زمینهها و پیامدهای روانشــناخـتی وتربـیتـی انتــظار
تفكر انتزاعی، زمینهساز اندیشیدن به آینده
در تحول روانشناختی انسان، ابعاد مختلف شخصیتی فرد از كودكی تا بزرگسالی بررسی میشود، از آن جمله تحول شناختی، عاطفی، اجتماعی، بدنی و حركتی او كه بیشتر مورد توجه است. «پیاژه» از روانشناسان صاحبنظر در رشد روانشناختی انسان، برای این تحول، سه دوره و برای هر دوره، دو زیر دوره مشخّص میكند:
اولی، از تولد تا دو سالگی است كه دورة حسی ـ حركتی نامیده میشود.
دومی، از دو تا یازده سالگی است كه از آن به دورة عملیات منطق عینی یاد شده است.
سومی، كه به لحاظ ساختارهای عقلانی، شامل یازده تا شانزده سالگی است، دورة عملیات منطق صوری با تفكّر انتزاعی نامیده میشود.1
مشخّصة دورة حسی ـ حركتی این است كه كودك در این مرحله، منطقی را به جهان اضافه نمیكند. در اصل، شیوة روبه رو شدن او با محركها، به مقتضای درك مستقیم پدیدهها بوده و واكنش او هم در مقابل همان ادراك است؛ برای مثال، انسان بزرگسال وقتی به شیئی مینگرد، میتواند به كمك منطق عقلانی، حجم و وزن آن را نیز به شكل تفكیك شده درك كند، در حالیكه چنین تفكیكی در عالم واقع هرگز اتفاق نمیافتد. هیچ شیئی را نمیتوانیم عملاً به دو جزء حجم و وزن تفكیك كنیم و این عقل است كه میتواند چنین كاری را انجام دهد. كودك در مرحلة حسی ـ حركتی؛ یعنی در فاصلة تولد تا دو سالگی از چنین عقل و منطقی بهره نمیبرد و یا اشیا، همانگونه كه مستقیماً به ادراك حسی در میآیند، رو به رو میشود.
كودك از دو تا یازده سالگی، منطقی را به ادراكهای خویش میافزاید كه شكل عینی دارد؛ یعنی فقط در حضور اشیا قابل درك است. كاربرد منطق در غیاب اشیا كه پس از یازده سالگی تحقق پذیر است، تفكّر انتزاعی نامیده میشود. با تفكّر انتزاعی میتوان دربارة پدیدههایی كه در دسترس حواس نیستند، اندیشید و نتیجهگیری كرد؛ مثلاً در پدیدة زمان كه تنها بخشی از آن در دسترس ما است، به رغم فعلیت نداشتن آینده و گذشته، تفكّر انتزاعی انسان،میتواند به عمق گذشته رفته و آینده را در امتدادی تا بینهایت بكاود . این یك توانمندی مشترك است كه انسان اگر از تحول به هنجار برخوردار باشد، ناگزیر به سطح تفكّر انتزاعی میرسد و میخواهد دربارة گذشته و آینده بیندیشد كه آیندة بشر در این جهان چگونه رقم خواهد خورد؟ او برای پاسخ به این سؤال ناگزیر است یا در قلمرو علوم تجربی جستوجو كند یا در پی فلسفه رفته، برای خود برهانهای فلسفی بجوید. همچنین ممكن است سراغ معارف دینی رفته، از سرچشمة وحی، پاسخ بخواهد و یا اینكه خارج از این معارف، به عالم وهم و خیال پناه برد، در هر حال، انسان با هر چیزی، ناگزیر از پاسخ دادن است.
كنترل، لازمة زندگی متعادل روانی
عامل دیگری كه انسان را به سمت آینده میكشاند و او را آماده میسازد، ویژگی و تمایل برای اعمال كنترل بر خویشتن و محیط خود است.
انسان به لحاظ روان شناختی، درصدد افزایش كنترل بر دنیای درونی و بیرونی خویش است. پرسش بسیاری از نوجوانان دربارة اینكه چگونه میتوان از ارادهای قوی برخوردار بود، نشان از همین تمایل دارد.
