خواب دیدم باران آمد

خواب دیدم باران آمد

و کوچه مست از بوی خاک باران خورده

سکوتش را نعره کشید....

و من پای برهنه در مستی کوچه دویدم....

و یکی صدایم کرد

و صدایش دلم را لرزاند

و دیدم که به دستم چتری داد...

اما نیاز من چتر نبود.......تب داشتم..!!!.

صدای باران ، صدای توست

تداوم باران ، بودنت

کاش همیشه باران ببارد...!!

آنقدر مینشینم .

تا بیایی..........





[ یک شنبه 17 آذر 1392  ] [ 12:07 AM ] [ محمد معزی زاده ]
[ نظرات (0) ]