و تماشای تو زیباست ...
جایی روی تابلو نوشت های جمکران خواندم :
« با چشمهایی که می خواهی با آن جمال حضرت مهدی(ع) را تماشا کنی، گناه مکن!! »
هر بار که می روم می خوانم و هر بار فراموش می کنم...
فراموش می کنم برای دیدن تو دیده ای وارسته از دنیا مرا می باید...
فراموش می کنم برای لمس نگاهت، باید از زمین بُرید ...
فراموش می کنم...!!
هزاران قلاب از رنگ و لعاب، نگاه مرا بندیِ زمین کرده و من، همیشه نه، اما بسیار وقت ها فراموش می کنم :
::تو چقدر زیبایی!!::
... چه باید کرد با بی سر و سامانی و آشوب قلبی که هم تو را می طلبد و هم توان بریدنش از غیر نیست؟
چه باید کرد با دیدگان خیره سری که از آسمان جدایم کرده اند؟
چه باید کرد با این همه رنگ و لعاب و با این نگاه هر جایی؟؟!
...
من بر آنم که رواق دیده ام را مهیای میهمانی تو کنم...
:: باید برایش افساری بسازم از جنس ایمان تا یادم بیاورد که هر چیزی، ارزش دیدن ندارد...
که یادم بماند هر شبتاب حقیری نور دیده ام نشود...
که خورشید جمال تو، تنها حقیقتِ نور است...::
::که آنچه تماشایی ست تویی...!::
::اللهم عجل لولیک الفرج...!::