انسانها چه در دنیای خیال و چه عالم واقع، به دنبال گسترش كنترل خویشاند. كوشش بسیاری از انسانها برای كسب قدرت، مقام، مال، علم و مدرك یا حتی انجام دادن اعمال مجرمانه، همگی برای گسترش كنترل خود و اطرافیان انجام میگیرد.
انسان پیوسته در ناخودآگاه خویش، از دست دادن كنترل را پدیدهای وحشتناك میداند. «بختك» رؤیای وحشتناكی است كه اكثر انسانها در دورههایی از كودكی و نوجوانی یا حتی در بزرگسالی تجربه میكنند. بختك، رؤیای از دست دادن یكسرة كنترل است. در این رؤیا، انسان خود را در سیطرة موجودی وحشتناك(بختك) مییابد كه در برابر آن هیچ ارادهای ندارد؛ نه توان حركت دادن اندامها و نه حتی توان فریاد زدن؛ میخواهد، ولی نمیتواند و سرانجام چنین رؤیایی، بیداری وحشتزدة انسان است.
كنترل بر خویشتن، در بیماران روانی نیز عامل محوری در گسترش اختلال است. در اصل، چیزی را كه یك بیمار روانی از دست داده و تعادل روانی خویش را یكسره فرو ریخته مییابد، همین كنترل بر خویشتن است. اگر افكار یا اعمال وسواسی به فردی حمله میكند، چنانچه افسردگی یا اضطراب سراغ كسی میآید، یا افكار پریشان خیالی او را آزار میدهد، تا وقتی كه احساس میكند میتواند بر بخش مهمی از شخصیتش تسلّط و كنترل داشته باشد، میتواند با بیماری خویش نیز كنار آمده، آن را تحمل كند ولی اگر احساس كند كه كنترل خود، بیماری یا رفتار اجتماعیاش را از دست داده، همه چیز فرو میریزد و بیمار روانی خود را از دست رفته میپندارد.
بحث دربارة كنترل بر خود و محیط، بسیار است، ولی آنچه دربارة آیندة عالم بشری و ارتباط آن با كنترل یاد شده وجود دارد، این است كه چنین تمایلی در انسان، ناخودآگاه یا نیمه آگاه وجود مییابد كه در آینده چه جایگاهی خواهیم داشت؛ به عبارتی، تمایل انسان برای كنترل خود و محیطش، جایگاه وی را در آیندهای كه در پیش رو دارد، زیر سؤال میبرد. این آینده نه تنها در دنیا، بلكه در آخرت نیز برای انسان مطرح است. داشتن جایگاهی مقبول در آینده، از نیازهای طبیعی و فطری بشر است. انسان فطرتاً تمایل دارد با پیوستن آگاهانه و از روی اختیار به قیام و انقلاب منجی عالم بشری، بر آیندة خویش ـ در آن شرایط ـ تأثیری كنترل شده داشته باشد.
قرآن كریم همین تمایل را برای آخرت نیز به شكلهای گوناگون مورد توجه قرار داده است. خداوند با تأكید بر چنین تمایل فطری در انسان و با اشاره به ارادة انسانی صراط مستقیم را به او مینمایاند:
ذلك الیوم الحقّ فمن شاء اتّخذ إلی ربّه مآبا.2
آن روز حق است؛ هر كس بخواهد راهی به سوی پروردگارش برمیگزیند.
در حقیقت قرآن به انسان میفرماید:
تو نیز ارادهات را برای آخرت گسترش بده و با پیوند دادن ارادة خود به ارادة الهی، در آخرت نیز بر سرنوشت خویش مسلّط باش. در مقابل آنانی كه ارادة خود را به ارادة الهی پیوند نمیزنند و سركشی میكنند، با مرگ وارد عالمی میشوند كه دیگر از خود ارادهای نداشته، یك سره تحت سیطرة فرشتگان از عذابی به عذابی دیگر دچار میشوند:
خذوه فغلّوه ٭ ثمّ الجحیم صلّوه.3
او را بگیرید و در بند و زنجیرش كنید ٭ سپس او را در دوزخ بیفكنید.
