تا براى هميشه فريادرس عاشقان موعود باشى


ادامه مطلب


[ شنبه 23 آذر 1392  ] [ 11:58 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (1) ]

آه چه قدر انتظار سخت است . . .

اى محبوب دلها!

تمام هستي ‏ام را خاك قدمت مي ‏كنم تا شايد نظرى به جاده دلم بيندازى ،

 چرا كه تو آفتاب يقينى، كه اميد فرداها هستى،

 تو بهار رؤيايى كه مانند طراوت گل ‏سرخ مي ‏مانى و نرم و سبز و لطيفى ،

 تو معنى كلمات آسمانى هستي كه دستهايش براى آمدنت

به زمين دعا مي ‏كند.

اى تجسّم مهربانى!

غيرت آفتاب و جلوه زيبايى ماه تو را توصيف مي ‏كنند

 و نفس آب تو رامعنى مي ‏كند و نبض خورشيد تو را وصف مي ‏كند.

خوب مي ‏دانم كه تو مي ‏آيى؛

 آرى تو مي ‏آيى

همانطور كه وعده كرده ‏اى و آنگاه است كه كلمه انتظار را از

لغتنامه ‏ها پاك خواهيم كرد.

پس اى تمام زيبايى!

بيا تا براى هميشه فريادرس عاشقان موعود باشى


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 20 آذر 1392  ] [ 8:47 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (1) ]

ای امام زیبایی ها

ای امام زیبایی ها! سلام.

پائیز هم آمد، می بینی؟

گویی او هم منتظر است. ابرهایش را بنگر،

برای دوری از تو اشک می ریزند. برگ ریزان برای توست؛

 او هر سال به امید آمدنت زمین را فرش می کند.

چشم برگ ها به آسمان خیره مانده، بلکه منت نهی و بر سرشان قدم گذاری.

 درخت هم عریان می شود تا وقتی تو می رسی، لباس نو بر تن کند و سبز بپوشد.

ولی آقای من؛ بین پائیز و بهار، تنها یک زمستان فاصله است.

 اما بین من و تو جاده ای بی انتها به نام انتظار.

من مسافر این جاده ام. جمعه منزلگه من است و اشک، تنها دارایی ام.

 هر کجا تو باشی، مسیر زندگی من از همان می گذرد.

مولای من؛ می ترسم از خزان.

نکند تو نیایی و قلب من در این جمود یخ زده منجمد شود!

و در این راه، پیش از آنکه به تو برسم، چشمانم به راه سپیدت

خیره بماند و تو را ندیده بمیرم.


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 20 آذر 1392  ] [ 8:43 PM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]