علاوه بر تفكّر انتزاعی انسان و اعمال كنترل بر زندگی، عوامل دیگری نیز انسان را به آماده شدن برای شرایطی كه در آن، آیندة بشر رقم میخورد و و بر اساس وعدة الهی، منجی عالم بشری ـ مهدی موعود(ع) ـ ظهور میكند، تجهیز مینماید. سعادتخواهی انسان، احساس همدردی با مظلومان و ستمدیدگان، گرایش انسان به حاكمیت افضل و عوامل دیگر، زمینهساز گرایش انسان به سوی آیندهای امیدبخش و عادلانه است كه تمامی اینها در وعدة ظهور مهدی آل محمد(ص) تجلی یافته است.
واكنشهای انسان
وقتی انسان در پی آگاهی بر آیندة خود و عالم بشری است، رایجترین روش كاوش در علوم تجربی، فلسفه و یا دین میباشد. این راهها، عالمانه و مبتنی بر عقل است.
اگر كسی با تأكید بر علوم تجربی آیندة خویش را پیشبینی كند، هر چند كاری ممكن انجام داده، قابلیت تحقق آن را به سادگی در اختیار نخواهد داشت. علوم تجربی با ماهیتی كه دارند، میتوانند با متغیرهایی كه به دقت آنها را تفكیك كرده و در كنترل خود درآورده، سروكار داشته باشند.
این علوم برای شناخت پدیدهها، آنها را به اجزای تشكیل دهنده و قابل مطالعه تقسیم كرده، تأثیر و تأثر آنها را بر یكدیگر بررسی میكنند، و به شناخت روابط میان پدیدهها و در نتیجه، پیشبینی وقوعشان در آینده میپردازند. در گامهای بعدی، علم از تركیب شناختی كه دربارة اجزا به دست آورده است، به شناختی در مورد پدیدههای پیچیده میرسد. برای مثال علم تجربی توانسته است با شناخت پدیدههای جوّی و طبیعی از یك سو و شناخت قوانین مربوط به هوانوردی و هواپیمایی از سوی دیگر، به قانونمندی سفرهای هوایی پی برده، آن را پیشبینیپذیر سازد و تحت كنترل درآورد. امروزه در سفرهای هوایی، از زمانی كه هواپیما از زمین بر میخیزد، به دقت تحت كنترل درآمده و فاصله مقصد و زمان فرود آن پیشبینی میشود. در پدیدههای فیزیكی از این نوع كه مثال زدیم كنترل به دفعات و به خوبی انجام میگیرد.
با وجود آن، آیا علم میتواند رخدادهای انسانی و اجتماعی را نیز به دقت پیشبینی كند و از این طریق آینده را نیز در اختیار انسان قرار دهد؟ پاسخ به شكل نظری، آن است كه اگر متغیرهای انسانی و اجتماعی قانونمندیهای حاكم بر آنها مانند متغیرهای فیزیكی و آب و هوایی، دقیقاً قابل شناسایی و كنترل باشند، میتوان به چنین پیشبینیهایی نیز رسید، اما در حال حاضر در آیندهای نزدیك، دسترسی به چنین دانشی برای انسان ممكن نیست. انسان هر چند توانسته است بسیاری از پدیدههای فیزیكی را در سیطرة دانش خویش درآورد، ولی در شناسایی و كنترل پدیدههای انسانی، همچنان ناتوان مانده است.
آمریكا با استناد به شواهدی، از قبیل اعتقاد مسلمانان ـ به ویژه شیعیان ـ به ظور منجی عالم بشری4 وقوع تجربههایی از قبیل ظهور خاتم پیامبران(ص) در سرزمینی به دور از قلمرو فراعنه5 یا حتی اتكا به پیشبینیهایی از نوع آنچه «نوستر اداموس»6 بیان كرده است7 وقوع خطر را در منطقة خاورمیانه احساس كرده، خود را برای مقابله با آن آماده میسازد. اما این احساسها ناشی از دستاوردهای دقیق علمی نیست، بلكه بر یك سلسله فرضیهها و احتمالها استوار است. تجهیزاتی كه آمریكا برای مقابله با چنین خطری در اختیار میگیرد نیز از روی علم و بصیرت كافی نیست، زیرا وقتی آیندهای به دقت قابل پیشبینی نباشد، چگونه میتوان خود را برای رویارویی با آن آماده كرد؟ تنها یك آمادگی كوركورانه، قابل تحقق است.
بنابراین، اگر انسان بخواهد به كمك علم تجربی به زمینههای روانشناختی انتظار خویش پاسخ دهد ـ در حال حاضر ـ علم، توان پاسخگویی دقیق به این مقتضیات را ندارد و آنچه را كه از فلسفه برمیآید میتواند انسان را به سمتی هدایت كند كه در آن نویدی برای آیندة بشر باشد، اما ممكن است همین معرفت بر آمده از دیدگاه بدبینانة برخی فلاسفه، برای آیندة بشر تیرگی و شقاوت را پیشبینی كند. در هر حال، فلسفه میتواند جهتی كلی به شكل سعادت یا شقاوت، برای جامعة بشری نوید دهد و از پیشبینی قطعی آن ناتوان است.
در این میان، معرفت دینی و وحی، تنها یك تكیهگاه انسان است كه میتواند به مقتضیات روانشناختی انسان برای توجه به آینده پاسخ دهد. انتظار ظهور فردی معین با همة تاریخچهای كه در پشت سر دارد و تمام وعدههایی كه برای پیشبینی ظهور او داده شده، یكی پس از دیگری تحقق مییابد، حتی بیان كیفیت ظهور و شمار یارانی8 كه در گام اول خواهد داشت و بسیاری از پرسشهای دیگری كه به طور طبیعی و فطری از درون هر انسانی بر میخیزد كه این خود، از معجزههای دین است؛ دینی كه به همة نیازهای فطری انسان ـ به ویژه به این پرسش بشری ـ
پاسخی بسیار روشن میدهد. انسان اگر از قید امیال و شهوات خویش رها شود9، به طور یقین به آیندهای كه مكتب الهی محمد و آل محمد(ص) وعده آن را بشارت دادهاند، نیز خواهد اندیشید.
پی نوشتها:
٭برگرفته از: گفتمان مهدویت (سخنرانی و مقالات گفتمان چهارم)، مؤسسه فرهنگی انتظار نور، صص 104-97.
1. ر. ك: دكتر منصور، دكتر دادستان، دیدگاه پیاژه در گستره تحول روانی.
2. سورة نبأ (78)، آیة 39.
3. سورة حاقه (69)، آیات 30-31.
4. شیخ طوسی، الغیبه، ص 180. «قال رسولالله(ص): لو لم یبق من الدّنیا الاّ یوم لطوّل الله تعالی ذلك الیوم حتّی یبعث رجلا منّی یواطیٌ اسمه اسمی اسم أبیه اسم أبی یملأ الأرض عدلاً كما ملئت ظلماً.»
5. نهجالبلاغه، خطبة 89. «ارسله علی حین فترهٍ من الرّسل و طول هجعة من الامم و اعتزامٍ من الفتن و انتشار من الامور و تلظّ من الحروب و الدّنیا كاسفة النّور...» .
6. Nostradamus
7. سرژهوتن، پیشگوییهای نستراداموس، ترجمة شهلا المعمی، ص 117.
8. محمدبن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص 315، ح 8: «عن أبی جعفرٍ الباقر(ع) قال: أصحاب القائم ثلاثماة و ثلاثة عشر رجلاً...»
9. آمدی، غررالحكم، ص 168، ح 3318: «قال الامام علیٌ(ع) ظفر بجنّة المأوی من أعرض عن شهوات الدّنیا، نهجالبلاغه، حكمت 474:قال الامام علیٌ(ع) ما المجاهد الشهید فی سبیل الله أعظم فی سبیلالله اعظم اجراً ممّن قدر فعفٌّ لكاد العفیف أن یكون ملكاً من الملائكة»
نویسنده: علیاصغراحمدی
--------
منبع :
ماهنامه موعود شماره 77